تنها مسیر



تصویر مرتبط
 

گزیدۀ مباحث مطرح شده در بیست و هشتمین جلسه سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین پناهیان در مسجد امام صادق(ع) با موضوع راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی» را می‌خوانید:  

 

معنای دقیق به کمک عقل احساسات خود را کنترل کنیم» چیست؟

  • معمولاً گفته می‌شود که ما باید به کمک عقل علیه احساسات خود قیام کنیم یا احساسات خودمان را کنترل کنیم و بر آنها غلبه کنیم. (و گاهی به جای کلمۀ عقل از فکر یا علم یا ایمان هم استفاده می‌شود) اصل این سخن درست است اما خیلی‌ها برداشت دقیقی از آن ندارند. معنای دقیق و صحیح اینگونه سخنان، چیزی نیست که معمولاً برداشت می‌شود.
  • اگر گفته می‌شود که باید به وسیلۀ عقل، ایمان، علم یا تفکر با هوای نفس خودتان مخالفت کنید، همۀ اینها معنای دقیقش این است که به کمک عقل و علم و ایمان، تمایلات خوب خودتان را بیدار و تقویت کنید و بعد توسط این تمایلات خوب علیه تمایلات بد خود اقدام کنید. عقل، ایمان، علم و اندیشه همگی بیدارکننده و تقویت‌کنندۀ علاقه‌های خوب هستند.

عقل بیدارکننده و تقویت‌کنندۀ علاقه‌های برتر انسان است/ عقل قدرتی است که تمایلات انسان را مدیریت می‌کند

  • ما می‌خواهیم یک‌سری از علاقه‌های بد خودمان را کنترل یا محدود و ممنوع کنیم. برای کنترل این علاقه‌های بد، تنها وسیله‌ای که داریم علاقه‌های خوبی هستند که یا فطرتاً در دل ما هستند و باید شکوفا شوند و یا بالفعل هستند و فقط باید مدیریت شوند. عقل در واقع بیدارکننده و تقویت‌کنندۀ علاقه‌های خوب و برتر انسان است و بعد شما با کمک این علاقه‌های خوب، علاقه‌های بد خود را از بین می‌برید.
  • عقل قدرتی است که تمایلات انسان را مدیریت می‌کند. پیامبران الهی نیز می‌آیند تا پیامبر درونی ما که عقل است را مورد خطاب قرار دهند. عقل یعنی قدرت مدیریت تمایلات مختلفی که در درون ما وجود دارد. قدرت عقل همیشه ما را به سمت میل برتر هدایت می‌کند و به ما می‌گوید که ارزشمندترین تمایل را انتخاب کن و پاسخ بده.

عقل چراغ می‌اندازد و میل برتر را به ما نشان می‌دهد

  • مثلاً وقتی بیمار می‌شویم و پزشک برای ما داروی تلخ و بدمزه‌‌ای تجویز می‌کند، باید علی‌رغم میل‌‌مان آن‌ را بخوریم. در اینجا ما به وسیلۀ عقل با هوای نفس خود مبارزه می‌کنیم و تمایل به نخوردن داروی تلخ» را کنار می‌زنیم چون عقل می‌گوید: زنده ماندن و سلامتی خود را به دست آوردن، میل برتر است». در واقع اینجا دو تا علاقه داریم که با هم در تعارض قرار می‌گیرند: 1-علاقه به نخوردن داروی تلخ 2- علاقه به سلامتی یا زنده ماندن. عقل می‌آید و در این میان چراغ می‌اندازد و میل برتر را به ما نشان می‌دهد و ما تمایل برتر را تشخیص می‌دهیم و آن را انتخاب می‌کنیم.
  • عقل ما را به سمت تمایل ارزشمندتر و انتخاب برتر هدایت می‌کند. لذا مثلاً کسی که برای خرید یک پیراهن به فروشگاه می‌رود، اگر یک پیراهن قدیمی‌تر، زشت‌تر و نامناسب‌تر، آنهم با قیمت گران‌تر بخرد، می‌گویند او عقل ندارد.
  • علم در چنین موقعیتی فقط اطلاعات را در اختیار انسان می‌گذارد و این عقل است که به عنوان تمایل به برترین‌ها» بر دیگر تمایلات تاثیرگزاری می‌کند، و موجب بهترین انتخاب می‌شود.

امروز اکثر دفاعیات از ارزش‌ها مبتنی بر عقل است؛ حتی عقل تجربی

  • الان در دوره‌ای هستیم که دفاع از ارزش‌ها بیشتر عقلانی شده است تا اعتقادی. و نیاز اول ما برخورداری از عقل است؛ عقل معاش، عقل ی و عقل برای تأمین منافع ملی. یعنی یک زمانی، اگر بیشتر بر اساس اعتقادات از انقلاب خودمان دفاع می‌کردیم ولی الان اکثر دفاعیات ما از ارزش‌های انقلاب‌مان مبتنی بر عقل است؛ حتی عقل تجربی. مثلاً یک زمانی عقل تجربی انسان نمی‌رسید که دموکراسی غربی غلط است و باید با استناد به آیات و روایات می‌گفتیم که اگر دنبال دموکراسی غربی هستید، لااقل مراقب باشید امر خدا و ارزش‌ها را زیر پا نگذارید. ولی الان عقل بشر رشد کرده است و بر اساس عقل و تجربۀ بشری می‌توان ثابت کرد که دموکراسی غربی چیز خوبی نیست. و فجایع دمکراسی غربی را با چشمان غیر مسلح نیز می‌توان دید.

امروز تمام ارزشها با عقلانیت و واقع‌بینی قابل درک است/الان آن‌قدر فضا شفاف شده که اگر فقط به دنبال تأمین منافع خودمان باشیم، ارزش‌ها را هم حفظ کرده‌ایم

  • امروز نزاع بر سر عقلانیت و عدم عقلانیت است و باید به شیوۀ عقلانی از ارزش‌های نظام و انقلاب دفاع کنیم. چون تجربۀ شکست خوردۀ نظام سلطه که شالودۀ آن کفر و الحاد است در مقابل ماست. اگر نفاقی هم در جامعه وجود داشته باشد، این نفاق و دورویی بر سر عقل‌نمایی است.
  • بعضی‌ها در فضای ی جامعه با فریب و نیرنگ، از عقلانیت و واقع بینی سوء استفاده می‌کنند؛ همان واقع‌بینی‌ای که بعضی‌ها شعارش را می‌دهند، و مؤمنین به درستی بر آن تأکید می‌کنند، امروز تکیه گاه دفاع از ارزش‌ها است، و ما کافی است بر همین واقع‌بینی و عقلانیت تکیه و استدلال کنیم. امروز با رشد عقلها و تجربه‌ها، تمام ارزش‌ها با عقلانیت و واقع‌بینی قابل درک و فهم است.
  • سی‌سال پیش می‌گفتیم: هم باید به منافع خودمان نگاه کنیم و هم ارزش‌های اسلامی را حفظ کنیم ولی الان آن‌قدر فضای ی جهان واضح و شفاف شده است که حتی اگر فقط به دنبال تأمین منافع خودمان باشیم، ارزش‌ها را هم حفظ کرده‌ایم. جریان‌های ی هم باید خودشان را بر این اساس بازتعریف کنند که دقیقاً در کجای عقلانیت ی امروز قرار دارند. 
  • بعضی‌ها می‌خواهند تنها با تکیه به بهبود روابط ی و بین‌المللی و دیدن دم این و آن امنیت و رفاه را در کشور نگه دارند. سوریه یک چنین کشوری بود که با معادلات منطقه‌ای امنیت خود را حفظ می‌کرد یعنی بدون اینکه کنترل شدیدی از مرزهای خود داشته باشد صرفاً با روابط خوب با همسایگانش و کشورهای منطقه سعی می‌کرد امنیت خود را حفظ کند. ولی این امنیت بسیار شکننده و آسیب‌پذیر است چون اگر این همسایگان یا کشورهای منطقه به هر دلیلی تصمیم بگیرند که چند لشکر از تروریست‌ها را وارد کشور کنند دیگر چگونه می‌شود آنها را کنترل کرد؟!
  • چه کسی امروز نمی‌داند که کوتاه آمده در برابر دشمن خلاف منافع ملی ماست و چه کسی نمی‌داند که دشمن هر لحظه به دنبال نفوذ و سلطه است و هیچ خیر خواهی از او دیده نمی‌شود. فهم این واقعیت‌ها نیاز به اعتقادات محکم انقلابی هم ندارد.

عقل علاقه‌های خوب را بر سر علاقه‌های بد می‌کوبد/ دشمنِ عقل، هواپرستی است

  • مبارزه با هوای نفس و علاقه‌های بد با کمک علاقه‌های خوب است و اگر می‌گویند این عقل است که با هوای نفس مبارزه می‌کند یعنی اینکه عقل علاقه‌های خوب را برمی‌دارد و بر سرِ علاقه‌های بد می‌کوبد.
  • امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: عاقل‌ترین مردم کسی است که خیلی بیشتر به عاقبت نگاه می‌کند؛ أَعْقَلُ‏ النَّاسِ‏ أَنْظَرُهُمْ‏ فِی الْعَوَاقِب»(غررالحکم/ص217/روایت542) هر کس بیشتر به این فکر کند که بعداً چه می‌شود» عاقل‌تر است و طبیعتاً عاقل‌ترین انسان، قیامت را هم محاسبه می‌کند و عاقل‌تر از او حتی مراتب بهشت را هم محاسبه می‌کند و سعی می‌کند در مراتب بالای بهشت جای بگیرد.
  • دشمنِ عقل هواپرستی است، چون هوای نفس می‌گوید به همین دوست‌داشتنی‌های دمِ دستی رسیدگی کن و به فکر فردا نباش! ولی عقل به فکر فردا و فرداهای دورتر است.

هوای نفس، هم دشمن عقل است، هم دشمن عشق/ اگر بذر هوسرانی در جامعه پراکنده شود، عشق می‌میرد/ خانم‌ها اولین متضرر بدحجابی

  • نه تنها عقل با هوای نفس مبارزه می‌کند و اگر هوای نفس غلبه کند، عقل نابود می‌شود، بلکه هوای نفس دشمن عشق نیز هست و با عشق هم مبارزه می‌کند. عشق به معنایی که در ادبیات عرفانی ما آمده است همان محبت شدید است که بیشتر در امور معنوی قابل تحقق است.
  • اگر همین مفهوم را در جامعه جا بیانداریم خودِ خانم‌ها محافظان مستحکم حیا و حجاب خواهند شد. چون آن خانم خودش می‌داند که اگر حجاب خود را رعایت نکند با این کارش زمینۀ هوسرانی را در جامعه افزایش می‌دهد و در این صورت دودش اول به چشم خود خانم‌ها می‌رود. چون اگر بذر هوسرانی در جامعه پراکنده شود، عشق یعنی محبت عمیق و دراز مدت نابود می‌شود و مرد‌ها نمی‌توانند با همسر خود عاشقانه برخورد کنند. در این صورت عمر مفید خانم‌ها مثل عمر دوران بازی فوتبالیست‌ها کوتاه می‌شود همان‌طور که در جهان غرب عمر مفید ن کوتاه است و بعد از یک سنّی آنها را دور می‌اندازند و این ن چون غالباً خانواده‌ای ندارند، بقیه عمر را باید با سگ و گربۀ خود زندگی کنند و گویی زنِ غربی هم این مسأله را پذیرفته است؛ اینگونه است که در غرب با ن مثل کالا برخورد می‌شود.

هوسرانی موجب شده عشق و محبت در جهان غرب بمیرد/دروغی که در بسیاری از فیلم‌ها به جوانان گفته می‌شود

  • هوسرانی موجب شده عشق و محبت در جهان غرب بمیرد. متاسفانه کمتر فیلم یا سریال یا مستندی که این واقعیت را به ن و مردان جامعۀ ما نشان دهد ساخته شده است. فیلم‌های زیادی با سوژه‌های روابط زن و مرد می‌توان ساخت که هم جذاب باشد و هم به جای اینکه هرزگی را تقویت کنند، هرزگی را نابود کنند.
  • متاسفانه در بسیاری از فیلم‌ها به جوانان ما دروغ گفته می‌شود که دختران و پسران می‌توانند علی‌رغم هوسرانی و هرزگی در نهایت به عشق خودشان هم برسند و خوشبخت هم بشوند. این دروغ است چون هوای نفس، عشق و عاطفه را از بین می‌برد همانطور که عقل و اندیشه را از نابود می‌کند.

کسی که عقل داشته باشد می‌تواند بالاترین لذت‌ها را تجربه کند/لذت پیاده‌روی اربعین بالاتر از لذت هرگونه عیاشی

  • الان دیگر عقل مردم آن‌قدر رشد کرده است که نیازی نیست با آیه و روایت بخواهیم به مردم اثبات کنیم که هوای نفس»، هم عقل را و هم عشق را نابود می‌کند. به تجربه می‌شود فهمید مبارزه با هوای نفس» عاطفه را بیشتر می‌کند و انسان را اهل علاقه‌های عمیق و درازمدت می‌کند. اینها واقعیاتی هستند که امروزه در اطراف ما و جهان ما قابل مشاهده هستند.
  • کسی که عقل داشته باشد و به آیندۀ دورتری مانند بهشت هم نگاه کند، می‌تواند با همین بهشت و یا بالاتر از آن یعنی ملاقات با خدا» چنان عشق‌بازی کند و چنان لذتی ببرد که هرزه‌ترین آدم‌ها در هرزه‌ترین جاها نمی‌توانند چنین لذتی را تجربه کنند. به عنوان یک مثال قابل لمس می‌توان به لذت غیرقابل وصفی که در پیاده‌روی اربعین به سمت کربلا وجود دارد، اشاره کرد. کسانی که در این مراسم باشکوه شرکت می‌کنند از آن فضای وصف‌ناشدنی چنان لذتی می‌برند که در هیچ جای عالَم کسانی که دنبال هرزگی و عیّاشی هستند چنین لذتی را نمی‌توانند ببرند.

کسانی که هوس‌رانانه زندگی می‌کنند واقعاً مظلوم و قابل ترحم هستند/باید برایشان دعا کرد

  • کسانی که هوس‌رانانه زندگی می‌کنند واقعاً مظلوم و قابل ترحم هستند. باید برای این بیچاره‌ها دعا کرد. اینها مجروح و معلول روحی و ذهنی هستند. اینها روح و نفس خود را مجروح کرده‌اند و مثل کسی که تصادف کرده و بدنش مجروح شده، روح خودشان را نابود کرده‌اند. این بیچاره‌ها برای لذت بردن به دنبال هوس‌رانی رفته‌اند، غافل از اینکه لذت واقعی در مبارزه با هوا و هوس است نه در هوس‌رانی. در واقع به اینها دروغ گفته‌ شده و فریب خورده‌اند.

اگر با عقل خودت دینداری و مبارزه با نفس کنی، عاشق هم می‌شوی

  • ممکن است این سؤال مطرح شود که: اگر من بخواهم با عقل خودم دینداری کنم، از دینداری کردن لذت نمی‌برم چون لذت در عشق است. پاسخ این است: اگر با عقل خودت دینداری کنی و مبارزه با نفس کنی، عاشق هم می‌شوی. چون عشق خلاف عقل نیست. هرچند ممکن است که عشق خلاف عقل دنیانگر باشد ولی اساساً خلاف عقل نیست.
  • عقل به تو می‌گوید که به نفع خودت است که به سوی خدا حرکت کنی، به نفع خودت است که گناه نکنی، به نفع خودت است کارهای خوب انجام بدهی. عقل به تو می‌گوید: اگر خوبی و احسان کردید به خود کرده و اگر بدى و ستم کردید باز به خود کرده‏اید؛ إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها»(اسراء/7) عقل به تو می‌گوید: لَا یُمْکِنُ‏ الْفِرَارُ مِنْ حُکُومَتِک‏»(مصباح المتهجد/ج2/ص845)
  • اما عشق کجا پیدا می‌شود؟ وقتی دست از هوس‌رانی برداری عاشقِ آنی می‌شوی که اتفاقا به حسب عقل مجبورش هستی، یعنی اولاً استعداد عاشق شدن پیدا می‌کنی چون هرزگی نکرده‌ای و ثانیاً می‌بینی کسی جز او لایق عاشقی نیست. در این میان یک ترکیب بسیار نادر به وجود می‌آید چون تو به خدایی که معشوق توست مجبور هستی و این یک رابطۀ عاشقانۀ بسیار عجیب و حیرت‌انگیز را شکل می‌دهد که تو را در خود فنا می‌کند.
  • امیرالمؤمنین علی(ع) دربارۀ شدّت عشق به خدا می‌فرماید: محبت خدا آتشی است که به چیزی عبور نمی‌کند مگر اینکه آن را می‌سوزاند؛ حُبُ‏ اللَّهِ‏ نَارٌ لَا تَمُرُّ عَلَى‏ شَیْ‏ءٍ إِلَّا احْتَرَق‏»(مصباح الشریعه/ص192) این محبت به کسی است که عاقلانه به او مجبوری و عاشقانه به او وابسته هستی. اگر با این نگاه و روحیه به سراغ مناجات بروی زبان مناجات را خیلی بهتر متوجه خواهی شد.

ابتدا انسان با عقلش می‌فهمد که به خدا مجبور است، و بعد می‌بیند چقدر به این خدا مشتاق است

  • عقل آدم را مجبور می‌کند که به سمت خدا حرکت کند؛ چون با عقل خودت می‌فهمی که جز محبت خدا و اهل‌بیت(ع) چیز دیگری در این عالم مزّه ندارد، و راه سعادت دیگری غیر از این وجود ندارد. و کسی که واقعاً بیمار نباشد اینها را دوست خواهد داشت و راهی جز این ندارد که به سمت اینها حرکت کند.
  • ابتدا انسان با عقل خودش می‌فهمد که به خدا مجبور است و بعد می‌بیند که چقدر به این خدا مشتاق است و او را دوست دارد.
  • خیلی‌ها تصور می‌کنند که اگر کسی به چیزی مجبور باشد دیگر به آن علاقمند نمی‌شود چه رسد به اینکه بخواهد عاشق آن شود! ولی در مورد خداوند این‌طور نیست. یعنی ما با اینکه مجبور به خدا هستیم ولی می‌توانیم عاشق هم باشیم.

عشق از آنجایی طلوع می‌کند که با عقلت بفهمی در حرکت به سوی خدا منافعت تأمین می‌شود، ولی این منافع را نبینی!

  • عشق از آنجایی طلوع می‌کند که دیگر از یک مرحله‌ای به بعد هر قدمی که به سوی خدا برمی‌داری با عقل خودت می‌فهمی که منافعت دارد تأمین می‌شود، ولی این منافع را نمی‌بینی و فقط این عشق به خداست که دارد تو را جلو می‌برد.
  • اگر گفته می‌شود نزاعی بین عقل و عشق است معنایش این نیست که عقل بگوید به ضرر توست و عشق بگوید نه به نفع توست، بعد تو لازم باشد به حرف یکی از عقل یا عشق گوش کنی! این برداشت نسبت به نزاع عقل و عشق اشتباه است. برداشت درست در این باره این است که: عقل بگوید: نگاه کن که این کار به نفع تو است! ولی عشق به تو بگوید چشمت را به اینکه به نفع توست ببند و فقط به خاطر محبت او حرکت کن و جلو برو. اگر چشمت را به روی منافعی که عقلت می‌بیند ببندی و با عشق خودت جلو بروی باز در مسیر عقلانیت حرکت کرده‌ای. در حالی که اگر چشمت را باز می‌کردی و به نفع خودت نگاه می‌کردی، باز هم همین راه را انتخاب می‌کردی.»

اوج اخلاص تعبیر دیگری از عشق است

  • اوج اخلاص هم تعبیر دیگری از عشق به معنای فوق است (عشق به معنای أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ»(بقره/165)) اخلاص به این می‌گویند که بفهمی و بدانی این کاری که داری انجام می‌دهی چه منافع مادی و معنوی‌ای برای تو دارد ولی به آن نگاه نکنی و فقط برای خدا انجام دهی. عشق هم همین هست.
  • خیلی‌ها فکر می‌کنند معنای اخلاص این است که: خدایا! اگرچه این کار به ضرر من است ولی فقط به خاطر تو انجام می‌دهم!» خیلی‌ها فکر می‌کنند که عشق و اخلاص، این‌قدر ناشیانه و غیرمعقول است! انگار می‌خواهند سرِ خدا منّت بگذارند! در حالی که هر یک قطرۀ خونی که انسان در راه خدا بدهد، خدا در مقابلش کرور کرور پاداش خواهد داد، ضمن اینکه آن کسی که در راه خدا کشته می‌شود، طبق تقدیر الهی، مقدر بوده عمرش به پایان برسد ولی خدا به او لطف کرده و منّت گذاشته و به او این فرصت را داده که خونش در راه خدا ریخته شود. (بر اساس آیات و روایات، جهاد در راه خدا، مرگ کسی را نزدیک نمی‌کند و کسی که زمان مرگش فرا رسیده باشد، اگر از جهاد هم فرار کند، در خانۀ خودش از دنیا خواهد رفت؛ یَقُولُونَ لَوْ کانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَیْ‏ءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا قُلْ لَوْ کُنْتُمْ فی‏ بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلى‏ مَضاجِعِهِم؛ آل عمران/154)

معنای عشق این است که عقلت می‌گوید به نفع توست» ولی عشقت می‌گوید نگاه نکن که به نفع توست»

  • عقل می‌گوید وقتی قرار است در تاریخ مشخصی از دنیا بروی، پس دعا کن شهید بشوی، چون شهید شدن مرگ (اَجَل) را نزدیک نمی‌کند.» عقل می‌گوید که شهادت به نفع تو است. اما بعد از اینکه فهمیدی که به نفع تو است، عاشقانه شهید شدن یعنی حتی این منفعت را هم نگاه نکنی.
  • اگر انسان عاشق باشد، همۀ منافع اخروی و دنیوی‌ای که در راه خدا نصیبش می‌شود را نمی‌بیند و فقط خدا را می‌بیند. معنای عشق این نیست که عقلت بگوید این کار به ضرر تو است ولی عشقت بگوید که علی‌رغم اینکه به ضرر توست ولی برو! معنای عشق این است که عقلت می‌گوید به نفع توست» ولی عشقت می‌گوید درست است که این کار به نفع توست ولی به این منافع نگاه نکن و فقط برای محبت خدا انجام بده.»

با هوای نفس مبارزه کن تا به عقل برسی، بعد ادامه بده تا به عشق و اخلاص برسی

  • پس هوای نفس مبارزه کن تا به عقل برسی، بعد این مبارزه با نفس را ادامه بده تا به عشق و اخلاص برسی. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: کسی که هوای نفس بر او غلبه کرده است چگونه می‌تواند اخلاص داشته باشد؟! کَیْفَ یَسْتَطِیعُ الْإِخْلَاصَ مَنْ یَغْلِبُهُ الْهَوَى»(غررالحکم/ص516)‏
  • خداوند برخی از منافع طاعات و عبادات تو را در همین دنیا به تو نشان می‌دهد تا ببیند که آیا عاشق خدا هستی یا نه! آیا به این منافع نگاه می‌کنی یا نه. اینکه خداوند متعال به عرفا کرامات و قدرت‌های خارق العاده‌ای هدیه می‌کند برای همین است و اگر آنها به این نتایج سرگرم و دلمشغول شوند از همۀ مراتب معنوی خود سقوط می‌کنند.

 


تصویر مرتبط

گزیدۀ مباحث مطرح شده در بیست و نهمین و آخرین جلسه سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین پناهیان در مسجد امام صادق(ع) با موضوع راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی» را می‌خوانید:

 

مروری بر مباحث گذشته/حیات و خلقت انسان طوری طراحی شده که هم دنیا به ما زجر می‌دهد و هم در وجود ما زجرهایی تعبیه شده است

  • در این جلسه که جلسۀ پایانی بحث محسوب می‌شود، در ابتدا خلاصه‌ای از مطالب عنوان شده در جلسات قبل ذکر می‌کنیم و در انتها چند را‌ه عملی یا چند قاعدۀ عملیاتی برای مدیریت مبارزه با هوای نفس بیان می‌کنیم.
  • گفتیم فلسفۀ خلقت انسان این است که 1- انسان برای رشد یافتن به وسیلۀ رنج و سختی آفریده شده است 2- صرفنظر از فلسفه و هدف خلقت انسان، ساختار وجودی انسان به گونه‌ای است که باید زجر بکشد. چون انسان چندین نوع تمایل دارد که اینها با هم در تعارض هستند و لذا انسان نمی‌تواند به همۀ خواسته‌هایش برسد 3- انسان در دنیا، در بستر زندگی و حیاتی قرار دارد که این زندگی با انسان سرِ ناسازگاری دارد، لذا محال است شما در مسیر زندگی خود با افرادی مواجه نشوید که در اثر سوء تفاهم یا به دلایل دیگری به شما بدی کنند.
  • خداوند حیات و خلقت انسان را طوری طراحی کرده است که هم دنیا به ما زجر می‌دهد و هم در وجود خودمان یک زجرهایی تعبیه شده است؛ چه به سمت خدا حرکت کنیم و چه نخواهیم به سمت خدا حرکت کنیم این زجرها وجود خواهد داشت. (لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ کَبَد؛ بلد/4)

وقتی تحمل زجر در دنیا حتمی است، پس باید این زجرها را مدیریت کنیم/ در مقام مدیریت زجر باید برای مبارزه با هوای نفس خود برنامه داشته باشیم

  • وقتی فهمیدیم که تحمل زجر و سختی در دنیا برای ما حتمی است، به این نتیجه می‌رسیم که باید این زجرها و رنج‌ها را مدیریت کنیم، تا 1. در حد امکان مقدار رنج‌ها را کاهش دهیم و 2. بهترین بهره‌برداری را از تحمل رنج‌ها ببریم و 3. هدفی که برای این زجرها وجود دارد را محقق کنیم و خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَه» نشویم. یعنی این‌طور نباشد که زجرها را تحمل کنیم ولی بهره‌ای نبریم و در آخرت چیزی نصیب‌مان نشود. لذا خود ما در مقام مدیریت زجر باید برای مبارزه با هوای نفس خودمان برنامه داشته باشیم.
  • برنامۀ مبارزه با هوای نفس و مدیریت کردن رنج‌ها و سختی‌ها، تنها مسیر زندگی انسان است. و مربوط به تمام» مسیر زندگی، یعنی از ابتدا تا انتهای عمر انسان است. سایر مفاهیم، توصیه‌ها و برنامه‌ها، یا مقدمه‌ است، یا اجزائش است یا نتیجۀ این مبارزه است.
  • ایمان به ما انگیزۀ مبارزه با هوای نفس می‌دهد. هدف مبارزه با هوای نفس نیز، خوب بودن، رشد استعدادها، تعادل روحی و بسیاری فواید دنیوی و اخروی و مادی و معنوی است اما هدف عالی‌تر مبارزه با هوای نفس کسب استعداد و آمادگی برای لقاء الله» است.

اگر به میل و تشخیص خودمان مبارزه با هوای نفس را مدیریت کنیم، در واقع باز هم از هوای نفس تبعیت کرده‌ایم/مبارزه با نفس بدون دستور نمی‌شود

  • وقتی فهمیدیم که ما باید این زجر و رنج را مدیریت کنیم، و مبارزه با هوای نفس» ماهیت عملیات ما برای مدیریت زجر در دنیاست، حالا اگر بخواهیم به میل و تشخیص خودمان مبارزه با هوای نفس را مدیریت کنیم، دوباره تبعیت از هوای نفس اتفاق خواهد افتاد. چون به دستور نفس خودمان داریم با نفس خود مبارزه می‌کنیم و این نقض غرض است و انانیت و کبریایی نفس گرفته نمی‌شود.
  • هر نوع سختی کشیدن و هر مبارزه با نفسی آدم را از تکبر پاک نمی‌کند و به اوج پاکی نمی‌رساند. در واقع اگر به میل خودمان با هوای نفس خود مبارزه کنیم، نفس‌مان فربه‌تر و بزرگتر می‌شود. یعنی اگر می‌خواهیم با هوای نفس خودمان مبارزه کنیم باید یک کس دیگری به ما دستور بدهد و الا مبارزه بی‌فایده خواهد بود. لذا خدا لطف کرده است و از طریق پیامبرانش به ما دستور داده است. چرا می‌گوییم خدا لطف کرده است که به ما دستور داده؟ چون خیلی از کارهای خوبی که ما انجام می‌دهیم، اگر دستور خدا نبود خودمان هم می‌توانستیم تشخیص دهیم کار خوبی است و باید انجام دهیم (مثل صدقه دادن به فقیر)؛ اما خدا لطف کرده و به ما دستور داده است تا منِ»مان بزرگ نشود و انانیت‌مان تقویت نشود؛ چون اگر در مسیر تربیت خودمان، همیشه بر اساس تشخیص خود عمل کنیم این من» بزرگ می‌شود.

ما دوست داریم بزرگ باشیم ولی این تمایل جز اتصال به بزرگ»، پاسخی ندارد/فروتنی و عبودیت راه اتصال به خدا

  • در اینجا به مفهوم فوق‌العاده مهم عبودیت می‌رسیم. و مفهوم عبودیت و بندگی در بحث مدیریت مبارزه با هوای نفس وارد می‌شود. ما در مقابل کبریایی خدا باید از خودمان تواضع و فروتنی نشان دهیم تا بتوانیم با خدای بزرگ ارتباط و اتصال پیدا کنیم. ما دوست داریم بزرگ باشیم ولی این تمایل جز اتصال به بزرگ، پاسخی ندارد. مثل حضرت امام(ره) که با کوچکی درِ خانۀ خدا به عزت و بزرگی رسید و الا اگر از طریق دیگری بخواهیم به این تمایل خود پاسخ دهیم و بزرگ شویم، کارمان به تکبر خواهد کشید و متکبر» خواهیم شد که بوی بهشت هم به مشام ما نخواهد رسید. (مَن ماتَ و فی قَلبِهِ مِثقالُ ذَرَّةٍ مِن کِبرٍ لم یَجِدْ رائحَةَ الجَنَّةِ؛ امالی شیخ طوسی/ص537)

انانیت» ما در تبعیت از ولیّ خدا نابود می‌شود/ ولایت» دومین مفهوم در جریان مبارزه با هوای نفس/تقوا، برنامۀ مبارزه با نفس

  • وقتی قبول کردیم که در مدیریت مبارزه با هوای نفس، باید خدا به ما دستور بدهد، مفهوم کلیدی و فرخندۀ به نام ولایت» مطرح می‌شود. یعنی خدا همۀ دستورها را خودش صادر نمی‌کند بلکه برای اینکه نفس ما واقعاً ذلیل شود، بخشی از دستورها را ولیّ خدا صادر می‌کند. در اینجا انانیت» ما در تبعیت از ولیّ خدا نابود خواهد شد، چون آدم زورش می‌آید که از دستور یک آدمی مثل خودش اطاعت کند. البته خداوند اطاعت کردن از ولیّ خودش را برای ما آسان کرده است و گلِ سرسبد عالم را مأمور کرده است تا به ما دستور دهد.
  • پس اولین مفهومی که در جریان مدیریت هوای نفس با آن برخورد می‌کنیم، عبودیت» است و دومین مفهوم ولایت» است. بعد نوبت به برنامۀ مبارزه با هوای نفس می‌رسد که همان اوامر و نواهی خداوند است که به آن تقوا» گفته می‌شود.

را‌ه‌های عملی مبارزه با هوای نفس/ دو بخشِ مبارزه با هوای نفس: 1. ترک شهوات 2. صبر در ناملایمات

  • در ادامۀ بحث، مختصراً به راه‌های عملی مبارزه با هوای نفس می‌پردازیم و چند قاعدۀ عملیاتی برای مدیریت کردن هوای نفس معرفی می‌کنیم. مبارزه با هوای نفس دو بخش دارد که این دو بخش را باید در کنار هم انجام دهیم: 1-ترک شهوات 2-صبر در ناملایمات
  •  امام صادق(ع) به یکی از اصحاب خود فرمود: من به حق به شما می‌گویم که شما به آنچه می‌خواهید (نهایتاً لقاءالله) نمی‌رسید مگر به ترک آنچه میل و شهوت دارید و به چیزهایی که آرزو دارید نمی‌رسید مگر با صبر کردن در برابر ناملایمات؛ بِحَقٍّ أَقُولُ‏ لَکُمْ‏ إِنَّکُمْ‏ لَا تُصِیبُونَ‏ مَا تُرِیدُونَ إِلَّا بِتَرْکِ مَا تَشْتَهُونَ وَ لَا تَنَالُونَ مَا تَأْمُلُونَ إِلَّا بِالصَّبْرِ عَلَى مَا تَکْرَهُونَ»(تحف العقول/ص305 و امالی مفید/208)

بعضی‌ها حاضرند شهوت و گناه را ترک کنند ولی حاضر نیستند در بلا و مصیبت صبر کنند/ با دو بالِ ترک هوس» و صبر در بلا» می‌توان پرواز کرد

  • بعضی از آدم‌های مذهبی حاضرند شهوت و گناه را ترک کنند ولی حاضر نیستند در بلا و مصیبت صبر کنند. بعضی‌ها نیز حاضر هستند در بلا صبر کنند ولی حاضر نیستند گناه را ترک کنند. در صورتی که این دو باید با هم باشد تا نتیجه بدهد. چون انسان با دو بال می‌تواند پرواز کند، یکی اینکه وقتی هوسی به سراغش آمد، آن را ترک کند و گناه را کنار بگذارد و دیگر اینکه وقتی بلایی بر سرش آمد صبر کند.
  • از حاج آقای دولابی(ره) می‌پرسیدند که به ما دستور العمل بدهید، ایشان می‌فرمود که دستورالعمل نمی‌خواهد فقط بروید و راضی باشید!» چون مردم معمولاً رضایت را کم دارند. همان کارهای خوبی که انجام می‌دهیم و مراقبتی که در ترک معصیت انجام می‌دهیم اگر با چاشنیِ رضایت» همراه باشد، به ما کمک خواهد کرد با این دو بال بالاخره از زمین جدا شویم و پرواز را آغاز کنیم.
  • صبر کردن در ناملایمات هم خودش مبارزه با هوای نفس است. گاهی اوقات همین‌که آدم در مقابل سختی‌ها و ناملایمات در دل خودش نِق نمی‌زند مبارزه با هوای نفس محسوب می‌شود. گاهی اوقات انسان مشکل دارد ولی باز هم پیش خودش و خدای خودش لبخند می‌زند و این هم مبارزه با هوای نفس محسوب می‌شود و رضایت خدا را به دنبال دارد. چون خدا می‌داند که بنده‌اش چقدر دارد رنج و سختی می‌کشد ولی علی‌رغم این‌ رنج‌ها باز هم به رضای خدا راضی است و شکر می‌کند.
  • امام حسین(ع) در سخت‌ترین بلاهای روز عاشورا و آن موقعی که علی اصغر(ع) بر روی دست‌های حضرت جان می‌داد، خون علی اصغرش را به آسمان پرتاب می‌کرد و می‌فرمود: خدایا من این بلا را تحمل می‌کنم و راضی هستم (هونٌ‏ عَلَیَّ‏ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ‏ اللَّه؛ لهوف/ص117) راضِیَةً مَرْضِیَّةً» به این می‌گویند.

هر روز و در هر حالتی باید دأب انسان مبارزه با هوای نفس باشد

  • امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: کسی که می‌خواهد حالش اصلاح شود و نفسش سلامت شود باید مرام خود را این قرار دهد (یعنی عادت، بنا و برنامه‌اش این باشد) که در هر حالی مبارزه با هوای نفس کند؛ وَ مَنْ أَرَادَ إِصْلَاحَ‏ حَالِهِ‏ وَ سَلَامَةَ نَفْسِهِ فَلْیَجْعَلْ دَأْبَهُ مُجَاهَدَةَ النَّفْسِ عِنْدَ کُلِّ حَالٍ»(ارشاد القلوب/ج1/ص98) ‏هر روز و در هر حالتی باید دأب انسان این باشد که با هوای نفس خودش مبارزه کند و یک لحظه نباید از این امر غافل شود.

مبارزه با نفس دائمی است و تا آخر عمر ادامه دارد

  • از امام صادق(ع) پرسیدند: راه رسیدن به راحتی چیست؟ حضرت فرمود: در مخالفت با هوای نفس است. پرسیدند: چه موقع عبد به راحتی می‌رسد؟ حضرت فرمود: اولین روزی که وارد بهشت می‌شود؛ قِیلَ لَهُ: أَیْنَ طَرِیقُ‏ الرَّاحَةِ؟ فَقَالَ ع: فِی خِلَافِ الْهَوَى. قِیلَ: فَمَتَى یَجِدُ عَبْدٌ الرَّاحَةَ؟ فَقَالَ ع عِنْدَ أَوَّلِ یَوْمٍ یَصِیرُ فِی الْجَنَّة»(تحف العقول/ص370) یعنی مبارزه با نفس دائمی است و تا آخر عمر ادامه دارد. یعنی تا وقتی انسان در این دنیا زندگی می‌کند باید مدام با هوای نفس خودش مخالفت کند، چه در مراحل ابتدایی باشد و چه در مدارج و مراتب بالا باشد. یعنی عرفا و بزرگان ما هم تا آخر عمر مبارزه با نفس می‌کردند، البته در سطح خودشان.

خدا: اگر بندۀ من بیشتر مشغول من باشد، شهوت او را در مناجات قرار می‌دهم/ ذکر خدا آن‌قدر لذت و شیرینی دارد که جای شهوت را می‌گیرد

  • پیامبر گرامی اسلام(ص) فرموده است: خداوند متعال می‌فرماید اگر بدانم آن‌چیزی که بر عبد من غالب است اشتغال به من است (یعنی اگر ببینم که بندۀ من بیشتر مشغول من است) شهوت او را در دعا و مناجات قرار می‌دهم. وقتى بنده‌ام این چنین شد، اگر بخواهد خطایى مرتکب شود، مانعش مى‏شوم. این بندگان، دوستان حقیقی من هستند، اینها کسانى هستند که هرگاه بخواهم اهل زمین را هلاک کنم، به خاطر آنها، هلاکت و عقوبت را برمى‏دارم‏؛ إِذَا عَلِمْت‏ أَنَّ الْغَالِبَ‏ عَلَى عَبْدِیَ‏ الِاشْتِغَالُ بِی نَقَلْتُ‏ شَهْوَتَهُ‏ فِی مَسْأَلَتِی وَ مُنَاجَاتِی فَإِذَا کَانَ عَبْدِی کَذَلِکَ فَأَرَادَ أَنْ یَسْهُوَ حُلْتُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ أَنْ یَسْهُوَ أُولَئِکَ أَوْلِیَائِی حَقّاً أُولَئِکَ الْأَبْطَالُ حَقّاً أُولَئِکَ الَّذِینَ إِذَا أَرَدْتُ أَنْ أُهْلِکَ الْأَرْضَ عُقُوبَةً- زَوَیْتُهَا عَنْهُمْ مِنْ أَجْلِ أُولَئِکَ الْأَبْطَال»(عدة الداعی/ص250)‏
  • اگر کمی تلاش و فعالیت کنید و درگیری خود را غالباً مبارزه با هوای نفس قرار دهید خواهید دید که پروردگار با شما چقدر قشنگ برخورد خواهد کرد. از خدا بخواهیم ما را جزء کسانی قرار دهد که از شهوات غافل شده‌اند و به ذکر او مشغولند. ذکر خدا آن‌قدر لذت و شیرینی دارد که جای شهوت را می‌گیرد.

رسول خدا(ص): رضایت خدا در ناراحتی نفس است / راه موافقت حق، مخالفت نفس است/هر وقت دیدیم با حق موافق نیستیم، یک جایی مطابق میل نفس عمل کرده‌ایم

  • کسی از رسول خدا(ص) پرسید: چگونه می‌توانم به معرفت حق برسم؟ حضرت فرمود: با معرفت نفس. پرسید: چگونه با حق موافق باشم؟ فرمود: با مخالفت نفس می‌توانی موافق حق بشوی. (لذا هر وقت دیدیم که با حق موافق نیستیم باید بدانیم که یک جاهایی به نفس خودمان حال داده‌ایم و به هوای نفس خود بله گفته‌ایم.) پرسید: چگونه به رضایت حق برسم؟ فرمود: نفس خودت را ناراحت کن تا خدا از تو راضی شود. پرسید: چگونه به وصال حق برسم؟ فرمود: از خودت هجرت کن تا به خدا برسی. پرسید: چگونه می‌توانم به طاعت حق برسم؟ گفت: از نفس خودت نافرمانی کن و وقتی به تو دستور داد، حرف او را گوش نکن و با آن مخالفت کن. پرسید: چگونه به ذکر حق بپردازم؟ فرمود: نفس خود را فراموش کن (خواسته‌های نفس خود را فراموش کن) و به آن فکر نکن تا خدا را به یاد بیاوری. پرسید: چگونه می‌توانم به حق نزدیک و مقرّب شوم؟ فرمود: با دور شدن از نفس و انانیّت. پرسید: چگونه می‌توانم با حق انس بگیرم؟ فرمود: با وحشت از نفس، یعنی هر وقت از هوای نفس و انانیّت خودت وحشت کردی و برایت اصلاً دلچسب نبود آن‌وقت است که با خدا اُنس پیدا خواهی کرد. پریسید: همۀ این‌ها چگونه به دست می‌آید؟ فرمود: از خدا علیه نفس خودت کمک بگیر؛ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَیْفَ‏ الطَّرِیقُ‏ إِلَى‏ مَعْرِفَةِ الْحَقِ‏ فَقَالَ ع مَعْرِفَةُ النَّفْسِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَیْفَ الطَّرِیقُ إِلَى مُوَافَقَةِ الْحَقِّ قَالَ مُخَالَفَةُ النَّفْسِ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَکَیْفَ الطَّرِیقُ إِلَى رِضَاءِ الْحَقِّ قَالَ سَخَطُ النَّفْسِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَکَیْفَ الطَّرِیقُ إِلَى وَصْلِ الْحَقِّ قَالَ هَجْرُ النَّفْسِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَکَیْفَ الطَّرِیقُ إِلَى طَاعَةِ الْحَقِّ قَالَ عِصْیَانُ النَّفْسِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَکَیْفَ الطَّرِیقُ إِلَى ذِکْرِ الْحَقِّ قَالَ نِسْیَانُ النَّفْسِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَکَیْفَ الطَّرِیقُ إِلَى قُرْبِ الْحَقِّ قَالَ التَّبَاعُدُ عَنِ النَّفْسِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَکَیْفَ الطَّرِیقُ إِلَى أُنْسِ الْحَقِّ قَالَ الْوَحْشَةُ مِنَ النَّفْسِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَیْفَ الطَّرِیقُ إِلَى ذَلِکَ قَالَ الِاسْتِعَانَةُ بِالْحَقِّ عَلَى النَّفْس‏»(عوالی الئالی/ج1/ص246)
  • دعا و خواستۀ ما در پایان ماه رمضان از خداوند متعال این است که خدایا! ما را در مخالفت با هوای نفس خودمان کمک کن.»

 

 


نتیجه تصویری برای استاد پناهیان
 
 

جلسات هفتگی هیئت محبین امیرالمومنین(ع) هر هفته با سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان و با موضوع تنها مسیر»(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی) و در ادامۀ مباحث ماه مبارک رمضان برگزار می شود. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در اولین جلسه را می‌خوانید:

 

چرا خدا به لقمان حکمت داد؟/امام صادق(ع): لقمان علم مبارزه با نفس» فرا می‌گرفت

  • در جلسات قبل دریافتیم جهاد با نفس» تنها مسیر برای تعالی و بهبود زندگی و بندگی است و در نهایت تنها راه برای رسیدن به قرب پروردگار متعال است. طبیعتاً باید پس از پذیرفتن این اصل به سراغ راه‌کار‌ها و اقدامات عملی برویم.
  • در این مسیر، به عنوان مقدمه باید به دنبال علمِ مبارزه با نفس» باشیم و آگاهی‌های مورد نیاز در این زمینه را فرا بگیریم. یادگرفتن چنین علمی خیلی ارزشمند است. این علم مجموعه‌ای از آگاهی‌هاست که ضمن بیان مبانی، راه‌های جهاد با نفس و پیچیدگی‌های آن را برای ما مشخص می‌کند.
  • از امام صادق(ع) پرسیدند چرا خدا به لقمان حکمت داد و چرا این‌قدر آدم ارزشمندی شد؟ امام صادق(ع) در پاسخ، ابتدا به شیوۀ زندگی و برخی رفتارهای خوب لقمان اشاره می‌کنند و بعد می‌فرماید: لقمان کسی بود که فکر می‌کرد و عبرت می‌گرفت و علم مبارزه با هوای نفس را آموزش می‌دید تا بوسیلۀ آن بر هوای نفس خود غلبه کند و با نفس خود مجاهده نماید و و خودش را از شرّ شیطان محافظت کند به همین دلیل بود که خداوند به لقمان حکمت و عصمت داد؛ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ لُقْمَانَ‏ وَ حِکْمَتِهِ الَّتِی ذَکَرَهَا اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ، فَقَالَ: أَمَا وَ اللَّهِ مَا أُوتِیَ لُقْمَانُ الْحِکْمَةَ بِحَسَبٍ وَ لَا مَالٍ وَ لَا أَهْلٍ وَ لَا بَسْطٍ فِی جِسْمٍ وَ لَا جَمَالٍ وَ لَکِنَّهُ کَانَ رَجُلًا قَوِیّاً فِی أَمْرِ اللَّهِ مُتَوَرِّعاً فِی اللَّه‏ . وَ یَعْتَبِرُ وَ یَتَعَلَّمُ‏ مَا یَغْلِبُ‏ بِهِ‏ نَفْسَهُ‏ وَ یُجَاهِدُ بِهِ هَوَاه ُوَ یَحْتَرِزُ بِهِ مِنَ الشَّیْطَانِ فَکَانَ یُدَاوِی قَلْبَهُ بِالْفِکْرِ وَ یُدَاوِی نَفْسَهُ بِالْعِبَرِ- وَ کَانَ لَا یَظْعَنُ إِلَّا فِیمَا یَنْفَعُهُ- فَبِذَلِکَ أُوتِیَ الْحِکْمَةَ وَ مُنِحَ الْعِصْمَةَ ؛ تفسیر قمی/ج2/ص162)‏

باید یک برنامۀ آموزشی برای راه‌های مبارزه با هوای نفس» داشته باشیم

  • ما برای درک مبانی و راه‌های مبارزه با هوای نفس باید آموزش ببینیم و یک برنامۀ آموزشی داشته باشیم. باید به دنبال آموختن علم جهاد با نفس باشیم. البته ممکن است این علم را علم اخلاق» یا علم تربیت» و یا به تعبیر بهتر علم تهذیب نفس» بنامند، ولی در واقع این دانش به تعبیر امیرالمومنین(ع) آگاهی از نظام دین» است.( نِظامُ الدِّینِ مُخالَفَةُ الهوی؛ غررالحکم/6427)
  • امام صادق(ع) در ادامۀ روایت می‌فرماید: لقمان قلب خود را با فکر کردنِ زیاد و نفس خود را با عبرت‌ها مداوا می‌کرد؛ فَکَانَ یُدَاوِی قَلْبَهُ بِالْفِکْرِ وَ یُدَاوِی نَفْسَهُ بِالْعِبَر» یعنی بسیاری از مسائل این علم را با فکر کردن و عبرت گرفتن از تجربه‌ها نیز می‌توان دریافت، و دین تنها یک راهنماست. لازمۀ این سخن آن است که علوم تجربی هم می‌توانند هم جهت با دین، انسان را در مسیر مبارزه با هوای نفس کمک کنند. تعبیر عبرت گرفتن» که در روایات زیاد به چشم می‌خورد فرقی با تجربه ندارد. عبرت یعنی از تجربیات خوب استفاده کردن و علوم تجربی منظم شدۀ تمام تجربیات انسان‌هاست که طی قرون و اعصار در موضوعات مختلف انباشته شده و نظم گرفته است. دین می‌تواند علوم تجربی را راهنمایی کند و علوم تجربی هم در مسیر رشد خود حتماً به همان حرف‌های دین می‌رسند.

مبارزه با نفس به انسان حکمت می‌دهد/لقمان علاوه بر حکمت، عصمت هم یافته بود

  • امام صادق(ع) در ادامه روایت، می‌فرماید: لقمان نزدیک نمی‌شد مگر به چیزی که نفعش در آن باشد. (تبعیت کردن از هوای نفس به ضرر انسان است و نفع انسان در مخالفت با هواس نفس است) به همین دلیل (یعنی به دلیل فراگیری دانش مبارزه با نفس و ممارست در جهاد با نفس و .) به لقمان حکمت و عصمت داده شد؛ وَ کَانَ لَا یَظْعَنُ إِلَّا فِیمَا یَنْفَعُهُ- فَبِذَلِکَ أُوتِیَ الْحِکْمَةَ وَ مُنِحَ الْعِصْمَةَ.»‏(منبع پیشین)
  • به این فکر کنید که چرا مبارزه با نفس به انسان حکمت می‌دهد و او را تولیدکنندۀ علم قرار می‌دهد و راه طولانی فهمیدن پیچیده‌ترین قواعد عالم را برای او کوتاه و سهل می‌کند؟ و چرا انسان را به حد عصمت اکتسابی می‌رساند؟

خدا به لقمان عصمت عنایت کرد، چون واقعاً دنبال مبارزه با نفس» بود

  • بر اساس فرمایش امام صادق(ع)، خداوند علاوه بر حکمت، به لقمان عصمت هم عطا کرد. برخی وقتی سخن از عصمت» برای غیر از ائمۀ معصومین می‌شود، حساسیت منفی پیدا می‌کنند. در حالیکه سخن گفتن از عصمت اکتسابی در اثر تقوا و مبارزه با هوای نفس و اخلاص بارها در روایت‌ها آمده است. مثلاً امام باقر(ع) می‌فرماید: اگر خداوند متعال، حسن نیت را در کسی ببیند او را در پناه عصمت قرار می‌دهد؛ إِذَا عَلِمَ اللَّهُ تَعَالَى حُسْنَ نِیَّةٍ مِنْ أَحَدٍ اکْتَنَفَهُ‏ بِالْعِصْمَة»(اعلام الدین/ص301) این می‌شود عصمت اکتسابی. خداوند به لقمان هم، عصمت عنایت کرده است، چون او واقعاً دنبال مبارزه با نفس بوده است.
  • آیت الله بهجت(ره) در بیانی می‌فرمایند: شرط نبوت و وصایت، عصمت است؛ اما بر این که عصمت، اصلا تحققش منحصر به نبى و وصى است»، دلیل نداریم. زیرا در زید بن على بن الحسین(علیهم السلام) احتمال عصمت مى‌دهیم؛ من احتمال حسابى، حتى بالاتر از احتمال مى دهم، که ایشان معصوم از خطیئه بوده نه معصوم از خطا. در جایى - گویا در تفسیرش - مى گوید: معصوم همان پنج تن بودند» که پیداست در این مساءله با معصوم (علیه السلام) گفتگو نکرده؛ اما هم خودش و هم پسرش (یحیى)با آن جوانى‌اش، معصوم از خطیئه بودند. و امام صادق (علیه السلام) فرموده است: خدا عمویم زید را رحمت کند؛ اگر پیروز مى‌شد، حق ما را به ما وا مى‌گذاشت.» همین طور در حضرت ابوالفضل و على بن حسین (که در کربلا شهید شد) و این همه اصحاب سیدالشهداء؛ صحبت احتمال نیست واقع عصمت در اینها محرز است. و همچنین براى مقداد و سلمان؛ آیا مى‌شود بگوییم عصمت ندارند؟ بلکه نزدیک عصر ما هم دیده شده کسانى که مدعى بودند: معصیت بجا نیاوردیم عالما و عامدا؛ از روى علم و عمدا، معصیت بجا نیاوردیم.» (گوهرهاى حکیمانه/58)

بعد از کسب آگاهی، اولین اقدامی که باید در مسیر جهاد با نفس» انجام دهیم چیست؟/ به سادگی نمی‌توان اولین اقدام را تعریف کرد چون وجود انسان ذوابعاد است

  • بعد از کسب آگاهی و وقتی پذیرفتیم که تنها مسیر ما مبارزه با نفس است و به اهمیت و ضرورت آن پی بردیم، این سؤال مطرح می‌شود که اولین اقدامی که باید در این مسیر انجام دهیم چیست؟ به این سادگی نمی‌توان اولین اقدام را در وجود انسان تعریف کرد چون وجود انسان دارای ابعاد مختلف است و هروقت از اولین اقدام سخن می‌گوییم، این سؤال پیش می‌آید که اولین اقدام در کدام ساحت از ساحت‌های وجودی انسان؟
  • به عنوان مثال، از جهت انواع روابط انسان، شاید بتوان گفت، از جهت رابطۀ انسان با خدا، اولین اقدام درست کردن نماز است، و از جهت رابطه با اطرافیان، اولین اقدام ظلم نکردن است. در رابطۀ با کنترل رفتار نیز به سادگی نمی‌شود گفت که من اول باید چشم خود را کنترل کنم یا اول گوش یا زبان خود را کنترل کنم.
  • همچنین انسان غیر از اعمال و روابط مختلف، مراتب وجودی مختلفی هم دارد. یعنی علاوه بر مرتبۀ عمل و رفتار»، در مرتبۀ فکر و اندیشه» یا در مرتبۀ احساسات و علایق» هم می‌تواند فعالیت‌هایی انجام دهد. در اینجا نیز پرسش‌هایی پدید می‌آید: آیا اولین اقدام، اقدام در مرحلۀ اندیشه است یا اقدام در مرحلۀ عمل و رفتار است یا اقدام در مرحلۀ گرایش‌ها و احساسات؟ در اینجا هم به سادگی نمی‌توان تعیین کرد که اولین اقدام در کدام مرتبه یا مرحله باید باشد.
  • البته از یک جهت گفته می‌شود اولین قدم، اقدام در مرحلۀ گرایش‌ها است. زیرا این یک واقعیت روشن است که تا وقتی انسان گرایش به فهمیدن یک مسئله یا انجام یک عمل نداشته باشد، به سراغ آن نمی‌رود. اما آنچه مسئله را پیچیده می‌کند، این است که خداوند انسان را بدون گرایش نیافریده، و از همان ابتدا فطرتاً در تمام انسان‌ها، گرایش‌هایی را قرار داده است. به همین دلیل است که در بسیاری از مواقع، اولین اقدام، اقدام در مرحلۀ گرایش‌ نیست. چون یک سلسله گرایشات خوب در انسان موجود هستند و نیاز به کسب آنها نیست.

اولین قدم مبارزه با نفس» پس از آگاهی: داشتن نگرش بدترین دشمن» به نفس خود/باید یک برداشت بسیار بد و دشمنانه از نفس داشته باشیم

  • با همۀ پیچیدگی‌های روح انسان که موجب شده معرفی اولین قدم بسیار سخت باشد، یک اقدام را به عنوان اولین قدم می‌توان معرفی کرد و آن هم اینکه انسان در مسیر مبارزه با هوای نفس، در اولین قدم به دنبال این باشد که نگرشی که به نفس باید پیدا کند، همان نگرشی باشد که به بدترین دشمن خود دارد. یعنی نگرش انسان به نفسِ خود» و به انانیت خود» باید به گونه‌ای باشد که او را موجود بسیار بدی بداند و از او یک برداشت دشمنانه داشته باشد.
  • آگاهی کفایت نمی‌کند؛ باید نگاه ما به نفس بسیار با ثبات و عمیق باشد و این نیاز به دقت و صرف وقت دارد؛ که ضمن مبارزه با هوای نفس باید انجام بگیرد.

خیلی‌ها قبول ندارند که نفس آنها موجود بد و خطرناکی است و حتی با نفس خودشان رفیق هستند!

  • خیلی‌ها قبول ندارند که نفس آنها موجود بدی است و از آن احساس خطر نمی‌کنند و حتی با نفس خودشان رفیق هستند! در حالی که واقعاً باید این اتفاق برای ما بیفتد که نفس خودمان را دشمن خودمان بدانیم و این احساس و نگرش را داشته باشیم که گرایش‌های پست و نفسانی ما (که همان هوای نفس است) بسیار بد و خبیث هستند و اگر آن را دشمن خود ندانیم و با آن مبارزه نکنیم، به یک موجود لوس، نُنُر، بی‌منطق و خطرناک تبدیل خواهد شد.

پیامبر(ص): بدترین دشمن تو نفس توست/ برای مبارزه با نفس، باید ابتدا نفس را دشمن خود بدانیم

  • پیامبر گرامی اسلام(ص) می‌فرماید: بدترین دشمن تو نفس توست که در درون توست؛ أَعْدَى عَدُوِّکَ‏ نَفْسُکَ‏ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْک‏»(مجموعۀ ورّام/ج1/ص59) باید باور کنیم که نفس ما دشمنی است که می‌خواهد ما را ذلیل و نابود کند. نه تنها باید این نفس خطرناک را ارباب خودمان قرار ندهیم، بلکه حتی با او رفاقت و دوستی هم نباید داشته باشیم و حتی نسبت به او بی‌تفاوت هم نباید باشیم. چون بی‌اعتنایی و غفلت از این دشمن بی‌رحم و خطرناک، ما را بیچاره می‌کند. برای مبارزه با نفس، باید ابتدا نفس را طرف مقابل خود ببینیم و او را دشمن بدانیم، تا او را زمین بزنیم و الا او ما را به زمین خواهد زد.
  • باید احساس خودمان را نسبت به نفس خود تغییر دهیم و او را واقعاً دشمن خود بدانیم؛ دشمنی که هر لحظه می‌خواهد به ما صدمه بزند و ما را ذلیل کند. نباید در خوش خیالی به سر ببریم و احساس امنیت کاذب ما را در دام دشمنی‌های پنهان او بیفکند.

امام کاظم(ع): مجاهده با نفس، مانند جهاد با دشمن» بر تو واجب است/ای کاش صدا و سیما جنایات دشمن در منطقه را نشان می‌داد تا مردم بدانند دشمن یعنی چه؟

  • امام کاظم(ع) به یکی از یاران خود می‌فرماید: با نفس خودت مجاهده کن تا او را از هوی باز بداری که این کار مانند جهاد با دشمن بر تو واجب است؛ جَاهِدْ نَفْسَکَ لِتَرُدَّهَا عَنْ هَوَاهَا فَإِنَّهُ وَاجِبٌ عَلَیْکَ کَجِهَادِ عَدُوِّکَ»(تحف العقول/ص399)
  • ای کاش صدا و سیمای ما این راهبرد را می‌پذیرفت که جنگ منطقه و جنایات دشمن را یک‌مقدار بیشتر به مردم نشان می‌داد تا مردم بدانند دشمن یعنی چه؟ مثلاً یک مقدار به آن چندصد نفری که سر بریده شدند یا یکی یکی با گلوله کشته شدند، می‌پرداخت تا مردم ببیند و مفهوم دشمن» را درک کنند.

دشمن‌شناسی و دشمن‌باوری خوبی نداریم/ ابلیس سعی می‌کند ما را از دشمن غافل کند/ هیچ آدم عاقلی به دشمنِ خونی و تا دندان مسلح خود بی‌اعتنایی نمی‌کند/ فیلمی که باید یک بار نگاه کنیم و بارها به آن فکر کنیم

  • ما دشمن‌شناسی و دشمن‌باوری خوبی نداریم و این‌گونه مفاهیم، کمی در ادبیات ما غریب هستند. ابلیس هم خیلی سعی می‌کند ما را خام کند و از دشمن غافل کند. الان که دشمن هست چرا نباید متوجه باشیم و چرا باید حضور او را نادیده بگیریم؟ هیچ آدم عاقلی به دشمن خونی و تا دندان مسلح خود بی‌اعتنایی نمی‌کند. هیچ آدم با شعوری در کنار دشمن بی‌رحم خود احساس امنیت نمی‌کند.
  • آن فیلمی که نشان می‌دهد سر یک کشیش مسیحی را می‌بُرند باید یک بار نگاه کنیم و بارها به آن فکر کنیم. باید قیافۀ آن کسی که خیلی راحت دارد سرِ آن کشیش را جدا می‌کند ببینیم که چگونه این کار را انجام می‌دهد تا رذالت و خباثت دشمن را باور کنیم. اگر چنین دشمنی به دست شما بیفتد او را نمی‌زنید؟ امام صادق(ع) می‌فرماید: نفس ما بدتر از آن دشمن است». باید این برای ما جا بیافتد که نفس ما دشمن ماست و باید همان‌طور که دشمن خود را می‌زنیم، نفس خودمان را هم بزنیم و آن را ذلیل کنیم.

اگر بفهمیم دشمن‌ترین دشمن‌، نفس ماست تحمل دشمنی‌های مؤمنین به ما، برای‌مان آسان خواهد شد

  • امیرالمؤمنین(ع) در وصیت خود می‌فرماید: الله الله در جهاد با نفس که دشمن‌ترین دشمنان با شماست؛ وَ اللَّهَ اللَّهَ‏ فِی‏ الْجِهَادِ لِلْأَنْفُسِ؛ فَهِیَ‏ أَعْدَى‏ الْعَدُوِّ لَکُم‏»(دعائم الاسلام/2/352) اگر ما بفهمیم که دشمن‌ترین دشمن‌مان نفس ماست، تحمل دشمنی‌های مختصر مؤمنین در اطراف ما برایمان آسان خواهد شد. البته حساب کفار و منافقان معاند که با اسلام و مسلمین دشمنی دارند جداست؛ با آنها هم باید دشمنی کرد.

امیرالمؤمنین(ع): آغاز گناهان، تصدیق نفس و اعتماد به آن است

  • امیرالمؤمنین(ع) در ادامۀ وصیت خود می‌فرماید: ابتدا و آغاز گناهان تصدیق کردن نفس (یعنی نفس خود را تکذیب نکنیم و فکر کنیم نفس ما خوب است و خطری ندارد) و تمایل پیدا کردن و اعتماد به هوای نفس است؛ وإنَّ أوَّلَ المعاصِی تَصدِیقُ النَّفسِ، والرُّکُونُ إلى الهَوَى‏»(دعائم الاسلام/2/352) لازمۀ ترک این اولین گناه این است که ما ابتدا نفس را تکذیب کنیم یعنی با آن بد بشویم.

غیر از دشمن گرفتن نفس، باید به زشت بودن نفس هم توجه کنیم/ نفس انسان یک موجود خبیث، کثیف، بی‌حیا و طغیانگر است

  • بنابراین اولین قدم ما تکذیب کردن نفس و دشمن گرفتن آن است. اما غیر از دشمن گرفتن نفس، باید به زشت بودن نفس هم توجه کنیم. نفس انسان یک موجود خبیث، کثیف، بی‌حیا و طغیانگر است. وقتی می‌گوییم نفس بد، منظورمان همان بخش پست نفس است که تمایل به دنیا دارد، و الّا روح انسان مراتب بسیار زیبایی هم دارد که خداگونه است.
  • خداوند متعال در حدیث معراج خطاب به حبیب خود رسول اکرم(ص) می‌فرماید: ای احمد! با خوش‌پوشی و خوش‌لباسی و غذاهای لذیذ و خوش‌نشینی مأنوس نباش و خود را زینت نده و به سراغ این کارها نرو، نفس محل همۀ بدی‌هاست و نفس رفیق هر بدی‌ای است. تو او را به طاعت می‌کشانی و او تو را به معصیت می‌کشاند و تو را وادار می‌کند کارهای بد انجام دهی، وقتی سیر می‌شود طغیان می‌کند و وقتی گرسنه می‌شود شکایت می‌کند و وقتی فقیر می‌شود غضب می‌کند و عصبانی می‌شود و وقتی غنی می‌شود تکبر می‌کند (غنی شدن هم فقط با مال نیست، با هر چیزی ممکن است احساس غنی شدن پیدا کند؛ مثلاً گاهی کافی است که نفس انسان ببیند حقّ با اوست، بلافاصله تکبر می‌کند) ؛یَا أَحْمَدُ لَا تَتَزَیَّنُ‏ بِلِینِ اللِّبَاسِ وَ طِیبِ الطَّعَامِ وَ لَینِ الْوَطَاءِ فَإِنَّ النَّفْسَ مَأْوَى کُلِّ شَرٍّ وَ هِیَ رَفِیقُ کُلِّ سُوءٍ، تَجُرُّهَا إِلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ تَجُرُّکَ إِلَى مَعْصِیَتِهِ وَ تُخَالِفُکَ فِی طَاعَتِهِ وَ تُطِیعُکَ فِیمَا تَکْرَهُ وَ تَطْغَى إِذَا شَبِعَتْ وَ تَشْکُو إِذَا جَاعَتْ وَ تَغْضَبُ إِذَا افْتَقَرَتْ وَ تَتَکَبَّرُ إِذَا اسْتَغْنَتْ»(الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة/ص383)

مَثَل نفس مَثَل شترمرغ است، خیلی می‌خورد ولی نه بار می‌کشد و نه پرواز می‌کند/ مثل نفس، مثل خَرزهره است

  • در ادامۀ این حدیث قدسی می‌فرماید: مَثَل نفس مَثَل شترمرغ است، خیلی غذا می‌خورد ولی نه بارکشی می‌کند و نه پرواز می‌کند و هیچ خدمتی انجام نمی‌دهد و مَثَل نفس مَثَل خر‌زهره (نام درختچه‌ای سمی و همیشه‌سبز) است که ظاهرش زیبا ولی بسیار تلخ و بدمزه است؛ مَثَلُ النَّفْسِ کَمَثَلِ النَّعَامَةِ؛ تَأْکُلُ الْکَثِیرَ وَ إِذَا حُمِلَ عَلَیْهَا لَا تَطِیرُ وَ مَثَلُ الدِّفْلَى‏ لَوْنُهُ حَسَنٌ وَ طَعْمُهُ مُرٌّ»
  • روزی ظرف فالوده‌اى خدمت امیر المؤمنین(ع) آوردند و در برابر آن حضرت گذاشتند. امام(ع) به صافى و زیبایى آن نگریست و انگشت خود را به آن زد و آن را چشید، و فرمود: همانا حلال، پاک و نیت و این حرام نیست، امّا من خوش ندارم نفْسِ خود را به چیزى عادت دهم که تاکنون بدان عادت نداده‌ام. این ظرف را از جلو من بردارید. پس، آن را برداشتند. ( اُتِیَ أمیرُ المُؤمِنینَ علیه السلام بِخِوانِ فالوذَجٍ ، فوُضِعَ بَینَ یَدَیهِ فنَظَرَ إلى صَفائهِ و حُسنِهِ ، فوَجِئَ بِإصبَعِهِ فیهِ حَتّى بَلَغَ أسفَلَهُ ، ثُمَّ سَلَّها و لَم یَأخُذْ مِنهُ شَیئا، و تَلَمَّظَ إصبَعَهُ و قالَ: إنَّ الحَلالَ طَیِّبٌ و ما هُوَ بِحَرامٍ، و لکِنّی أکرَهُ أن اُعَوِّدَ نَفسی ما لَم اُعَوِّدْها، اِرفَعوهُ عَنّی، فرَفَعوهُ؛ محاسن /2/409)
  • امام صادق (ع) به نقل از پدرانش فرمود: مقدارى خَبیص(حلوایى تهیه شده از آرد و خرما و کشمش و روغن) خدمت امیرالمؤمنین(ع) آوردند، حضرت از خوردن آن خوددارى ورزید. عرض کردند: آیا آن را حرام مى دانید؟ فرمود: نه، اما می‌ترسم نفْسم به آن علاقه‌مند شود و به دنبال آن بروم.(عَنْ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع أُتِیَ بِخَبِیصٍ فَأَبَى أَنْ یَأْکُلَهُ فَقَالُوا لَهُ أَ تُحَرِّمُهُ قَالَ لَا وَ لَکِنِّی أَخْشَى أَنْ تَتُوقَ إِلَیْهِ نَفْسِی فَأَطْلُبَهُ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ- أَذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکُمْ فِی حَیاتِکُمُ الدُّنْیا وَ اسْتَمْتَعْتُمْ بِها(امالی مفید/134 و الغارات/1/59) مشابه همین داستان را برای حضرت رسول(ص) نیز نقل کرده‌اند (محاسن/2/409)
  • درواقع حضرت امیر(ع) چون خیلی خوشمزه بود نخوردند، و توضیح دادند که اگر من اینجا به خواستۀ نفس خودم پاسخ مثبت بدهم این نفس پُررو می‌شود و جاهای دیگر شروع می‌کند به نِق زدن و زیاده‌خواهی کردن، و بعد دیگر انسان از پس آن برنمی‌آید.

گربه را دم حجله باید کشت» دربارۀ نفس باید انجام شود/ از همان اول باید در مقابل خواسته‌های نفس ایستاد و الّا لوس و پُررو می‌شود و دیگر از عهدۀ آن برنمی‌آییم

  • باید از همان ابتدا به نفس خودمان جواب منفی بدهیم و الا این نفس، لوس و نُنُر و پُررو می‌شود و بعد جاهای دیگر شروع می‌کند به نِق زدن و دیگر از عهدۀ آن برنخواهیم آمد؛ خواسته‌هایش هم تمامی ندارد و تا انسان را بدبخت نکند دست بردار نیست. پس آدم عاقل کسی است که از همان اول در مقابل خواسته‌های نفس خود بایستد، و آخر کار او را ببیند.
  • اینکه می‌گویند: گربه را دم حجله باید کشت» دربارۀ نفس باید انجام شود. روی نفس را از همان اول باید کم کنیم و الا وقتی قدرت پیدا کند دیگر از پسِ آن برنمی‌آییم. نفس پُررو، زود عصبانی می‌شود، دیر می‌بخشد، کینه‌ای می‌شود، زودرنج خواهد شد، دیر لذت می‌برد، زود شاکی می‌شود، و هزاران خصلت بد دیگر پیدا می‌کند که آدم را بیچاره خواهد کرد.

چرا در درس و بحث‌های معنوی و اخلاقی همیشه به سراغ امور فرعی برویم؟!

  • در درس و بحث‌های معنوی و اخلاقی چرا همیشه به سراغ امور فرعی یا سرشاخه‌ها برویم و روی آنها کار کنیم؟ مثلاً چرا باید ابتدا به سراغ شُکر» برویم که با هم صحبت کنیم و همه هم خوششان بیاید ولی بعد هم هیچ‌کس شاکر نشود و آخرش هم بگوییم شُکر عجب چیز خوبی است! ای‌ کاش ما هم بتوانیم شاکر بشویم!» مگر این نفسِ سرکش و خبیثی که داریم به ما اجازه می‌دهد شاکر بشویم؟!
  • چرا باید ابتدا در مورد موضوع صبر» صحبت کنیم؟ مگر این نفس لوس و نُنُر ما قبول می‌کند که ما اهل صبر بشویم؟ ما وقتی می‌توانیم دربارۀ مفاهیم زیبا و خوبی مثل شُکر»، صبر»، سخاوت» و . صحبت کنیم که مسیر اصلی -یعنی مبارزه با هوای نفس- را طی کنیم؛ در این صورت سخن گفتن از هر فضیلتی برای ما مفید خواهد بود و تذکرات موثری خواهند بود؛ به خودمان خواهیم گفت: من چون مبارزه با هوای نفس نکرده‌ام، بی صبر شدم، ناشاکر شدم، با سخاوت نشدم و .»

 

 


تصویر مرتبط
 
 

علیرضا پناهیان: چرا قابیل که اهل عبادت بود یک‌باره دست به جنایت زد؟! چرا اولین جنگ بشریت بین دو خداپرست بود؟ چه شد که در کربلا عد‌ه‌ای نمازخوان بدترین جنایت تاریخ بشر را انجام دادند؟! همۀ خوبی‌ها بدون زیرپا گذاشتن نفس» سرانجام از دست می‌روند! اگر مبارزه با هوای نفس نکنیم، ممکن است تمام مهربانی‌ها و خوبی‌های ما در خدمت هوای نفس ما قرار گیرد؛ در واقع نفس امارۀ بالسوء» سوار ماست و دارد از همۀ خوبی‌های ما به نفع خودش استفاده می‌کند . دشمن تو بدی‌های تو نیست! دشمن تو رفتارهای بدِ تو هم نیست، دشمن تو نفس تو است! همان نفسی که برخی اوقات از تو کارهای خوب می‌خواهد، و با همان کارهای خوب تو را به جهنم می‌برد! همانطور که 6000 سال عبادتِ ابلیس، او را از جهنم نجات نداد. لذا انسانی که وجوه مثبت و خوبی‌هایی دارد، اگر نفس خود را زیر پا نگذاشته باشد، خوبی‌ها و زیبایی‌هایش سرانجام تبدیل به بدی و زشتی خواهند شد.

جلسات هفتگی هیئت محبین امیرالمومنین(ع) جمعه‌ها بعد از نماز مغرب و عشاء، در محل مسجد امام صادق(ع) واقع در میدان فلسطین با سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان و با موضوع تنها مسیر»(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی) و در ادامۀ مباحث بسیار مهم ماه مبارک رمضان برگزار می شود. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در سی و یکمین جلسه این مبحث را می‌خوانید:

 

اینکه نفس را دشمن تلقی کنیم، کار دشواری است و نیاز به تلقین دارد/ متاسفانه ابلیس و هوای نفس ما ادارۀ تلقین ما را به عهده گرفته‌اند

  • در جلسه قبل عرض شد که بعد از آگاهی از ضرورت مبارزه با نفس، قدم اول این است که نفس خود را دشمنِ خودمان تلقی کنیم و از نفس خود نفرت داشته باشیم. یعنی نگرش ما به نفس باید نگرشی باشد که نسبت به بدترین دشمن» خود داریم. اینکه نفس را دشمن تلقی کنیم، کار بسیار دشواری است و نیاز به تلقین، تفکر و تأمل دارد و با اکتفا کردن به آگاهی حل نمی‌شود. حضرت امام(ره) در خصوص اهمیت و نقش تلقین در رشد معنوی تاکیدهای ویژه‌ای داشتند. (. و بعضیها خیال می‏کنند که این تکرار چرا؟ و حال آنکه لازم است. یکی از چیزهایی که برای ساختن انسان مفید است تلقین است. انسان خودش هم اگر بخواهد ساخته بشود، باید آن مسائلی که مربوط به ساختن خودش است تلقین کند به خودش، تکرار کند. یک مطلبی که تأثیر در نفس انسان باید بکند، با تلقینات و تکرارها بیشتر در نفس انسان نقش پیدا می‏کند» صحیفه امام، ج‏13، ص: 397)
  • انسان باید خودش قدرت تلقین کردن به خود را داشته باشد و وقتی را برای تلقین به نفس قرار دهد. ولی متأسفانه زندگی روزمره ما این‌گونه شده است که تلقین‌ها را دیگران برای ما انجام می‌دهند و رسانه‌ها، فیلم‌ها و سخنان اطرافیان عواملی هستند که موجب تلقین از بیرون می‌شوند.
  • اگر هم خودمان چیزی را به خودمان تلقین می‌کنیم غالباً سخنان منفی و ناشکرانه و غیرخداپسندانه، حسادت‌ها، حسرت از گذشته و نگرانی بی‌جا از آینده است. همه‌اش تلقین منفی است، و خبر چندانی از تلقین مثبت نیست. این یعنی ابلیس و هوای نفسِ ما ادارۀ تلقین ما را به عهده گرفته‌اند. باید یک مدتی تلقین کردن به خود را به عهده بگیریم و امور خوب را به خود تلقین کنیم و وقتی از عهدۀ تلقین به خود برآمدیم، در رأس امور، این را به خودمان تلقین کنیم که بدترین دشمن ما نفس ماست و باید با او مبارزه کنیم.»

دشمنی با نفس» همۀ خوبی‌ها را می‌آورد/ همۀ خوبب‌ها و زیبایی‌ها بدون زیرپا گذاشتن نفس»، سرانجام از دست می‌روند!

  • یقیناً اولیاء خدا مثل حضرت امام(ره)، آیت الله بهجت(ره)، و امثال آیت الله حق‌شناس (ره) و آیت الله خوشوقت(ره) ابتدا همین‌گونه قدم‌ها را برداشته‌اند که به جایی رسیده‌اند.
  • فرزند آیت الله العظمی بهجت (ره) نقل می‌کند که از ایشان پرسیدیم حضرت امام (ره) در عرفان عملی هم کار کرده بود؟ پدرم می‌فرمود: بله. بعد گفتم شما از ایشان چیزی بگویید. پدرم فرمود: یک دفعه منزل ایشان مهمان بودیم و خورشت قورمه سبزی آورده بود و خودش نخورد. من پرسیدم برای چه نمی‌خوری؟ گفت: خیلی دوست دارم، می‌خواهم نخورم. چون خیلی این غذا را دوست دارم، می‌خواهم نخورم. (گفتگوی حجت الاسلام علی بهجت با خبرگزاری فارس؛06/03/92)
  • وقتی آیت الله بهجت می‌خواهند از مراتب عرفان عملی امام(ره) یک مثال یا خاطره ذکر کنند، از غذایی که دوست دارد، اما نمی‌خورد حرف می‌زند. آیت الله بهجت می‌توانستند از میزان معرفت امام(ره) به خدا، یا از محبتشان به اهلبیت، یا حتی از تقیدشان به نماز اول بگویند، اما چرا از مخالفت با یک دوست‌داشتنی مثال می‌زنند؟ برای اینکه کسی که نفسش را زیر پایش بگذارد، هم معرفت به خدا پیدا می‌کند، هم علاقۀ به اهل‌بیت و هم تقید به نماز اول پیدا می‌کند. ضمن اینکه شما هر وجه مثبت دیگری را دربارۀ یک آدمی بگویید، اگر اهل این نباشد که نفسش را زیر پایش بگذارد، آن زیبایی‌ها و خوبی‌هایش سرانجام از دست می‌روند و چه بسا روزی تبدیل به زشتی شوند.

بسیاری از متدینین نفس خود را دشمن خود نمی‌دانند و این یک خطر بزرگ است!/ اگر مبارزه با هوای نفس نکنیم، ممکن است تمام مهربانی‌ها و خوبی‌های ما در خدمت هوای نفس ما قرار گیرد

  • قدم اول بعد از فهمیدن اینکه برای رسیدن به قرب پروردگار تنها مسیر، جهاد با نفس است» و نه بسیاری از کارهای خوب دیگر(که تمام اقدامات و قدم‌های دیگر همه از لوازم، مقدمات و یا شعبات جهاد با نفس است)، این است که از نفس خودت نفرت داشته باشی، ازش بترسی، مراقبش باشی، و او را زمین بزنی. یعنی نگرش شما نسبت به نفس منفی باشد و از آن به عنوان دشمن تنفر داشته باشی. (امیرالمؤمنین(ع): زمانى که به نفْس خود بیشترین اعتماد را دارى، از فریب او بیشتر برحذر باش؛ کُن أوثَقَ ما تَُ بنَفسِکَ، أحذَرَ ما تَُ مِن خِداعِها؛ غررالحکم/530)
  • با وجود تأکیدهای مکرر دین بر اینکه شدیدترین دشمن انسان نفس اوست(أَعْدَى عَدُوِّکَ نَفْسُکَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْک‏؛ میزان الحکمة/122)، اما شاید بشود گفت اغلب متدیننین، با نفس‌شان دشمن نیستند و حتی نفس‌شان را دشمن خودشان هم نمی‌دانند؛ و این یک خطر بزرگ است! کسی که با نفس خود دشمن است، هر روز در حال مراقبه، مبارزه و جنگ و جهاد با نفس خود است.(امیرالمؤمنین(ع): یَنْبَغی للعاقِلِ أنْ لایَخْلو فی کُلِّ حالَةٍ عَن طاعةِ ربِّهِ و مُجاهَدةِ نَفْسِهِ؛ غررالحکم/3492)
  • باید ببینیم آیا در دلِ ما نسبت به دشمنی به نام نفس»، کینه و نفرت وجود دارد یا نه؟ متاسفانه کینه و نفرتی که باید نسبت به نفس خود داشته باشیم، در اغلب ما نیست.
  • هر یک از ما باید هر روز در احوال خود نگاه کند و ببیند در طول روز چند بار نفس خود را زمین زده و چند بار از نفس خود شکست خورده. مثلاً امروز برای خواندن نماز اول وقت تنبلی می‌کردی ولی برخلاف هوای نفست، بلند شدی و نماز خواندی؛ این یعنی یک‌بار نفست را زمین زدی. اما بعد پای تلویزیون نشستی و فیلمی را که لازم نبوده ببینی و می‌توانستی به جای آن کار مفیدتری انجام بدهی، دیدی. و وقتی تصمیم گرفتی بلند شوی، نتوانستی و تنبلی کردی، پس از نفست شکست خوردی.
  • هر روز بررسی کن ببین چندبار نفس را زمین زدی؟ و چندبار نفست تو را زمین زد؟ مسئلۀ اصلی این است. اینکه که من این چندتا خوبی را دارم، من آدم مهربانی هستم، اهل بخشش هستم، . اینها را بگذار کنار و خیلی به اینها غرّه نشو، اینها بدون مبارزه با نفس، دردی را از روح انسان دوا نمی‌کند و انسان را به سرانجام نمی‌رساند. زیرا اگر مبارزه با هوای نفس نکنیم، ممکن است تمام مهربانی‌ها و خوبی‌های ما در خدمت هوای نفس ما قرار گیرد؛ در واقع نفس امارۀ بالسوء» سوار ماست و دارد از همۀ خوبی‌های ما به نفع خودش استفاده می‌کند. مثلاً نفس‌مان به ما می‌گوید: تو آدم بخشنده‌ای هستی، اینجا یک بخشش از خودت نشان بده تا لذتی ببرم و اعتباری پیدا بکنم!» یعنی در جهت هوای نفس خودمان بخشش می‌کنیم نه در جهت مخالفت با نفس!
  • مسئله و دعوای اصلی بر سر نفس است. دشمن تو بدی‌های تو نیست! دشمن تو رفتارهای بدِ تو هم نیست، دشمن تو نفس تو است! همان نفسی که برخی اوقات از تو کارهای خوب می‌خواهد، و با همان کارهای خوب تو را به جهنم می‌برد! همانطور که 6000 سال عبادتِ ابلیس، او را از جهنم نجات نداد. لذا انسانی که وجوه مثبت و خوبی‌هایی دارد، اگر نفس خود را زیر پا نگذاشته باشد، خوبی‌ها و زیبایی‌هایش سرانجام تبدیل به بدی و زشتی خواهند شد.

باید دشمنی نفس با خودمان را لمس کنیم و بفهمیم که این دشمن خطرناک ما را رها نمی‌کند

  • باید دشمنی نفس با خودمان را لمس کنیم و بفهمیم که این دشمن خطرناک ما را رها نمی‌کند و قطعاً به ما ضربه می‌زند. تا وقتی که این دشمن را از بین نبری، از او در امان نخواهی بود. اگر بتوانیم این نگرش را پیدا کنیم که نفس‌مان بدترین دشمن ماست، آنوقت می‌توانیم با او مقاتله و جنگ کنیم. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: به کمک عقلت، با هوای نفست مقاتله کن و بجنگ تا رشد کنی؛ قَاتِلْ هَوَاکَ بِعَقْلِکَ تَمْلِکْ رُشْدَک‏»(غررالحکم/حدیث8) مجاهده به معنای کوشش بسیار و مبارزه است، اما مقاتله صریحاً به معنای جنگیدن است؛ جنگی که در آن قصد کشتن وجود دارد. لذا حضرت دربارۀ کسانی که در مبارزه با هوای نفس پیروز شده‌اند، می‌فرماید: شهوت و هوای نفس خود را کشته‌اند؛ مَیِّتَةً شَهْوَتُهُ» (نهج البلاغه/خطبۀ 193)‏
  • حضرت در روایت قبلی نفرمودند: از هوای نفست تبعیت نکن»، فرمودند: قاتل نفسک»، یعنی بجنگ به قصد کشت؛ چرا؟ چون این نفس با تبعیت نکردن کنار نمی‌نشیند، اگر یک دفعه تبعیت نکنی، مرتبۀ دیگر می‌آید، تا . بالاخره ضربۀ خودش را بزند. لذا باید آنقدر با نفست بجنگی تا مرگش اعلام شود: مَیِّتَةً شَهْوَتُهُ»
  • رسول خدا(ص) هم خطر نفس را به گونه‌ای دیگر اعلام می‌فرمایند: اِستَعیذوا باللّهِ مِن الرَّغَبِ»(کنز العمال/حدیث6160) یعنی به خدا پناه ببر از اینکه میل شدیدی به یک چیزی پیدا کنی. زیرا همین میل شدید، تو را نابود می‌کند. مردم چه چیزی را خیلی بد می‌دانند و از آن به خدا پناه می‌برند؟! شاید بگویند: از سرطان یا از تصادف به خدا پناه می‌بریم.  اما رسول خدا(ص) می‌فرماید: از رغبت پیدا کردن، و از شدیداً متمایل شدن به چیزی، به خدا پناه ببر! بگو: خدایا! دل ما را حفظ کن یک‌وقت یک چیزی را زیاد دوست نداشته باشی.» ما باید چنین نگاهی به تمایلات نفسانی پیدا کنیم.

اهمیت مجاهده با نفس در حالات پنجگانه / نگرش ما به نفس با نگرش آیات و روایات به نفس خیلی فاصله دارد

  • امام صادق(ع) می‌فرماید: مَنْ مَلَکَ نَفْسَهُ إِذَا رَغِبَ وَ إِذَا رَهِبَ وَ إِذَا اشْتَهَی وَ إِذَا غَضِبَ وَ إِذَا رَضِیَ حَرَّمَ اللَّهُ جَسَدَهُ عَلَی النَّار(من لا یحضره الفقیه/4/400) امام صادق(ع) می‌فرمایند کسی که در چهار لحظه بتواند مالک نفس خودش باشد، خداوند آتش جهنم را بر او حرام می‌کند. إِذَا رَغِبَ وَ إِذَا رَهِبَ»: وقتی که می‌بیند این نفسش مایل به چیزی شده یا از چیزی ترسیده، در این دوتا لحظه بتواند مالک نفس خودش باشد. اگر نفسَت مایل به چیزی شد، باید بهش بگویی چه خبر است؟ با چه منطق و ملاکی ناگهان عاشق شدی؟ بی‌خود می‌کنی اینقدر اصرار می‌کنی.» مالکش بشو! اگر از چیزی ترسیدی یا نفرت پیدا کردی، به حرف نفست گوش نکن؛ به نفسَت بگو: چه خبر است اینقدر شلوغش کردی؟»
  • بعد می‌فرماید: و إذا إشتَهَی وَ إذا غَضِبَ وَ إذا رَضِیَ»: وقتی که نفس شهوتی پیدا می‌کند یا غضبناک می‌شود، و وقتی که راضی می‌شود و آرامش بی‌جا پیدا می‌کند، در این مواقع، باید بتوانی مالک نفس خودت باشی. انسان اصلاً نباید به خودش حق بدهد عصبانی بشود؛ به نفست بگو: چه خبر است عصبانی شدی؟ چه چیزی را خیلی دوست داشتی و اصرار داشتی که به تو برسد که نرسیده؟ اصلاً بی‌خود دوست داری و اصرار داری، که حالا چون بهش نرسیدی، اعصابت به‌هم ریخته. تو حق نداری عصبانی بشوی.» با نفست بجنگ، بهش بگو: چرا ناراحت شدی؟ چرا دلت رفت؟ چرا زیادی خوشحال شدی؟ چه خبر است؟ پس‌فردا می‌خواهی چه بلایی سر من دربیاوری؟» بگیر یقۀ نفس خودت را.
  • امام صادق(ع) می‌فرماید اگر در همۀ این حالت‌های پنج‌گانه إذا رغب، إذا رهب، إذا اشتهی، إذا غضب، إذا رضی» و در همۀ این لحظه‌ها مالک نفس خودت شدی و نگذاشتی این نفس راحت اسب‌دوانی کند، خدا بدنت را بر جهنّم حرام خواهد کرد. آیا این نتیجه کمی است؟! ببینید مجاهدۀ با نفس چه ارتباط مستقیمی پیدا می‌کند با رفع عذاب الهی! از آنطرف بهای بهشت هم جهاد با نفس است(امیرالمؤمنین(ع): جِهادُ الهوی ثَمَنُ الجَنّةِ؛ غررالحکم/4756)
  • این پنج حالت، شامل اغلب حالات انسان را شامل می‌شود؛ انسن یا راضی است، یا ناراحت و عصبانی، یا تمایل دارد به چیزی یا می‌ترسد از چیزی. آنوقت اگر کسی بخواهد در این حالات مالک نفسش باشد، آیا فرصتی برای آرامش و بی‌خیالی برایش می‌ماند؟
  • ببینید چقدر این نفس وحشتناک است، چه کارهایی می‌کند و چه نقشی در عالم هستی دارد که جهنم و بهشت ما بسته به جنگ با این نفس است.
  • دوستان من! نگرش ما به نفس با نگرشی که آیات و روایات به نفس دارند، خیلی فاصله دارد. ما نیاز داریم که این نگرش خودمان را اصلاح کنیم. یکی از راه‌های مهم که حضرت امام(ره) هم بعد از 60 سال سلوک معنوی، تاکید می‌فرمودند، تکرار و تلقین است. یکی از کارهایی که می‌تواند با مرور و تامل در روایات در جلسات معنوی صورت گیرد همین توصیۀ امام(ره) است. مرور و تامل در روایات مربوط به دشمنی و جهاد با نفس، بخش مهمی از عملیات تلقین است؛ تلقین برای اینکه نفرت از نفس پیدا کنیم، برای اینکه دشمنی نفس برایمان جا بیفتد، برای اینکه این نگرش که خدا و اولیاء خدا می‌خواهند در ما ایجاد شود.
  • یکی از پاسخ‌هایی که حضرت آیت الله بهجت(ره) در پاسخ کسانی که از ایشان توصیه برای سلوک معنوی می‌خواستند، این بود که می فرمودند: هر روز، یک روایت از کتاب (جهادُ النّفس) وسائل الشیعه را مطالعه کنید. در واضحاتش بیشتر فکر کنید. بعد این را در خودتان می بینید که سر یک سال، عوض شده‌اید!»(نکته های ناب/143)

جایگاه مبارزه با هوای نفس در دعای تعلیمی رسول خدا(ص) به امیرالمؤمنین(ع)/ خدایا من را رها نکن که میل من مخالف میل تو باشد»

  • رسول خدا(ص) از قول خداوند متعال به علی‌بن ابیطالب(ع) دعایی را یاد دادند که باز هم در این دعا جایگاه محوری هوای نفس را می‌شود دید. رسول خدا(ص) بنابر این نقل فرمودند: علی‌جانم! خداوند متعال به من فرموده است که: هرکس بین دو امری که نمی‌داند کدامش بهتر است مردّد شد، و می‌خواست نظر من(خدا) را بداند و مطابق آنچه من دوست دارم عمل کند و خلاصه اینکه دوست داشت من برایش انتخاب کنم، بگوید: .خدایا! من به علم تو که همۀ کائنات را در بر گرفته قسمَت می‌دهم-که تو به هوای نفس و ظاهر و باطن من عالم هستی- که من را به همان سمتی که می‌پسندی بکشانی» تا اینکه می‌فرماید: و من را رها نکن که میل من مخالف میل تو باشد، یا خواستۀ من غیر از خواستۀ تو باشد و با قدرت خودت، من را به سمت چیزی که دوست داری ببر و با قدرت خودت آنچه دوست داری را بر آنچه من دوست دارم غلبه بده، تا اینکه با هوای تو هوای من تنظیم بشود! (.اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِالْقُدْرَةِ الَّتِی زَوَیْتَ بِهَا عِلْمَ الْأَشْیَاءِ کُلِّهَا عَنْ جَمِیعِ خَلْقِکَ، فَإِنَّکَ عَالِمٌ بِهَوَایَ وَ سَرِیرَتِی وَ عَلَانِیَتِی؛ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اسْفَعْ بِنَاصِیَتِی إِلَی مَا تَرَاهُ لَکَ رِضًا فِیمَا اسْتَخَرْتُکَ فِیهِ حَتَّی یُلْزِمَنِی ذَلِکَ أَمْراً أَرْضَی فِیهِ بِحُکْمِکَ وَ أَتَّکِلُ فِیهِ عَلَی قَضَائِکَ وَ أَکْتَفِی فِیهِ بِقُدْرَتِکَ وَ لَا تَقْلِبْنِی وَ هَوَایَ لِهَوَاکَ مُخَالِفاً، وَ لَا بِمَا أُرِیدُ لِمَا تُرِیدُ مُجَانِباً، اغْلِبْ بِقُدْرَتِکَ الَّتِی تَقْضِی بِهَا، مَا أَحْبَبْتَ» عَلَی مَنْ أَحْبَبْتُ»، بِهَوَاکَ هَوَایَ؛ مستدرک الوسائل/6/244)

اهمیت عمل نکردن به میل نفس/ نفس انسان چگونه بزرگ و پُررو می‌شود؟ / راهکار ابلیس و راهبرد امیرالمؤمنین(ع)!

  • مگر چقدر اهمیت دارد که انسان مراقبت کند که به میل نفسش عمل کند؟ اهمیتش به این است که اگر در قدم اول به میل نفست -که گناه نباشد- عمل کنی، ممکن است برای یکی دوبار عیبی نداشته باشد؛ اما این نفس -وقتی که به میلش عمل کردی- قوی‌تر می‌شود و بعد از چند قدم قطعاً تو را به گناه وادار می‌کند، و قطعا نمی‌توانی مقاومت کنی. یعنی وقتی به میل نفست عمل کردی، نفست بزرگ و پُررو می‌شود، و وقتی که بزرگ شد، ایستادن در مقابل او و به حرفش گوش نکردن، خیلی سخت می‌شود. اگر یک هنرمند انیمیشنش را درست کند، می‌تواند این مفهوم مهم و مغفول را به سادگی برای مردم جابیندازد. وقتی دو جا در زمینه‌های معمولی، که گناه هم نیست، به حرف نفس گوش کردی، نفست بزرگ می‌شود. دیروز اگر می‌گفت گناه بکن، می‌گفتی برو! خجالت بکش. من را می‌خواهد به گناه وادار کند.» اما دو جا که گناه نبود و به حرفش گوش کردی و گُنده شد، ایندفعه با صدای کلفت می‌گوید: من دلم می‌خواهد باید این گناه انجام شود!» می‌گویی: چشم چشم، چشم، زورم به تو نمی‌رسد»
  • ابلیس می‌گوید: من با گناه» بندگان خدا را هلاک می‌کنم و به جهنّم می‌برم، اما آنها توبه می‌کنند و حال من را می‌گیرند و من را هلاک می‌کنند. بعد من آنها را به هوای نفس-یعنی به چیزهایی که دوست دارند ولی گناه نیست- وادار می‌کنم، و اینها می‌گویند: ما که گناه نکردیم، و خیال می‌کنند که راهشان درست است، بعد انتهای این مسیرشان می‌روند به جهنّم، اما چون نمی‌فهمند که دارند به سوی جهنّم می‌روند، دیگر توبه هم نمی‌کنند. (قال رسول الله(ص):إنّ إبلیسَ قالَ: أهلَکتُهُم بِالذُّنوبِ فأهلَی بالاستِغفارِ، فلَمّا رأیتُ ذلکَ أهلَکتُهُم بالأهواءِ، فهُم یَحسَبونَ أنّهُم مُهتَدونَ فلا یَستَغفِرونَ؛ میزان الحکمه/٢١٣٨٩)
  • امیرالمؤمنین(ع) دقیقاً به همین راهبرد(عمل نکردن به میل نفس) در برخورد با نفس اشاره می‌فرمایند: به نفْس‌هایتان رخصت ندهید که این رخصت دادنها شما را به راه‌های ستمکاران می‌برد و با نفْس‌هایتان مماشات نکنید که مماشات کردن با آن شما را به گناه و معصیت می‌کشاند؛ لا تُرَخِّصوا لأنفُسِکُم فتَذهَبَ بکُمُ الرُّخَصُ مَذاهِبَ الظَّلَمَةِ، و لا تُداهِنوا فیَهجُمَ بکُمُ الإدهانُ علَی المَعصیَةِ(نهج البلاغه/خطبه86) و در جای دیگر می‌فرمایند: به نفْس خود در پیروی از هوس و برگزیدن لذّت های دنیا رخصت مده که دین تو خراب می‌شود و درست نمی شود؛ لا تُرَخِّصْ لِنفسِکَ فی مُطاوَعَةِ الهَوی و إیثارِ لَذّاتِ الدُّنیا ؛ فیَفسُدَ دِینُکَ و لا یَصلُحَ» (غرر الحکم/حدیث10400)
  • امیرالمؤمنین(ع) به فرآیند بزرگ و پُررو شدن نفس هم اینگونه اشاره می‌فرمایند: هر که در آنچه دوست دارد بر نفْس خود آسان گیرد، در آنچه دوست ندارد نفْسش او را به رنج و زحمت اندازد, مَن سامَحَ نفسَهُ فِیما یُحِبُّ أتعَبَتهُ فیما یَکرَهُ »(غررالحکم/حدیث8782) و یا می‌فرمایند: این نفْس‌ها را سرکوب کنید؛ زیرا که نفْس‌ها گرایش شدید به شهوت‌های خود دارند، اگر از آنها اطاعت کنید، شما را به سوی بدترین فرجام منحرف می‌کنند؛ اِقمَعوا هذهِ النُّفوسَ ؛ فإنّها طُلَعَةٌ إن تُطِیعُوها تَزِغْ بِکُم إلی شَرِّ غایَةٍ»(غررالحکم/حدیث2559) و هر کس با نفس خود سازشکارى کند، نفسش او را به ارتکاب گناهان می‌کشاند؛ مَن داهَنَ نفسَهُ هَجَمَت بهِ على المعاصِی المُحَرَّمَةِ»(غررالحکم/9022)

امام صادق(ع): از نفس‌های خودتان بترسید، همچنان که از دشمنان‌تان می‌ترسید

  • امام صادق(ع) می‌فرماید: احْذَرُوا أَهْوَاءَکُمْ کَمَا تَحْذَرُونَ أَعْدَاءَکُمْ»(کافی/2/335) بترسید از هوای نفس‌تان، همان‌جوری که از دشمنان‌تان می‌ترسید.
  • البته الان این حدیث را جوانانی می‌شنوند که دشمن را از نزدیک نچشیده‌اند. حتی جوان‌های دوران دفاع مقدس هم همیشه دشمن را از نزدیک تجربه نمی‌کردند، فقط برخی اوقات شرایطی پیش می‌آمد که دشمن را از نزدیک لمس می‌کردند. اما جوانی که اصلاً دفاع مقدس را ندیده، چگونه می‌خواهد دشمن را تصور کند و دشمنی او را لمس کند، تا بتواند به این فرمایش امام صادق(ع) عمل کند؟ کار راحتی نیست.
  • در ادامۀ روایت، حضرت می‌فرماید: برای انسان، هیچ دشمنی، شدیدتر از پیروی از هوای نفس» نیست؛ فَلَیْسَ شَیْ‏ءٌ أَعْدَى لِلرِّجَالِ مِنِ اتِّبَاعِ أَهْوَائِهِمْ»(کافی/2/335)

زشتی و پستی هوای نفس باید برای ما جا بیفتد/امیرالمؤمنین(ع): تابع هوای نفس ذلیل‌تر تر از بردۀ زرخرید

  • جمع‌بندی مباحث گذشته این شد که نسبت به هوای نفس خود باید دو احساس داشته باشیم. 1. هوای نفس را دشمن خود بدانیم 2-هوای نفس را زشت، کریه و پَست بدانیم. نگاه ما به نفس باید همان نگاهی باشد که به یک چیز متعفن داریم. ما باید به کمک مرور و تکرار و تفکر در آیات و روایات آنقدر این دو مطلب را به خودمان تلقین کنیم، که این دو احساس را نسبت به نفس خودمان پیدا کنیم. ائمه هدی(ع) سنگ تمام گذاشتند و همه حرف‌ها را در این زمینه به ما زدند؛ تمام تلاش‌شان را انجام دادند تا ما این مسائل برای ما جا بیفتد. ما هم باید تمام محبّت‌تمان به اهل‌بیت(ع) را به کار بگیریم برای اینکه کلمات نورانی‌شان در این زمینه برایمان جا بیفتد.
  • یکی از روایاتی که برای تلقین زشتی و پستی تبعیت از هوای نفس می‌تواند به ما کمک کند، این فرمایش امیرالمؤمنین(ع) است که می‌فرماید: کسی که شهوات و دوست‌داشتنی‌هایش بر او غلبه پیدا می‌کند ذلیل‌تر از عبد و برده‌ای است که خرید و فروش می‌شود؛ مَغْلُوبُ الشَّهْوَةِ أَذَلُ‏ مِنْ‏ مَمْلُوکِ‏ الرِّقِّ»(غررالحکم/ص709) حالا ببینید می‌توانید نسبت به ذلت و بیچارگی یک برده‌ای که خرید و فروش می‌شود احساس دقیقی داشته باشید یا نه.

امام کاظم(ع): کسی که به نقایص نفس خود رسیدگی نکند، هوای نفس بر او غلبه می‌کند

  • امام موسی بن جعفر(ع) می‌فرماید: کسی که به نقایص نفس خود رسیدگی نکند، هوای نفس بر او غلبه می‌کند و کسی که (به واسطۀ چیرگی مداوم هوای نفس) مدام در حال ناقص شدن و کم شدن است (و در نتیجه هر روز وضعش بدتر از دیروز است) مرگ برای او بهتر است؛ مَنْ‏ لَمْ‏ یَتَعَاهَدِ النَّقْصَ مِنْ نَفْسِهِ غَلَبَ عَلَیْهِ الْهَوَی وَ مَنْ کَانَ فِی نَقْصٍ فَالْمَوْتُ خَیْرٌ لَهُ»(من لا یحضره الفقیه/ج4/ص382) همان‌طور که می‌بینید در اینجا کاری به این ندارد که چقدر آدم خوبی هستی و چندتا خوبی یا بدی داری، بلکه می‌فرماید باید مدام به نفس خود رسیدگی کنی. یعنی در بیرون دنبال فهرست بدی‌ها و خوبی‌های خودت نباش، بلکه در درون خودت به دنبال این باش که چند بار بر نفس خود غلبه‌ کرده‌ای و چند بار از آن شکست خورده‌ای.

یک راز مهم در موضوع مبارزه با نفس/ چه می‌شود بعضی‌ها -مثل تروریست‌های سوریه- به جنایت‌های وحشیانه دست می‌زنند؟

  • در موضوع مبارزه با نفس یک راز مهم وجود دارد که اگر به این راز پی ببریم، ریشۀ بسیاری از حوادث تاریخی و حتی حوادث کنونی منطقه را می‌فهمیم. مثلاً این روزها شما برخی از تصاویر مربوط به وحشیگری و جنایت تروریست‌ها در سوریه را دیده‌اید که چگونه آدم‌های بی‌گناه را زنده زنده به آتش می‌کشند یا بچه‌ها را سر می‌بُرند و تیرباران می‌کنند، اما چه می‌شود بعضی‌ها به این حدّ از رذالت می‌رسند؟ آیا اینها صرفاً اشتباه کرده‌اند یا دچار سوء تفاهم شده‌اند؟! قصه به این سادگی‌ها نیست و باید رذالت اینها را ریشه‌یابی کرد.

چرا قابیل که اهل عبادت بود یک‌باره دست به جنایت زد؟! /چرا اولین جنگ بشریت بین دو خداپرست بود؟/ چه شد که در کربلا عد‌ه‌ای نمازخوان بدترین جنایت تاریخ بشر را انجام دادند؟!

  • چرا خداوند اولین جنگ تاریخ حیات بشر را بین دو آدم خداپرست (هابیل و قابیل) قرار داده‌ است؟ چون می‌دانید که قابیل آدم کافری نبود، حتی اهل عبادت بود و برای خدا قربانی داده بود و فقط قربانی او قبول نشد؛ مثل خیلی از کارهای خوبی که ما انجام می‌دهیم و قبول نمی‌شود. ولی چه شد که یک‌باره دست به جنایت زد؟ چرا اولین جنگ تاریخ بشر، بین یک حرام‌خور و یک حلال‌خور نبود؟ چرا بین یک بی‌نماز و یک نماز‌خوان نبود؟
  • بالاترین جنایتی که در عالم رخ داده است، جنایت کربلا و قتل اباعبدالله الحسین(ع) است.(لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّه‏؛ امالی صدوق/116) در کربلا هم دوباره می‌بینیم یک عده آدم نمازخوان دست به جنایت می‌زنند! چه شد یک عدۀ به ظاهر مسلمان یا نمازخوان بدترین جنایت تاریخ بشر را انجام دادند؟!

شاید مارکسیست‌ها به اندازۀ سازمان منافقین خلق که نماز می‌خواندند، جنایت‌کارانه آدم نکشتند/ دلیل جنایات وحشیانۀ تروریست‌های سوریه که اهل نماز و دیانت هستند چیست؟

  • در تاریخ انقلاب خودمان هم گروه‌های تروریستی مختلفی داشتیم؛ هم جنایت منافقین و هم مارکسیت‌ها را دیده‌ایم ولی شاید مارکسیست‌ها به اندازۀ منافقین سازمان مجاهدین خلق که نماز هم می‌خواندند، جنایت‌کارانه آدم نکشتند!
  • امروز هم در سوریه، تروریست‌هایی که به ظاهر مسلمان هستند، آن‌قدر وحشیانه آدم می‌کشند که بی‌سابقه است؛ از کافران و ملحدان کمتر چنین قساوت‌ها و جنایت‌هایی می‌بینیم. دلیل این‌ وحشی‌گری از سوی کسانی که اهل نماز و دیانت هستند چیست؟ برخی از این تروریست‌های سوریه آن‌قدر متشرّع هستند که اگر مفتی آنها به جهاد نکاح فتوا نداده بود، هرگز حاضر نمی‌شدند عمل منافی عفت انجام دهند. ولی با وجود این تشرّع، ببینید چقدر راحت آدم‌های بیگناه را می‌کشند!

آیا کسی که یک مقدار اهل مذهب و دیانت شد ولی مبارزه با هوای نفس نکرد، خیلی وحشی می‌شود؟/ اگر یک آدم مذهبی مبارزه با نفس نکند، ممکن است جنایت‌هایی بکند که از کفار هم برنمی‌آید/ خوارج مذهبی‌ترین گروهی که با امیرالمؤمنین(ع) جنگیدند و شکم زن حامله را دریدند

  • آیا اینها نشان نمی‌دهد کسی که یک مقدار مذهبی شد و اهل دین و دیانت شد ولی مبارزه با هوای نفس نکرد، خیلی وحشی می‌شود؟ شواهد تاریخی نشان می‌دهد اولین جنایت تاریخ، یعنی قتل هابیل توسط قابیل از همین نوع بوده و بزرگترین جنایت تاریخ در کربلا هم از این نوع بوده است. وحشی‌گری‌های امروز در سوریه و جاهای دیگر نیز از همین نوع است.
  • خوارج مذهبی‌ترین گروهی بودند که با امیرالمؤمنین(ع) جنگیدند. خوارج آن‌قدر متشرّع بودند که وقتی اشتباهاً در مزرعه‌ای به یک چهارپا، تیر زدند و آن را کشتند، بلافاصله رفتند تا از صاحب آن حلالیت بطلبند! آن‌وقت همین‌ خوارج مردی به نام عبدالله ‌بن‌ خباب را به جرم محبت امیرالمؤمنین(ع) یا کافر ندانستن علی(ع) در مقابل همسر باردارش سر بریدند و بچۀ او را هم مهدورالدم دانسته و شکم همسر باردارش را شکافته و بچه را هم کشتند(موسوعة التاریخ الاسلامی/5/237)
  • چطور یک انسان به چنین وحشی‌گری و جنایتی دست می‌زند؟ آیا این عادی است؟! هیچ‌ کدام از اینها تصادفی نیست بلکه نشان‌دهندۀ یک واقعیت مهم است و از برخی قواعد عالم هستی حکایت می‌کند. همۀ اینها به ما می‌گوید که اگر یک آدم به ظاهر مذهبی و متشرع، مبارزه با نفس نکند و مطیع هوای نفسش باشد، می‌تواند از آدم کافر و ملحدی که همیشه مطیع هوای نفسش است، وحشی‌تر بشود؛ از این آدم مذهبی ممکن است جنایت‌هایی سر بزند که از کافران و ملحدان هم سر نمی‌زند!
  • گاهی اوقات از آدمی که ادعای دین و ایمان ندارد، انصافی دیده می‌شود که از آدمی که ادعای دین و ایمان دارد ولی مطیع هوای نفس خودش است، این انصاف را نمی‌بینیم. این آدم مدعیِ دیانت، جنایت‌ها و خیانت‌هایی مرتکب می‌شود که حدّ و حساب ندارد.
  • این‌طور نیست که حتماً جنایت‌کار بودن این ‌مذهبی‌ها را در آدم‌کشی ببینیم، بلکه هر کسی در هر عرصه‌ای که هست به نوعی رذالت خود را نشان می‌دهد. مثلاً گاهی یک عنصری در عرصۀ رسانه می‌بینید که بچه مذهبی بوده ولی چون مطیع هوای نفسش است دروغ‌هایی حاضر است ببندد و تخریب‌هایی حاضر است بکند که یک آدم ملحد حاضر نیست چنین ‌کارهایی انجام دهد. یعنی یک آدم ملحد حاضر نبود کسی را این‌طور تخریب کند. یک آدم مذهبی و نمازخوان که مطیع هوای نفس باشد، گاهی در رذالت غوغا می‌کند و کارهای زشتی انجام می‌دهد که از یک کافر ملحد هم برنمی‌آید.

بچه‌مذهبی‌ها مواظب باشند برای فرار از مبارزه با نفس، پشت دینداری خود پنهان نشوند

  • بچه‌مذهبی‌ای که مطیع هوای نفسش باشد، تبعیت خودش از هوای نفس را توجیه می‌کند. مثلاً اگر با شوهرش دعوا کند، شوهرش را تکفیر می‌کند و او را به لجن می‌کشد. یا آقای مذهبی اگر با خانمش دعوا کند، او را تکفیر می‌کند و به لجن می‌کشد و همۀ هواپرستی‌های خود را پشت سر توجیهاتش مخفی می‌کند. ابلیس هم روز اول همین کار را کرد. ابلیس در توجیه سجده نکردنش گفت: من از آدم بهترم، مرا از آتش آفریده‌ای و او را از خاک آفریده‌ای؛ قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنی‏ مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طین»(اعراف/12)
  • بچه‌مذهبی‌ها مواظب باشند برای فرار کردن از مبارزه با نفس، پشت دینداری خود پنهان نشوند. مبارزه با هوای نفس اصلش برای ما مؤمنین و نمازخوان‌ها است نه برای کافران. جهاد با نفس برای کسانی نیست که در اروپا و کشورهای دیگر هستند و از دین و ایمان چیزی نشنیده‌اند. اگرچه آنها هم اگر مبارزه با نفس کنند سود می‌برند.

مبارزه با نفس برای این است که کسانی مثل تروریست‌های سوریه درست نشوند/ مسأله صرف یک برداشت اشتباه نیست

  • مبارزه با نفس برای اصلاح کافران نیست، برای این است که کسانی مثل تروریست‌های سوریه درست نشوند. برای اینهایی که تعصب‌های دینی قوی دارند ولی امروز دارند بچه سر می‌برند، آدم‌ها را زنده می‌سوزانند و جنایت‌های وحشتناک انجام می‌دهند. وقتی هم دستگیرشان می‌کنند می‌گویند: زود باشید مرا بکشید تا به ملاقات پیامبر(ص) بروم!»
  • تصور نکنید این افراد تنها دچار سوء تفاهم شده‌اند یا اشتباه به عرضِ آنها رسانده‌اند! مگر یک آدم چقدر می‌تواند اشتباه کند؟ بالاخره هر آدمی عقل و شعور دارد و تا این حدّ نمی‌تواند دچار اشتباه بشود و از روی نفهمی جنایت کند. بالاخره انسان وجدان و فطرت دارد. پس مسأله صرف یک برداشت اشتباه نیست.

اگر نفس انسان پشت سر عبادتش بزرگ شود، یک جایی که فرصت پیدا کند جنایتی می‌کند که آدم‌های معمولی انجام نمی‌دهند

  • وقتی یک آدم مومن و مذهبی، به هوای نفس خود رسیدگی نکرد و نفس خود را رصد نکرد (به نقایص نفس خود رسیدگی نکرد؛ لَمْ‏ یَتَعَاهَدِ النَّقْصَ مِنْ نَفْسِهِ) نفس اماره‌اش بزرگ می‌شود و چون پشت سر عبادت قرار می‌گیرد، دیده نمی‌شود. یعنی نفسش پشت سر عبادت بزرگ می‌شود. لذا یک جایی که فرصت پیدا کند، جنایتی می‌کند که آدم‌های معمولی انجام نمی‌دهند.
  • اغلب آدم‌های متدین که خطاها و اشتباهات بزرگ می‌کنند، به خاطر نفسانیت آنهاست که آنها را به اشتباه می‌اندازد. اغلب آدم‌هایی که جاهل و نادان هستند، تبعیت از هوای نفس، آنها را به اینجا رسانده و اگر تبعیت از هوای نفس نکرده بودند به این جهالت نمی‌رسیدند.

گویا مؤمنِ هوای نفس پرست، تا قبل از ظهور نباید باقی بماند

  • همۀ ما در موضوع تبعیت از هوای نفس امتحان خواهیم شد. گویا مؤمنِ هوای نفس پرست تا قبل از ظهور نباید باقی بماند و باید غربال شود و به حسابش رسیده شود. از خدا می‌خواهیم هوای نفس را از دلِ ایمانی ما خارج کند و هوای نفس ما را پشت سر ایمان ما متورم و پنهان و جنایتکار نگه ندارد.
  • تنها جایی که می‌شود بر این نفس ذلیل کننده و ذلیل شده غلبه کرد، درِ خانۀ اباعبدالله(ع) و کنار گودی قتلگاه است . 

 

 


نتیجه تصویری برای استاد پناهیان
 
 

جلسات هفتگی هیئت محبین امیرالمومنین (ع) جمعه‌ها بعد از نماز مغرب و عشاء، در محل مسجد امام صادق(ع) واقع در میدان فلسطین با سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان و با موضوع تنها مسیر»(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی) و در ادامۀ مباحث بسیار مهم ماه مبارک رمضان برگزار می شود. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در سی و دومین جلسه را می‌خوانید:

 

قدم اول در مبارزه با نفس، تنفر از نفس و دشمن دانستن اوست/ نفس، هم زشت است و هم خطرناک

  • همچنانکه قبلا گفته شد، قدم اول در مبارزه با نفس این است که ما نگرشی منفی نسبت به نفس پیدا کنیم. پیامبر گرامی اسلام (ص) می‌فرماید: بدترین دشمن تو نفس توست که بین دو پهلوی تو قرار دارد؛ أَعْدَى عَدُوِّکَ‏ نَفْسُکَ‏ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْک‏» (مجموعۀ ورّام/ج1/ص59) اهل‌بیت (ع) خواسته‌اند که ما نسبت به نفس خود چنین موضعی داشته باشیم. البته باور این مسأله دشوار است. برای باور کردن دشمن بودن نفس می‌توان از تلقین، تفکر و تذکر استفاده کرد. در روح انسان تمایلاتی وجود دارد که معمولاً با تعبیر نفس» و یا هوای نفس» از آن یاد می‌کنند و می‌تواند عامل جهنّم ما بشود.
  • در روح انسان هم مانند جسم انسان، سموم و آلودگی‌هایی هستند که باید آنها را دفع و دفن کرد. قدم اول، تنفر از نفس است. به علاوۀ اینکه نفس، دشمن هم هست. یعنی نفس هم زشت» است و هم خطرناک». هم هلاک‌کننده است و هم قبیح و کثیف است. در قدم اول باید نگرش درستی به نفس پیدا کرد؛ البته اینکه با این دشمن، دشمن شویم کار سختی است. این دشمن، دشمنِ پستی است و آنقدر که این دشمن درونی، انسان را به لجن می‌کشد، دشمن بیرونی نمی‌تواند انسان را به لجن بکشد.

آیت‌الله بهجت: آن چه معاویه و یزید بالفعل داشتند ما بالقوه داریم/ اولیاء خدا هم مراقب بوده‌اند که مبادا اسیر نفس شوند/باید همیشه با سوءظن با نفس خود برخورد می‌کنیم

  • اگر نفس خود را دشمن خودت بدانی، از اسیر شدن در دست این دشمن خطرناک می‌ترسی. اسیر نفس شدن، خیلی قبیح است. اولیاء خدا هم مراقب بودند که مبادا اسیر نفس شوند. اگر باور کنیم نفسِ ما دشمن ماست، با تمام اتفاقاتی که در نفس می‌افتد با سوءظن برخورد می‌کنیم. (امیرالمؤمنین (ع): یَعمَلُ الأعمالَ الصّالِحَةَ وهُو علی وَجَلٍ»؛ نهج البلاغه/خطبه متقین؛ امیرالمؤمنین (ع): کُن أوثَقَ ما تَُ بنَفسِکَ، أحذَرَ ما تَُ مِن خِداعِها»؛ غررالحکم/530)
  • آیت‌الله بهجت می‌فرمودند: آن چه معاویه و یزید بالفعل داشتند ما بالقوه داریم. و خیلى به خود مغرور نشویم این طور نیست که آنها از جهنم آمده باشند و ما از بهشت. به خدا پناه مى‌بریم!» (در محضر بهجت/ شماره ٢٧١) یعنی نفس آنقدر با ما دشمن است که می‌تواند با ما این کار را بکند و ما را به جایی برساند که مانند شمر و یزید و معاویه باشیم. اگر واقعاً نفس را دشمن خود بدانیم، همیشه با شک و سوءظن با آن برخورد می‌کنیم.
  • آقای بهجت همین مطلب را که در روایات ما هم مکرر آمده، به عبارت‌های مختلف تذکر می‌دادند: هر معصیت و ظلمى که در دیگران بالفعل موجود است، در ما نیز بالقوّه وجود دارد. خدا کند شرایط آنها براى ما تحقّق پیدا نکند و به آزمایش آنها مبتلا نشویم! خدا به ما توفیق و تنبّه دهد که اگر در ابتلا و آزمایش قرار گرفتیم، بد را خوب، و خوب را بد نبینیم! حضرت عیسى علیه السّلام از احمق یعنى کسى که نمى فهمد و نمى فهمد که نمى فهمد، فرار مى‌کرد. ما خرابیم، خدا کند بفهمیم که خرابیم، تا به فکر اصلاح و درمان برآییم.»(در محضر بهجت1/شماره ١٧۵) یا می‌فرمودند: آن چه در همۀ این رؤسای ضلالت و فساد، بالفعل است، در هر کدام از ما که خدا معصومش نکند و خدا او را حفظ نکند، بالقوّه است.»(گوهرهای حکیمانه/25)

دومین قدم عزم است؛ یعنی بنای مبارزه با نفس» داشته باشیم/ خود بنای مخالفت با نفس» نجات‌دهنده است

  • قدم دوم عزم است؛ یعنی به صورت جدی بنای مبارزه با نفس داشته باشیم. یعنی بنا داشته باشیم که حرف نفس خود را گوش نکنیم و او را ذلیل کنیم. وقتی انسان بنا داشته باشد که نفسش را تحویل نگیرد، ممکن است یک جایی از دستش در برود و اشتباهی بکند، اما خدا دست او را خواهد گرفت. لذا در روایت آمده است که وقتی مؤمن بنا دارد با نفس خود مبارزه کند، اگر زمین بخورد خدا او را بلند می‌کند و باز هم مبارزه را ادامه می‌دهد. (امام باقر (ع): انَّ الْمُؤْمِنَ مَعْنِیٌّ بِمُجَاهَدَةِ نَفْسِهِ لِیَغْلِبَهَا عَلَى هَوَاهَا فَمَرَّةً یُقِیمُ أَوَدَهَا وَ یُخَالِفُ هَوَاهَا فِی مَحَبَّةِ اللَّهِ وَ مَرَّةً تَصْرَعُهُ نَفْسُهُ فَیَتَّبِعُ هَوَاهَا فَیَنْعَشُهُ اللَّهُ فَیَنْتَعِشُ وَ یُقِیلُ اللَّهُ عَثْرَتَهُ فَیَتَذَکَّرُ وَ یَفْزَعُ إِلَى التَّوْبَةِ وَ الْمَخَافَةِ فَیَزْدَادُ بَصِیرَةً وَ مَعْرِفَةً لِمَا زِیدَ فِیهِ مِنَ الْخَوْفِ وَ ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ یَقُولُ- إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ؛ تحف العقول/285) باید بنای مبارزه با نفس را داشته باشیم، حالا ممکن است خطایی انجام شود، ولی نفس بنای مخالفت با نفس» داشتن نجات دهنده است.
  • در مسیر مبارزه با نفس، زمین خوردن تا حدی یک امر طبیعی است. اگر خدا ببیند کسی بنای مبارزه نفس دارد، اما زمین خورده و گرفتار گناهی شده، زیاد سخت نمی‌گیرد؛ کمکش می‌کند که بلند شود و جبران کند، چون بنای مبارزه با نفس داشته ولی در راه دچار اشتباه شده است. ببینید بنا داشتن بر مبارزه با نفس چه فایدۀ با عظمتی دارد؟ چون بنا داشتی که مبارزه با نفس بکنی، وقتی زمین خوردی کمکت می‌کنند. البته وقتی کمکت کردند باید کمک را بپذیری و برخیزی. اما کسی که اساساً بنا نداشته باشد مبارزه با نفس بکند، احتمالا بویی از معنویت هم به مشامش نخواهد رسید و عنایتی هم به او نخواهد شد.

بنا داشتن بر مبارزه با نفس، ریشۀ استغفار است/ منظور از متقین در آیات ابتدایی سورۀ بقره

  • بنا داشتن بر مبارزه با نفس، یکی از ریشه‌های استغفار است. کسی که مواظب بوده گناه نکند و یا گناه را شکست خوردن از نفس بداند، وقتی گناه کند استغفار خواهد کرد. والّا فرد می‌پرسد: من برای چه باید استغفار کنم؟!»؛ چون عیبی در خود نمی‌بیند. ولی وقتی بنا داشته باشی، تازه عیوب و معاصی خود را می‌بینی.
  • در ابتدای سورۀ بقره می‌فرماید: ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ» (بقره/2)؛ معنای متقین در اول قرآن، به احتمال زیاد این است که کسانیکه بنا»ی تقوا داشته باشند یعنی بنای مراقبت و مبارزه با هوای نفس دارند. تقوا، یعنی مبارزه با هوای نفس، مطابق برنامه‌ها و دستورات الهی، به انگیزۀ تقرّب الی‌الله؛ و این غیر از این است که صرفاً آرزو داشته باشیم که آدم‌های خوبی باشیم.

روش تربیتی نادرست برخی والدین

  • برخی از پدر و مادرها بنا ندارند که فرزندانی باتقوا تربیت کنند، بلکه تنها به دنبال تربیت فرزندان استاندارد هستند، و استاندارد هم از نظر آنها این است که فرزندشان، دانشگاه قبول شود، ازدواج کند، شغل و ماشین باکلاس داشته باشد، اهل روابط اجتماعی و لبخند به دیگران باشد، بتواند از حق خودش دفاع کند، و آبرویی برای پدر و مادرش دست پا کند. ولی اینکه زندگی فرزند آنها ربطی به خدا هم داشته باشد را مهم نمی‌دانند. روش تربیتی برخی از پدر و مادرها این است که به فرزند خود می‌گویند آدم نباید بی‌ادب باشد. آدم باید خوش‌اخلاق باشد» نه اینکه بگویند آدم باید با خواسته‌های نفس مبارزه کند». هیچگاه به فرزندشان نمی‌گویند: تو خلق شده‌ای که با خواسته‌های دلت مبارزه کنی. یعنی اگر الان دوست داری کاری را انجام دهی، ولی آن علاقۀ تو ارزش ندارد، جلوی نفس بایست، مهم این است که جلوی نفس بایستی و با آن مبارزه کنی. مهم این نیست که رفتار خوبی از خودت نشان بدهی ولو مطابق نفسانیاتت هم باشد.»

آغاز معنویت بنای مبارزه با نفس است، و آغاز دوری از معنویت بنا نداشتن برای مبارزه بانفس/ بعضی‌ها دنبال دستورالعمل خصوصی می‌روند ولی بنای مبارزه با نفس ندارند!

  • بنا را بر این بگذاریم که با دوست‌داشتنی‌هایمان طبق دستور خدا، برخورد کنیم؛ و الّا ممکن است شامل این آیه باشیم که فرمود: أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلّ» (اعراف/179). بعضی‌ها چنین بنایی برای مبارزه با نفس ندارند و آغاز دوری از معنویت، نداشتن این بنا است.
  • آغاز معنویت هم داشتن بنای مبارزه با نفس است. وقتی بنای مبارزه با نفس داشته باشی، حرکت شروع می‌شود و دستورالعمل‌های جزئی از زمین و آسمان سرازیر می‌شود. دستورالعمل هم همین دستورهای عمومی است. البته گاهی از اوقات برخی از اولیاء خدا، لازم باشد دستورالعمل خصوصی هم می‌دهند، اما مهم این است که بنا بر مبارزه با نفس داشته باشیم، و به همان دستورات عمومی گوش فرا بدهیم.
  • بعضی‌ها هستند که دنبال دستورالعمل خصوصی هستند، ولی هنوز بنا بر مبارزه با نفس ندارند؛ اینها کارشان بی‌فایده است. اگر کسی در فضولات نفس زندگی کند، بوی خوش از او به مشام نخواهد رسید. وقتی هر روز صبح دعای روزهای هفته را می‌خوانی، یعنی خدایا! من بنا دارم امروز گناه نکنم و از هوای نفسم تبعیت نکنم، و از تو تبعیت کنم.

بعضی‌ها باوجود رعایت برخی دستورات دینی، بنای مبارزه بانفس ندارند!

  • بعضی‌ها علی‌رغم رعایت برخی دستورات دینی، بنا ندارند مبارزه با هوای نفس کنند، بلکه بنا دارند دین را هم در خدمت نفس خود قرار دهند. اینها مورد عنایت خاص خدا قرار نمی‌گیرند، و چه بسا مورد نفرت پروردگار هم واقع شوند.
  • یکی از لوازم بنا داشتن برای مبارزه با نفس صبر و رضایت است. مبارزه با نفس یعنی بنا داشته باشی اگر خدا برخی از دوست‌داشتنی‌هایت را از تو گرفت، صبر کنی. اگر خدا خواست برخی از نعمت‌‌ها را از تو بگیرد، با صبر و رضایت برخورد کنی. آیا ما بنا داریم از سلامتی، خانه، آسایش و آبروی خودمان در راه اوامر تقدیری و تشریعی خدا بگذریم؟ اگر خدا نگذاشت به دوست داشتنی‌هایمان برسیم آیا بنا داریم که صبر کنیم؟ آیا بنا بر این داریم که اگر خدا دستور داد: از فلان دوست داشتنی‌هایت دست بردار»، بگوییم چشم؟! هرکس چنین بنایی داشته باشد، سجده‌هایش، نمازش و زندگیش نورانی‌تر می‌شود.

یکی  از راه‌های کسب و تقویت عزم و بنای مبارزه با نفس، دعا است/ تجربۀ لحظات جدایی از نفس در روضۀ امام حسین(ع)

  • یکی از راه‌های کسب و تقویت عزم، دُعا است. عزم و بنای مبارزه با نفس را باید از خدا بخواهیم. دعا و خواستن از خدا برای عزم و بنا داشتن لازم است. اگر با خدا مناجات کنیم و از او بخواهیم، خدا حتماً کمک می‌کند. بسیاری از شهدا وقتی واقعاً از خدا شهادت می‌خواستند و اعلام آمادگی می‌کردند، خدا هم عزمشان را تقویت می‌کرد و شهادت را برایشان رقم می‌زد.
  • یکی از مهمترین آثار تربیتی ذکر کربلا و روضۀ امام حسین(ع) این است که مهمترین جایی است که لحظات جدایی از حب نفس را می‌توان تجربه کرد. می‌گویی: خدایا! من دیگر برای خودم گریه نمی‌کنم. برای نیازمندی‌های خودم نیست، برای کسی گریه می‌کنم که در کربلا به روی زمین افتاده‌است.» دیگر خودت» مطرح نیستی.

 


نتیجه تصویری برای استاد پناهیان
 
 
 

جلسات هفتگی هیئت محبین امیرالمومنین(ع) جمعه‌ها بعد از نماز مغرب و عشاء، در محل مسجد امام صادق(ع) واقع در میدان فلسطین با سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان و با موضوع تنها مسیر»(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی) و در ادامۀ مباحث بسیار مهم ماه مبارک رمضان برگزار می شود. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در سی و سومین جلسه را می‌خوانید:

 

کسانی‌که نتوانسته‌اند مبارزه با نفس کنند، در واقع نخواسته‌اند مبارزه کنند/ ناتوانی فراگیر در مبارزه با هوای نفس ناشی از سلطۀ طاغوت است / با برچیده شدن نظام سلطه، معلوم می‌شود مبارزه با نفس چقدر آسان بوده

  • راه مبارزه با نفس، یک راه بسیار نورانی و زیبا است که در جلسات قبل تلاش کردیم این راه را بهتر بشناسیم. اولین قدم بعد از این شناخت، پیدا کردن نگرشی بود که در آن نفس را دشمن خود بدانیم تا واقعاً مبارزه با نفس را شروع کنیم. قدم دوم، عزم است که رفتن این راه را فوق‌العاده آسان می‌کند. عزم» داشته باشی، توانایی بر مبارزه با نفس پیدا می‌کنی. کسانی‌که نتوانسته‌اند مبارزه با نفس کنند، در واقع نخواسته‌اند که مبارزه کنند.
  • این ناتوانی فراگیر در مبارزه با هوای نفس ناشی از سلطۀ طاغوت است و الّا انسان‌ها توانایی طی این مسیر را دارند. انشاءالله وقتی این نظام سلطه‌» که بشریت را در جهان به بردگی کشیده است و بد بودن را در مرحلۀ اول، او به انسان‌ها تحمیل و تلقین کرده، نابود شود؛ همه خواهند دید که مبارزه با نفس چقدر آسان بوده است. افراد رذلی که برای نظام سلطه کار می‌کنند، به راحتی انسان‌ها را از رسیدن به بالاترین سعادت‌ها باز می‌دارند و حق چنین افرادی این است که خداوند آن‌ها را در عذاب مخلّد کند.
  • اینکه می‌گویم مبارزه با هوای نفس آسان است، چون به آثار با برکت عزم» نگاه می‌کنم. وقتی عزم بر مبارزه با نفس می‌کنی راه برای بهره‌مند شدن از عنایت پروردگار عالم هموار می‌شود.
  • برای توجه بیشتر به فعل درونی عزم»، می‌توان به این روایت توجه کرد. امام جواد(ع) می‌فرمایند: با دل قصد خداوند متعال را نمودن، انسان را بهتر به مقصود می‌رساند تا اذیت شدن جوارح بدن انسان به واسطه عمل؛ الْقَصْدُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِالْقُلُوبِ أَبْلَغُ‏ مِنْ إِتْعَاب الْجَوَارِحِ بِالْأَعْمَال»(کشف الغمه/ج2/ص368)‏ در راه مبارزه با نفس نیاز به کار و عمل ویژه و سختی نیست، فقط همین‌که قصد و عزم داشته باشی که در راه رسیدن به قرب خدا مبارزه با نفس کنی، سختی‌های راه آسان می‌شوند.
  • روایتی در مورد عزم داریم که هم آیت الله العظمی بهجت(ره) در پیام معنوی خود به آن اشاره می‌کنند و هم در دو مورد از ادعیه که از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نقل شده، به چشم می‌خورد: خدایا! من فهمیدم با فضلیت‌ترین توشه راحِل به سمت تو، عزم و اراده است؛ وَ قَدْ عَلِمْتُ‏ أَنَّ أَفْضَلَ‏ زَادِ الرَّاحِلِ‏ إِلَیْکَ عَزْمُ إِرَادَةٍ»(مصباح المتهجد/ج2/ص815) یعنی مهمترین توشه‌ای که در راه و مسیر به سمت خدا می‌توان داشت، عزم و اراده است.
  • آیت االله بهجت(ره) رضوان الله تعالی علیه در پیامی که به درخوست جماعتی از مؤمنین و مؤمنات برای نصیحت نوشته‌اند، در انتهای پیام می‌فرمایند: از خدا می‌خواهیم که عیدی ما را در اعیاد شریفۀ اسلام و ایمان، موفقیت به عزم راسخ ثابت دائم بر ترک معصیت» قرار بدهد که مفتاح سعادت دنیویه و اخرویه است»(به سوی محبوب، ص35) و در پاسخ به سوالی دربارۀ اینکه با چه کاری می‌توان بر تقوی و سیر به سوی خداوند متعال قوت پیدا نمود؟ نوشته‌اند: بسمه تعالی ـ العزم الثابت الدائم علی ترک المعصیة فی الاعتقاد و العمل»(به سوی محبوب، ص66)

وقتی عزم و ارادۀ مبارزه با نفس داشته باشی، حتی اگر گاهی زمین بخوری، واقعاً زیاد اهمیتی ندارد

  • وقتی عزم و ارادۀ مبارزه با نفس داشته باشی، حتی اگر گاهی زمین بخوری، واقعاً زیاد اهمیتی ندارد. مهم این است که عزم کنیم و در این عزم ثابت قدم باشیم، بقیه‌اش را خدا دستگیری می‌کند. امام باقر(ع) می‌فرمایند: إِنَّ الْمُؤْمِنَ‏ مَعْنِیٌّ بِمُجَاهَدَةِ نَفْسِهِ لِیَغْلِبَهَا عَلَى هَوَاهَا فَمَرَّةً یُقِیمُ أَوَدَهَا وَ یُخَالِفُ هَوَاهَا فِی مَحَبَّةِ اللَّهِ وَ مَرَّةً تَصْرَعُهُ نَفْسُهُ فَیَتَّبِعُ هَوَاهَا فَیَنْعَشُهُ اللَّه.»(تحف العقول/ص284) یعنی مؤمن سخت متوجه جهاد با نفس است و در رنج و تلاش است تا بر هواى نفس خود غلبه کند، حالا یک مرتبه با خواهش نفس خود مخالفت می‌کند، یک بار هم نفس او را زمین می‌زند و از نفس خود تبعیت می‌کند ولی خدا او را بلند می‌کند و مشکل او را اصلاح می‌کند و ضایعاتش را جبران می‌کند. او هم به سمت توبه و ترس از خدا می‌رود، بصیرت او زیاد می‌شود، این است که خداوند می‌فرماید: إِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُون»(اعراف/201) یعنی کسانی‌که تقوی دارند وقتی وسوسه‏‌ای از سوى شیطان به آنان می‌رسد، متذکر می‌شوند و بصیرت پیدا می‌کنند.

متقی یعنی کسی لااقل بنای رعایت اوامر خدا را داشته باشد/عزم، یکی از معانی تقوا / قرار است ما اراده کنیم و خدا دست ما را بگیرد

  • یکی از معانی تقوا، عزم است. یعنی متقی، کسی است که بنا دارد مراقبت کند. البته تقوی درجات مختلف دارد. تقوی در درجه اعلی در شرایطی است که تمام عزم‌ها را محقق کرده است ولی در درجات پائین‌تر این است که بنای مخالفت با هوای نفس خود را در جریان اطاعت از خدا دارد.
  • شاید به همین علت باشد که خداوند در قرآن فرموده است: إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ» (مائده/27) اگر پذیرفته شدن اعمال فقط متعلق به درجات عالی تقوی باشد، کسانی‌که در مراتب پائین تقوی قرار دارند و تازه شروع کرده‌اند که نخواهند توانست قدم از قدم بردارند! پس علی القاعده پذیرفته شدن عمل باید به درجات ابتدایی تقوی هم تعلق بگیرد.
  • شاید این آیه کریمه که می‌فرماید: ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ»(بقره/2) به این معنی باشد که قرآن فقط افرادی را که لااقل بنای رعایت اوامر خدا را داشته باشد هدایت خواهد کرد و منظور این نیست که قرآن فقط کسانی را هدایت می‌کند که در اوج تقوا باشند و هیچ معصیتی نکنند.
  • مهم این است که فرد عزم کرده و در مسیر قرار بگیرد، خدا در بقیه راه، او را می‌برد. بنا نیست که این راه را ما خودمان برویم، که اگر شکست خوردیم بخواهیم بگوئیم خدایا من نتوانستم بیایم!» بنا است ما اراده کنیم و خدا دست ما را بگیرد. مثال ما در این راه مانند بچه‌ای است که همراه پدرش قایق پدالی سوار شده باشد. پدر پا می‌زند و قایق را جلو می‌برد و فرمان هم دست او است ولی پسر که آن طرف پا را بر روی پدال گذاشته و پا زدن او هیچ تاثیری ندارد و تلاش بی‌تأثیری دارد،  فکر می‌کند او هم در حرکت قایق نقشی دارد. ما نقش اندکی در رسیدن به ساحل داریم چون با خدا حرکت می‌کنیم و مسلماً او موثرتر از ماست. انگار فقط اراده می‌کنیم که سوار این قایق شویم.
  • اگر مسیر مبارزه با نفس را اینطور نبینیم در صورت موفقیت در مبارزه با هوای نفس دچار عجب می‌شویم. و بخاطر اینکه در اثر عجب خراب نشویم، خدا از اول بسیاری از توفیقات را از ما سلب می‌کند.

عزم؛ اولین مرحله اخلاص است/ خدا کسی را پاک می‌کند که عزم اخلاص داشته باشد

  • عزم، اولین مرحله اخلاص هم هست. اگر خدا بفهمد که بنده‌اش دوست دارد مخلص شود، خداوند زندگی او را اداره خواهد کرد. کسی که به این سادگی نمی‌تواند مخلص شود، مهم این است که عزم کرده باشد مخلص شود. رسول گرامی اسلام(ص) می‌فرماید: خداوند متعال می‌فرماید: هرگاه دل بنده‌ام را نگاه کنم و ببینم که از روى اخلاص و براى خشنودى من طاعتم را به جا مى‌آورد، اصلاح و تربیت او را خودم به عهده می‌گیرم و به او نزدیک می‌شوم؛ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَا أَطَّلِعُ عَلَى قَلْبِ عَبْدٍ فَأَعْلَمُ فِیهِ حُبَ‏ الْإِخْلَاصِ‏ لِطَاعَتِی‏ لِوَجْهِی وَ ابْتِغَاءِ مَرْضَاتِی إِلَّا تَوَلَّیْتُ تَقْوِیمَهُ وَ سِیَاسَتَهُ وَ تَقَرَّبْتُ مِنْه»(مصباح الشریعه/ص92)
  • کسی که واقعاً بخواهد مبارزه با نفس کند، خدا دست او را می‌گیرد. خدا کسانی را پاک نمی‌کند که حاضر نیستند از بدی‌هایشان دست بردارند. دلیل اینکه زبیر گمراه شد این بود که نخواست یکی از بدی‌هایش که حسادت نسبت به علی بن ابیطالب(ع) بود را کنار بگذارد. لذا هیچکدام از بدی‌هایمان را نباید از خدا پنهان کنیم.
  • عزم، رفتن این راه را آسان می‌کند. عزم برای انجام عمل هم بسیار مؤثر است. مثلاً برای سحرخیزی، عزم سحرخیزی داشتن مشکل را حل می‌کند. کسی که عزم نماز شب خواندن دارد، شب کمتر غذا می‌خورد یا زودتر می‌خوابد و موفق به سحرخیزی می‌شود. ولی خود عزم هم بسیار موثر است.

غفلت می‌تواند عزم انسان را از بین ببرد/ذکر و محاسبه نفس می‌تواند باعث تقویت عزم شود

  • چه چیزی عزم ما را از بین می‌برد؟ غفلت می‌تواند عزم انسان را از بین ببرد همچنانکه به فکر بودن و ذکر» هم عاملی است که می‌تواند باعث تقویت عزم شود. ما وقتی حواسمان از عزمی که کرده‌ایم پرت شود و ساعت‌ها بگذرد و یادمان نیاید چه عزمی داشتیم کم کم عزممان ضعیف می‌شود.
  • محاسبه نفس نیز می‌تواند تقویت عزم را به دنبال داشته باشد. محاسبۀ مداوم نفس آن‌قدر مهم است که امام موسی بن جعفر(ع) می‌فرماید: کسی‌که هر روز نفس خود را محاسبه نکند، از ما اهل بیت(ع) نیست؛ لَیْسَ مِنَّا مَنْ‏ لَمْ یُحَاسِبْ‏ نَفْسَهُ‏ فِی کُلِّ یَوْم‏»(کافی/ج2/ص453) تداوم عزم، با محاسبه نفس است و محاسبه نفس، عزم را نگه می‌‌دارد و حفظ می‌کند و حتی موجب تقویت آن می‌شود.

نتیجه تصویری برای استاد پناهیان
 

جلسات هفتگی هیئت محبین امیرالمومنین(ع) جمعه‌ها بعد از نماز مغرب و عشاء، در محل مسجد امام صادق(ع) واقع در میدان فلسطین با سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان و با موضوع تنها مسیر» (راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی) و در ادامۀ مباحث بسیار مهم ماه مبارک رمضان برگزار می شود. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در سی و چهارمین جلسه را می‌خوانید:

 

اگر دین هم نداشته باشیم، برای زندگی بهتر در دنیا باید مبارزه با نفس کنیم

  • مسیر مباحث مبارزه با نفس به عنوان تنها مسیر» به گونه‌ای است که بی‌ایمان‌ترین افراد را هم می‌توان به آن مسیر دعوت کرد. اگر کسی فقط به دنیا» هم معتقد باشد و ببیند که ناچار است در دنیا زندگی کند، درک می‌کند که این دنیا قواعدی دارد که برای بهتر زندگی کردن در آن باید طبق آن قواعد حرکت کند. اگر دین هم نداشته باشیم، برای اینکه در دنیا بهتر زندگی کنیم، باید مبارزه با نفس کنیم.
  • اگر کسی اصل مبارزه با نفس را بپذیرد و کمی عقل داشته باشد کم کم متوجه می‌شود بشر از یک برنامه‌ریزی صحیح و دقیق برای مبارزه با نفس عاجز است و بهتر است به برنامه‌های خدا در این باره مراجعه نماید. آنگاه از سر عقل و به انگیزۀ بهتر زندگی کردن هم که شده بسیاری از دستورات دینی را رعایت خواهد کرد.

قدم‌های اول و دوم در مبارزه با نفس: نگاه دشمنانه به نفس» و عزم مبارزه با نفس»

  • همان‌طور که بیان شد؛ قدم اول در راه مبارزه با نفس این است که نگاه خود به نفس را نگاهی دشمنانه قرار دهیم و اصل مبارزه با این دشمن را به لحاظ روحی، عمیقاً باور کنیم. دشمن دیدن نفس، آثار بسیار گرانبهایی دارد؛ یکی از آثارش این است که دشمن بیرونی در مقابل ما ناچیز جلوه خواهد کرد، و در مبارزه و جهاد با دشمنان شجاعانه‌تر عمل خواهیم کرد. به علاوه اینکه در روابط عادی اجتماعی بسیاری از افراد را در اطراف خود، دشمن به حساب نمی‌آوریم، و تا با هر کسی مشکلی پیدا کردیم بلافاصله او را دشمن به حساب نخواهیم آورد.
  • قدم دوم، عزم و بنا داشتن برای مبارزه با نفس است. این عزم، در فرد نورانیت به دنبال می‌آورد. چنین عزمی اگر در یک خانواده باشد، آن خانواده را آباد خواهد کرد. این عزم اگر در یک مدرسه باشد، فضای آن را تغییر می‌دهد. اگر عزم در جامعه فرهنگ بشود آن جامعه را از فساد، سالم خواهد کرد.

عزم مبارزه با نفس، تمام شعارها و آرمان‌های خوب را عملیاتی می‌کند/ راه اتحاد در ادارۀ مدرسه/ دانش‌آموز در مراحل آموزش مدرسه، باید مبارزه با هوای نفس را یاد بگیرد

  • فرق عزم داشتن و عزم نداشتن برای مبارزه با نفس چیست؟ چیزی جای عزم بر مبارزه با هوای نفس را نمی‌تواند پر کند. اگر در یک جمعی مانند یک مدرسه، همه افراد صرفاً ایمان به خدا داشته باشند، و از برنامه و انگیزۀ مشترکی برخوردار نباشند در مرحله عمل دچار مشکل می‌شوند. گاهی ایمان هست ولی اعتراض به خدا در مورد مشکلات و بلاها هم هست. گاهی ایمان هست، ولی تنبلی اجازه نمی‌دهد حرف خدا را گوش کنیم. در حالیکه عزم بر مبارزه با هوای نفس منطق و انگیزۀ صبر در بلا و صبر بر معصیت و طاعت را تقویت می‌کند و تبدیل به یک اصل پذیرفته شدۀ عمومی می‌شود.
  • اینکه در یک مدرسه همه تصمیم داشته باشند آدم‌های خوبی باشند، یا آدم‌های بدی نباشند، ولی بر سر راه خوب شدن توافق نداشته باشند باز مشکلی حل نخواهد شد، چون طریق خوب شدن و شاخص خوب بودن تنها در مبارزه با نفس قابل تعریف است. وقتی طریق خوب بودن و بد نبودن معلوم نباشد، باز هم تشتّت، زمین خوردن و ناراحتی و نیتی باقی خواهد ماند. کسی که راه بد نبودن را نداند، از تلاش برای بد نبودن خسته می‌شود و آن را رها می‌کند. ولی اگر کسی بنا و عزم برای مبارزه با هوای نفس و دوست داشتنی‌هایش داشته باشد، ایمان، ثمرات خودش را نشان می‌دهد و آرزوها برای خوب بودن و بد نبودن، معنی پیدا می‌کند و محقق می‌شود؛ خسته هم نمی‌شود. کسی که بنا بر مبارزه با نفس دارد و این راه را دوست دارد، دلیلی برای خسته شدن ندارد. چون خسته شدن یعنی غلبۀ هوای نفس و او تصمیم دارد با همین مبارزه کند و دست از دوست‌داشتنی‌هایش بردارد. عزم داشتن بر مبارزه با نفس، تمام شعارها و آرمان‌های خوب را عملیاتی می‌کند.
  • سند تحول در آموزش و پرورش علی القاعده باید اساس و مبنایش مبارزه با هوای نفس باشد؛ هر چه از عبارت‌هایی مانند ایمان و اخلاق در آن استفاده شود جایگزین این محور عملیاتی در تعلیم و تربیت قرار نمی‌گیرد. مسأله مهم این است که دانش‌آموز در مراحل تعلیم و تربیت در مدرسه، مبارزه با هوای نفس را بپذیرد و یاد بگیرد، که اگر این‌طور باشد، دین را هم منجی خودش خواهد دانست نه آنکه دین را مزاحم خود بداند.

در برخی فیلم‌ها ظاهراً خلاف شرع واضح دیده نمی‌شود ولی در آنها ضدّ ایجاد عزم مبارزه با نفس در جامعه» عمل شده/ داستانی که در آن انسان به همۀ آرزوهایش می‌رسد، دروغ است

  • گاهی از فیلم‌ها و آثار سینمایی انتقاداتی می‌شود که ممکن است در ظاهر بدی خاصی نداشته باشند ولی برای این فیلم‌ها همین قدر بدی کافی است که عزمی بر مبارزه با هوای نفس در متن داستان آن‌ها دیده نمی‌شود؛ بلکه آنچه دیده می‌شود بر خلاف عزم برای مبارزه با هوای نفس است. این موجب اشاعۀ فرهنگ هواپرستی می‌شود.
  • مثلاً در تمام طول فیلم، بازیگر نقش اول فیلم به دنبال این است که به دوست‌داشتنی‌اش برسد و بیننده هم معطل است که ببیند آیا او به دوست‌داشتنی‌اش می‌رسد یا نمی‌رسد؟ در این دست فیلم‌‌ها، ممکن است ظاهراً خلاف شرع واضحی وجود نداشته باشد ولی ضدّ ایجاد عزم برای مبارزه با هوای نفس در جامعه عمل کرده است.
  • ترتیب جلو رفتن داستان در یک فیلم خوب و واقعی، باید اینگونه باشد که یک تقاضا و محبتی در دل بازیگر نقش اول ایجاد شده باشد، و بیننده منتظر باشد ببیند چگونه او به خواسته‌اش نمی‌رسد و راه دیگری برای رشد او باز می‌شود؟ باید در جریان روند داستان منتظر باشد ببیند، چه زمانی حال او گرفته می‌شود؟ اگر یک گره از کار او باز شد، باید دید گره بعدی چگونه بسته می‌شود؟ اگر او یک عیب خودش را اصلاح کرد، باید دید عیب بعدی او چه خواهد بود؟ جریان مستمر حال‌گیری در دنیا از ناحیه خدا به صورت تقدیری باید در هر داستانی دیده شود و الا داستان دروغ است. انسان‌ها به همه آرزوهایشان نمی‌رسند و این واقعیت است. این داستان حال‌گیری، از طرف خود ما هم در جریان مبارزه با نفس وجود دارد و انسان در این راه به جایی می‌رسد که حال او در بلاء و رخاء یکسان است. (نُزِّلَتْ‏ أَنْفُسُهُمْ‏ مِنْهُمْ فِی الْبَلَاءِ کَالَّتِی نُزِّلَتْ فِی الرَّخَاء؛ نهج البلاغه/ خطبۀ 193)

کلیدی‌ترین کار فرهنگی، نهادینه کردن مبارزه با هوای نفس در فرهنگ جامعه است/ عزم مبارزه با هوای نفس، باید به یک عزم عمومی تبدیل شود

  • عزم برای مبارزه با هوای نفس تنها یک مسألۀ فردی نیست. فرهنگ یک جامعه تنها در صورتی متعالی خواهد شد، که در آن جامعه یک عزم عمومی برای مبارزه با هوای نفس وجود داشته باشد و خودخواهانه و هواپرستانه برخورد کردن از طرف دیندار و بی‌دین قبیح باشد. جامعۀ انسانی فقط در این صورت روی سعادت، آرامش، رشد، فلاح و رستگاری را خواهد دید. عزم برای مبارزه با هوای نفس را باید به یک عزم عمومی تبدیل کرد. اگر این عزم در جامعه جاری شود، جامعه را نورانی می‌کند.
  • کسانی‌که اهل کار فرهنگی هستند، به این مطلب کلیدی و مهم توجه داشته باشند که کلیدی‌ترین کار فرهنگی، نهادینه کردن مبارزه با هوای نفس در فرهنگ جامعه است. اگر عزم عمومی نباشد، فرهنگی وجود نخواهد داشت و آن چیزی که ساخته می‌شود، فرهنگ غلط خواهد بود. اگر عزم عمومی در مبارزه با هوای نفس در جامعه وجود داشته باشد، جامعه آرام و روابط بین افراد عالی خواهد بود. چنین جامعه‌ای، شبیه جامعه بعد از ظهور امام زمان(عج) خواهد شد. اگر قبل از ظهور هم بخواهیم مورد مشابهی را درنظر بگیریم، شبیه فرهنگ نابی خواهد بود که بین رزمندگان مخلص و شهادت‌طلب در زمان دفاع مقدس ایجاد شده بود. مورد دیگر مشابه قبل از دفاع مقدس؛ جامعه کوچک اصحاب امام حسین(ع) است که اگرچه عمر کوتاهی داشت، ولی در هیچ کجای دیگر مانند آن پیدا نشده است.

سومین مرحله مبارزه با نفس؛ داشتن برنامه» است/ ترک گناه نسبت به انجام کار خوب اولویت دارد

  • بعد از عزم، نوبت برنامه است. یک برنامۀ چند وجهی که طی آن باید بطور همزمان به چند نوع فعالیت اقدام کرد، که البته از جهت اهمیت ممکن است یکسان نباشند ولی در کنار هم قابل اجرا هستند. چون انسان در طول بیست و چهار ساعت و یا در یک لحظه چند کار می‌تواند انجام دهد. با توجه به ذوابعاد بودن وجود آدمی دستورالعمل‌ها نیز همزمان ما را به اجرای فرامین مختلف دعوت می‌کنند.
  • قبلا گفته شده کسی نباید با سلیقه خودش مبارزه با هوای نفس کند، بلکه باید طبق دستور مبارزه کرد. اگر مبارزه با نفس، طبق دستور نباشد مبارزه با نفس نیست؛ بلکه پرداختن به نفس است. راز دستورات الهی هم اینجا معلوم می‌شود که اصلاً خدا چرا دستور داده است. دستور، لطف خداست و بیشتر ما را رشد می‌دهد. البته اساساً انسان با امر» و دستور»، بهتر مبارزه با هوای نفس می‌کند.
  • دستورات در تقسیم کلی دو نوع هستند؛ 1- دستور به ترک بدی‌ها 2-دستور به انجام کارهای خوب. اکثر دستورات دینی، دستور به ترک کارهای بد هستند؛ یعنی اکثراً سلبی هستند نه ایجابی، برخی از موارد هم مانند خمس و زکات که ایجابی به نظر می‌رسند از این جهت که شامل ترک و کنار گذاشتن بخشی از اموال هستند، می‌توانند سلبی محسوب شوند. ولی دستوراتی مانند نمازخواندن، وضو گرفتن و کسب درآمد، ایجابی هستند. همانطور که قبلا گفتیم انسان می‌تواند همزمان چند دستور را اجرا کند، انسان دستور به ترک» را همزمان با دستور به فعل» می‌تواند اجرا نماید. 
  • بین دو دستور (ترک گناهان و انجام کار خوب)، ترک گناه بر انجام کار خوب اولویت دارد؛ اولویت داشتن ترک گناه به این معنا است که مواظبت بر ترک گناه باید بیشتر از مواظبت برای انجام کار خوب باشد. البته اولویت گناه نکردن به معنای تعطیل شدن انجام کار خوب نیست.
  • گناه نکردن، اولویت دارد و در جریان مبارزه با هوای نفس، اول باید با دوست داشتنی‌ای مبارزه کرد که دعوت به گناه می‌کند. در مرحله دوم باید با دوست داشتنی‌ای مبارزه کرد که دعوت به مقدمه گناه می‌کند. در مورد ترک گناه بزرگ و ترک گناه کوچک هم اولویت‌بندی‌هایی وجود دارد که می‌توان آن را در برنامه دخالت داد. راه مبارزه با نفس، اگر چه ممکن است در ظاهر سخت به نظر برسد ولی با برنامه‌هایی که برای آن وجود دارد، بسیار راحت خواهد بود. وقتی به مبارزه با نفس اقدام کنیم، کار آسان می‌شود.
  • در میان دستورات الهی در انجام کار خوب، توجه به نماز به عنوان مهمترین کار خوب ضروری است. نماز به ترک گناه کمک می‌کند. خداوند می‌فرماید: نماز از فحشاء و منکرات جلوگیرى مى‏کند؛ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ»(عنکبوت/45) این آیه هم نشان می‌دهد ترک گناه خیلی مهم است که باید از نماز برای دوری از گناه کمک گرفت. و هم اهمیت نماز را در تاثیرش برای ترک گناه نشان می‌دهد.
  • در مورد ترک گناه اشاره به این روایت مناسب است که پیامبر اکرم(ص) فرمودند: چشم‌هایتان را ببندید تا عجائب عالم را ببیند؛ غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ‏ عما حرم الله علیکم تَرَونَ الْعَجَائِب‏» (مصباح الشریعه/ص9)
  • تعداد کارهای بدی که انسان باید ترک کند، زیاد است که البته بسیاری از آنها به نوبت سر راه انسان قرار می‌گیرند. و تنظیم آنها توسط امتحانات و مقدرات الهی خواهد بود.
  • برای ترک گناه، باید مسأله خط قرمز بودن گناه را جا انداخت. در ترک گناه، معضل اصلی این است که انسان متقاعد نشده است که باید گناه را ترک کند. مشکل اصلی کسی که متقاعد نشده، این است که اصل مبارزه با هوای نفس که باید طبق دستور باشد، را نپذیرفته است.

کنار گذاشتن گناه، چرا؟» ندارد/ این نگاه به اصطلاح روشنفکری که من تا فلسفه کاری را ندانم آن را انجام نمی‌دهم» غلط است

  • وقتی اصل ضرورت مبارزه با نفس جا افتاده باشد و این اصل مهم را هم پذیرفته باشیم که برنامۀ این مبارزه با نفس باید از جانب خدا بیاید -چون ما اکثراً نمی‌توانیم متوجه بشویم چه هوای نفسی را باید ترک کنیم- دیگر نفسِ امر خدا» باید بتواند ما را متقاعد کند که آن را ترک کنیم. آیا واقعاً ما با صرف امر و نهی خدا متقاعد می‌شویم؟ یا بازهم دنبال دلیل می‌گردیم؟
  • این نگاه به اصطلاح روشنفکری، نگاه اشتباهی است که من تا فلسفه کاری را ندانم آن را انجام نمی‌دهم. یک روشنفکر هم وقتی نزد پزشک می‌رود، حرف پزشک را مانند مردم عوام قبول می‌کند و نظر پزشک را کامل می‌پذیرد، بدون آنکه علت دستورات او را مفصلاً بداند.
  • حضرت علی(ع) می‌فرمایند: هیچ طاعتی نیست، مگر اینکه آدم خوشش نمی‌آید و هیچ معصیتی نیست مگر اینکه با یک شهوت و خوشی همراه است؛ مَا مِنْ طَاعَةِ اللَّهِ شَیْ‏ءٌ إِلَّا یَأْتِی فِی کُرْهٍ وَ مَا مِنْ‏ مَعْصِیَةِ اللَّهِ شَیْ‏ءٌ إِلَّا یَأْتِی فِی‏ شَهْوَة»(نهج‌البلاغه/خطبۀ 176) کنار گذاشتن گناه، چرا؟» ندارد. برنامۀ مبارزه با نفس، برای مبارزه با دوست داشتنی‌ها است. وقتی بعضی‌ها می‌پرسند: چرا من باید این گناه را ترک کنم؟!» خود این سؤال، علامت آن است که به گناه علاقه دارد، در اینجا باید فرد متوجه چانه‌زنی خودش بشود و بعد صریحاً به خودش بگوید: اتفاقا چون دوست داری و خوشت می‌آید باید آن را ترک کنی».

بعضی‌ها با یک ترک گناه به خیلی جاها رسیده‌اند/ ترک گناه بهترین برنامه برای مبارزه با هوای نفس است

  • اگر گناه نکنی، کار به جایی می‌رسد که دوست داری مکروه را هم ترک کنی. کسی که گناه نمی‌کند، آنچنان اشتیاقی برای ملاقات با خدا پیدا می‌کند که می‌خواهد کل دنیا را به خاطر خدا ترک کند و همه دارایی‌هایش را به خاطر او قربانی بدهد. گاهی افراد با یک ترک گناه به خیلی جاها رسیده‌اند؛ یک گناه را ترک کرده‌اند. البته نباید در این ترک گناه هیچ ملاحظۀ‌ دیگری غیر از ملاحظۀ خدا مطرح باشد. ترک گناه بهترین برنامه برای مبارزه با هوای نفس است.
  • اگر کسی ترک گناه کند روحش به معصومین علیهم السلام مقرب می‌شود؛ و محبت او به اهل بیت(ع) زیاد می‌شود. رابطۀ محبت‌آمیز با اهل‌بیت(ع) وجود انسان را پر می‌کند و تنهایی را بر طرف می‌سازد. اگر اهل ترک گناه باشی، نام امام حسین(ع) را که بشنوی از خود بی‌خود خواهی شد .

 

 


نتیجه تصویری برای استاد پناهیان
 
  • سه قدم مهم در مبارزه با نفس

    • دشمن دانستن نفس

    • عزم

    • ترک گناه

  • وم شناخت اهواء نفسانی خاص خودمان

  • بدبین بودن به نفس

  • زیادی جرم قائل شدن برای گناه دیگران

  • متهم کردن دیگران به فساد، از روی هوای نفس 

  • بزرگ شمردن گناه دیگران و کوچک شمردن گناه خود

  • وم شناختن نقاط ضعف خودمان

  • زمان‌دار بودن بدی‌های انسان

  • هواهای نفسانی مختلف در سنین مختلف

  • فعال شدن حبّ مقام» معمولاً در میان‌سالی

  • متفاوت بودن قدرت یا شدّت هوای نفس در آدم‌ها

  • دسته‌بندی مردم در برخورد با نفس:

    • هواپرست

    • اسیر نفس

    • رفیق نفس

    • کسانی که بنای مبارزه دارند   

  • کلید شروع برنامۀ مبارزه با نفس

  • شروع از ترک گناهانی که مبارزه با آنها آسان‌تر است

 


نتیجه تصویری برای استاد پناهیان
 
  • جهاد اکبر یعنی مبارزه با هوای نفس طبق برنامۀ الهی

  • دفاع مقدس؛ دوران جهاد اصغر

  • دوران فعلی جامعۀ ما؛ جهاد اکبر

  • کار مجاهدِ جهاد اکبر سخت‌تر و ارزشمندتر  

  • برخی از وجوه تمایز دوران جهاد اکبر و جهاد اصغر

  • ارزش ذکر خدا در میان جمعی از افراد غافل

  • فلسفۀ جهاد اصغر؛ مبارزه با نفس

  • سختی جهاد اصغر و مخالف هوای نفس بودنِ آن

  • امکان بهره‌گیری از وجوه معنویت دوران دفاع مقدس در دوران جهاد اکبر

  • هفت وجه برای معنویت رزمندگان دوران دفاع مقدس:

    • 1-توجه به ملاقات پروردگار

    • 2- توجه به معاد و حسابرسی عالم آخرت

    • 3- توجه به آدم‌ها و عاطفه نسبت به مردم  

    • 4- زهد و ساده‌زیستی و بی‌تعلقی به دنیا

    • 5- علاقه به کسب معرفت و آگاهی از احکام شرعی

    • 6- ولایتمدار شدن و ولی‌شناس شدن 

    • 7- ارادت و محبت به اهل‌بیت(ع) و اباعبدالله الحسین(ع)

  • پیاده‌روی اربعین؛ ادامۀ پیاده‌روی‌های رزمندگان ما در جبهه‌ها


جلسات هفتگی هیئت محبین امیرالمومنین(ع) جمعه‌ها بعد از نماز مغرب و عشاء، در محل مسجد امام صادق(ع) واقع در میدان فلسطین با سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان و با موضوع تنها مسیر»(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی) و در ادامۀ مباحث بسیار مهم ماه مبارک رمضان برگزار می شود. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در سی و هفتمین جلسه را می‌خوانید:

در چه شرایطی انتخاب بین علایق معنا دارد؟/ ارزش افزوده؛ نتیجه عبور از علایقِ پیدا» به سمت علایق پنهان» است

  • انسان، موجودی جدا از حیوان و فرشته است. فرق انسان با حیوان و فرشته این است که نه در حد حیوان باقی می‌ماند و نه مجبور است مثل فرشته باشد، بلکه به او اختیار داده شده که به بالا یا پائین برود. البته اینها توصیف است و تعریف دقیق هویت انسان شاید این باشد که انسان موجودی است که می‌تواند ارزش افزوده تولید کند. یعنی انسان می‌تواند خودش و محیطش را تغییر بدهد. لازمه این تغییر این است که علاقه‌هایی داشته باشد و علیه آن علاقه‌ها قیام کند؛ و الا اگر بنا باشد طبق علاقه‌اش عمل کند یا مثل حیوان خواهد بود یا فرشته؛ چون حیوان و فرشته طبق علاقه‌شان عمل می‌کنند. ولی انسان قرار است تغییر کند و لازمۀ این تغییر این است که خلاف علاقه‌اش حرکت کند. پس مخالفت با علاقه، در واقع بخشی از تعریف و ماهیت انسان است، نه یک توصیۀ مهم به انسان. البته میزان و چگونگی این مخالفت و اینکه آیا مخالفت با همۀ علاقه‌ها هست یا برخی از علاقه‌ها، توضیح و تفصیل زیادی دارد که که در جلسات قبل به آن پرداخته شد.
  • اگر انسان یک نوع علاقه داشته باشد، طبیعتاً به دنبال آن می‌رود. اگر دو نوع علاقۀ مساوی در دل داشته باشد، همیشه حیران می‌ماند که به سمت کدام یک برود و اگر این دو نوع علاقه، نامساوی باشند همیشه دنبال علاقۀ قوی‌تر می‌رود. پس قرار گرفتن بر سر دو راهی را باید به شکلی تصور کرد که انتخاب، مبارزه با هوای نفس، و مبارزه با علایق ممکن باشد. امکان مبارزه با علاقه و تولید ارزش افزوده چه زمانی پدید می‌آید؟
  • امکان مبارزه با علاقه و تولید ارزش افزوده زمانی پدید می‌آید که یک علاقۀ ضعیف‌تر وجود دارد و یک علاقه قوی‌تر؛ ولی علاقه قوی‌تر، پنهان‌تر است و علاقه ضعیف‌تر، ظاهرتر است. در اینجا تعادلی ایجاد می‌شود که امکان مبارزه با علایق سطحی‌تر را فراهم می‌کند.

ارزشمندی انسان به این دلیل است که می‌تواند مخالف دوست‌داشتنی‌اش عمل کند/ اگر انسان نتواند مخالف دوست‌داشتنی‌های خود عمل کند، اختیار و آگاهی هم ارزش ندارند

  • حرکت انسان از علاقۀ پیدا به سمت علاقۀ پنهان باعث تولید ارزش افزوده می‌شود. ماهیت تولید ارزش افزوده ارتباطی به آگاهی ندارد، زیرا در اینجا آگاهی نفش یک ابزار را دارد. ماهیت تولید ارزش افزوده را به اراده و اختیار هم نباید مرتبط کرد، زیرا آنها فرع این ماجرا هستند. اراده و اختیار- اگر از آن استفاده‌ای نشود- فی‌نفسه برای انسان ارزش و برتری نسبت به حیوان و فرسته ایجاد نمی‌کنند، مهم این است که انسان با این اراده می‌خواهد چه کار کند؟ غذا بخورد؟ خب برای این کار، همان غریزه‌ای که در انسان و حیوانات مشترک است، کافی است، چه نیازی به اراده است؟ ارزشمندی انسان به این دلیل است که می‌تواند مخالف دوست‌داشتنی‌اش عمل کند. در اینجا اختیار و آگاهی به کمک می‌آیند. اگر انسان نتواند مخالف دوست‌داشتنی‌های خود عمل کند، اختیار و آگاهی هم ارزش ندارند.

انسان موفق، کسی است که می‌تواند بیشتر با نفس خود مخالفت کند

  • در غرب انسان را فریب می‌دهند و مدام به او می‌گویند: تو حق انتخاب داری»! بله انسان حق انتخاب دارد ولی این انتخاب فرع بر چیز دیگری است. انسان برای این حق انتخاب دارد که بتواند ارزش افزوده تولید کند و وقتی می‌تواند ارزش افزوده تولید کند که بتواند خلاف میلِ خودش عمل کند.
  • اگر کسی طبق میل سطحی اولیه، غریزی و حیوانی خود عمل کند، از انتخاب خود استفاده نکرده است. اگر کسی بخواهد از این حق انتخاب استفاده کند، به نوعی باید علیه خودش (یعنی علیه علایق سطحی خودش) از این حق انتخاب استفاده کند. اصل ارزش و هویت انسان به این است که می‌تواند خلاق میل خودش عمل کند و این باعث تولید ارزش افزوده می‌شود. این مطلب به انسان بودن انسان برمی‌گردد با ادبیات فرادینی و غیر متدینانه هم می‌توان آن را برای همۀ مردم جهان جا انداخت. اخیراً در روان‌شناسی می‌گویند وماً انسان‌های با استعدادتر، موفق‌تر نیستند، بلکه انسان‌هایی که می‌توانند بیشتر با خواسته‌های خودشان مخالفت کنند، موفق‌تر هستند. پس موضوع مبارزه با علاقه، یک موضوع اصیل انسانی است؛ حتی قبل از اینکه دین به سراغ ما آمده باشد.

مخالفت با نفس اگر با دستور خدا و ولی خدا نباشد، موافقت با نفس است/ دستور خدا، لطف خداست

  • بحث بعدی این است که چگونه می‌توان با دوست داشتنی‌ها مخالفت کرد؟ برنامۀ این مخالفت چگونه است؟ در جواب به این سؤال، گفتیم که اگر کسی می‌خواهد با دوست‌داشتنی‌های خودش مبارزه کند، این مبارزه باید به دستور فرد دیگری غیر از خودش باشد. اگر به دستور فرد دیگری نباشد، در واقع به میل خودش مبارزه کرده‌ است و این یعنی مبارزۀ واقعی با نفس انجام نشده است. اگر مبارزه با علایق، با دستور خود انسان باشد، مخالفت با خود نیست بلکه موافقت با خود است. در اینجا خدا به کمک انسان می‌آید و به انسان برنامه و دستور می‌دهد. در واقع خدا لطف کرده است که به ما دستور داده است؛ دستور خدا، در واقع محبت و لطف خدا به ما محسوب می‌شود.
  • از این جا به بعد که نیاز به دستور خدا ضروری می‌شود، پای دین به میان می‌آید. دین، به برنامه‌ای نجات‌بخش برای اجرای عملیات ارزش افزوده تبدیل می‌شود. وقتی می‌خواهی از خدا تبعیت کنی، خدا خیلی بزرگ است و ما خیلی از خدا کوچکتریم، لذا ما اگر دستورات خدا را گوش کنیم، خیلی هنری نکرده‌ایم. برای اینکه واقعاً هنر کرده باشیم و امر خدا را اطاعت کرده باشیم تا رشد کنیم، خدا دستور می‌دهد که از کسی مثل خودمان اطاعت کنیم که دوست خدا است. خدا، انبیاء و اولیاء را می‌فرستد و بحث ولایت پیش می‌آید. یعنی شما که می‌خواهی با هوای نفس خودت، مخافت کنی؛ وقتی حرف خدا را گوش می‌کنی، آن قدر منیّت تو از بین نمی‌رود که وقتی حرف ولی خدا را گوش می‌کنی.
  • به طور خلاصه می‌توان گفت: در متن تعریف انسان، مخالفت با علاقه پیش می‌آید و در متن مخالفت با علاقه، دین و دستور خدا پیش می‌آید و در متن دستور خدا و دین، بحث ولایت پیش می‌آید.

قدم‌های اول و دوم مبارزه با نفس در کلام حضرت امام(ره): 1-تفکر (نگرشِ منفی به نفس) 2-عزم (بنای مبارزه)

  • بعد از این مقدمات گفتیم که قدم اول برای حرکت، داشتن نگرشِ به شدت منفی نسبت به نفس» است. یعنی باید نفس را دشمن خود بدانیم. دومین قدم، عزم است و اینکه بنای مبارزه با نفس داشته باشیم. حضرت امام(ره) جملات زیبایی در این مورد دارند. ایشان از قول مرحوم آیت‌الله شاه آبادی(ره) قدم اول را تفکر بیان کرده و می‌فرمایند: بدان که اوّل شرط مجاهده با نفس و حرکت به جانب حق تعالى تفکّر» است»(شرح چهل حدیث/ص6) نگرش» و تفکر» در یک فضا هستند؛ نگرش با آگاهی حاصل نمی‌شود، بلکه باید وقت گذاشت و در مورد آن تفکر کرد. با تفکر می‌توان این تغییر نگرش را انجام داد.
  • حضرت امام(ره) در ادامه، قدم دوم را عزم» بیان کرده و می‌فرمایند: منزل دیگر که بعد از تفکر از براى انسان مجاهد پیش مى‏آید، منزل عزم» است‏. و عزمى که مناسب با این مقام است عبارت است از بنا گذارى»(شرح چهل حدیث/ص7). این بنا گذاشتن، یعنی فرد بنا داشته باشد با علاقه‌های خودش مبارزه کند. باید بنا بر مبارزه با نفس داشت، اگر چه ممکن است چند جا هم موفق نشوید. توجه داشته باشید که بنا داشتن، با اراده کردن متفاوت است. اراده، هنگام فعل و انجام کار است.
  • زندگی انسان با مبارزه همراه است، نمی‌توان زندگی بدون جنگ داشت. کسی که در درون خودش بنا را بر مبارزه گذاشته باشد، وقتی که دستور جهاد با دشمن بیرونی هم صادر شود، راحت‌تر می‌پذیرد. همان‌طور که می‌دانید یکی از اولین اتفاقات در تاریخ حیات بشر، جنگ هابیل و قابیل بوده است. یکی از بازی‌های کودکان هم جنگ است و بچه‌ها معمولاً این بازی را دوست دارند. لذا در روش تربیتی صحیح نباید به طور مطلق جلوی جنگ کردن بچه‌ها با یکدیگر را گرفت بلکه ضمن مراقبت از خط قرمزها باید به آن جهت داد. مواردی از این دست نشان می‌دهد وجود انسان با نبرد شکل پیدا می‌کند.

بعد از عزم» حرکت در دو جبهه آغاز می‌شود: 1-عمل اعضاء 2-عمل قلب /رضایت» و شکر»؛ دو فعل قلبی که شما را تا بهشت می‌برند

  • تا اینجای بحث یک مرور و جمع‌بندی از مباحث گذشته به همراه برخی نکات جدید بود. اما در ادامه بحث، پس از عزم، به حرکت می‌رسیم.
  • بعد از اینکه عزم کردی و بنا را بر مبارزه گذاشتی، حرکت در چند جبهه آغاز می‌شود. یکی در جبهه عمل با اعضاء و جوارح»؛ یکی در جبهه قلب و روح». به بیان دیگر، فعل» انسان را می‌توان به دو قسمت تقسیم کرد: فعل بیرونی» که همان عمل با اعضاء و جوارح است و فعل درونی» یا باطنی» که در واقع عمل با قلب و روح است.
  • هر یک از این دو نوع فعلِ درونی و بیرونی (فعل ظاهری و باطنی) می‌توانند به دو بخش سلبی و ایجابی تقسیم شوند. لذا در مجموع چهار نوع فعل درونی و بیرونی داریم که  بعد از عزم، باید این چهار کار را انجام داد.
  • عمل با اعضاء و جوارح یا فعل بیرونی» می‌تواند 1-انجام اوامر الهی» باشد و می‌تواند و 2-ترک نواهی پروردگار» باشد. بنابراین افعال ظاهری و جوارحی به ترک و انجام تقسیم می‌شوند؛ ترک کار بد و انجام کار خوب.
  • عمل قلبی و روحی یا فعل باطنی» می‌تواند 1-رضایت» باشد و می‌تواند 2-شکر» باشد. افعال باطنی و قلبی نیز به شکر برای داشته‌ها» و رضایت برای نداشته‌ها» تقسیم می‌شوند.  شکر جنبۀ ایجابی دارد و رضایت جنبۀ سلبی.
  • رضایت و راضی بودن، در واقع یک فعل درونی است که باید در جریان مبارزه با نفس به آن توجه کنیم. یعنی در عین اینکه باید کار و تلاش کرد و وضعیت موجود را تغییر داد، رضایت هم باید داشت. رضایت، یک فعل روحی بسیار مهم است؛ حتی برای اجابت دعا باید از شرایط موجود راضی بود. امام سجاد(ع) می‌فرمایند: کسى که در دلش هوایى جز رضایت از خدا نگذرد (جز خوشنودی از خدا در دلش خطور نکند) من ضمانت مى‌کنم که خداوند دعایش را مستجاب کند؛ أَنَا الضَّامِنُ‏ لِمَنْ‏ لَمْ‏ یَهْجُسْ فِی قَلْبِهِ إِلَّا الرِّضَا أَنْ یَدْعُوَ اللَّهَ فَیُسْتَجَابَ لَهُ»(کافی/2/62)
  • البته انسان در عین حال که راضی است باید تلاش کند طبق دستور خدا وضعیت فعلی خودش را بهبود دهد. بنابراین اگر انسان راضی باشد اما به دستور خدا برای تغییر وضع زندگی‌اش تلاش کند، همین تلاش عبادت است. اگر کسی نمی‌تواند راضی باشد، باید صبر کند. البته صبر جمیل» همان رضایت است.
  • دومین فعل درونی و قلبی، شکر است؛ شکر به خاطر نعمت‌هایی که خدا به ما داده است. رضایت و شکر دو فعل قلبی هستند که شما را تا بهشت می‌برند. این دو فعل را می‌توان همزمان داشت؛ یعنی هم راضی بود و هم شاکر.

ترک گناه» و رضایت» ارزمشندترند اما نماز» و شکر» مقدم هستند

  • گفتیم که فعل بیرونی شامل ترک نواهی» و انجام اوامر» الهی است. در مورد ترک نواهی-یعنی ترک گناه- در جلسات قبل قبلاً صحبت شد. در میان اوامر الهی اولین کار نماز است. خداوند می‌فرماید: إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ»(عنکبوت/45) نماز در بین تمام کارهای سلبی و ایجابی، اول است. اگر این کار ایجابی را انجام دهی، کارهای سلبی را راحت‌تر می‌توانی کنار بگذاری و انجام ندهی. همچنین خداوند می‌فرماید: وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ»(بقره/45) یعنی باید از صبر و نماز برای طی مسیر کمک بگیریم. (البته ترک گناه ارزش‌مندتر و مهم‌تر است، اما نماز خواندن چون راحت‌تر است، تقدم و اوّلیت دارد. چون به ترک گناه- که سخت‌تر است- کمک می‌کند)
  • حضرت امام(ره) هم در ادامۀ آن کلام می‌فرماید: بدان که هیچ راهى در معارف الهیه پیموده نمى‏شود مگر آنکه ابتدا کند انسان از ظاهر شریعت. و تا انسان متأدّب به آداب شریعت حقه نشود، هیچیک از اخلاق حسنه از براى او به حقیقت پیدا نشود، و ممکن نیست که نور معرفت الهى در قلب او جلوه کند و علم باطن و اسرار شریعت از براى او منکشف شود. و پس از انکشاف حقیقت و بروز انوار معارف در قلب نیز متأدب به آداب ظاهره خواهد بود.»(شرح چهل حدیث/ص8)
  • حضرت امام(ره) در ادامه به یکی از عوامل مهم تضعیف عزم، اشاره می‌فرماید: جرئت بر معاصى کم‏کم انسان را بى‏عزم مى‏کند، و این جوهر شریف را از انسان مى‏رباید. استاد معظّم ما[مرحوم ایت الله شاه‌آبادی] -دام ظلّه- مى‏فرمودند بیشتر از هر چه، گوش کردن به تغنّیات سلب اراده و عزم از انسان مى‏کند.»( شرح چهل حدیث/ص8) یعنی اینکه موسیقی گوش کردن بیشتر از هر چیزی عزم انسان را تضعیف می‌کند.
  • برای مبارزه با نفس 4 عمل نیاز است که دو مورد ظاهری و دو مورد باطنی است. در این اعمال، موارد ایجابی را رتبۀ اول اقدام قرار می‌دهیم و بین کارهای ایجابی، نماز جایگاه نخست را دارد. شکر هم فعل درونی ایجابی است چون در مورد داشته‌ها است ولی رضایت چون در مورد نداشته‌ها است، در فضای سلبی قرار می گیرد. لذا همیشه شکر راحت‌تر از رضایت است. اگر انسان شکر کند، به مرور به رضایت هم می‌تواند برسد. پس نماز» و شکر»  دو کار ایجابی دارای اولویت و تقدم هستند.(گرچه ترک گناه ارزشمندتر است.)

امام حسین(ع): هم در مقابل آنچه دوست نداری صبر کن و هم در مقابل آنچه دوست داری

  • امام حسین(ع) می‌فرمایند: در آنچه حقّ برای تو لازم کرده، در مقابل چیزی که دوست نداری صبر کن؛ اصْبِرْ عَلَى‏ مَا تَکْرَهُ فِیمَا یَلْزَمُکَ‏ الْحَقُّ»(نزهه الناظر و تنبیه الخاطر/ص85) یعنی در مقابل چیزهایی که حقّ بر ما تکلیف کرده یا دستور داده یا برای ما مقدّر کرده است، باید صبر کنیم. حضرت در ادامه می‌فرماید: در آنچه هوای نفس تو را به سمتش دعوت می‌کند، در مقابل چیزی که دوست داری صبر کن؛ وَ اصْبِرْ عَمَّا تُحِبُّ فِیمَا یَدْعُوکَ إِلَیْهِ الْهَوَى‏»(همان) این چهارچوب به تعابیر مختلف در کلمات معصومین(ع) برای ما بیان شده است.

 

 


 

جلسات هفتگی هیئت محبین امیرالمومنین(ع) جمعه‌ها بعد از نماز مغرب و عشاء، در محل مسجد امام صادق(ع) واقع در میدان فلسطین با سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان و با موضوع تنها مسیر»(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی) و در ادامۀ مباحث بسیار مهم ماه مبارک رمضان برگزار می شود. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در سی و هشتمین جلسه را می‌خوانید:

در مرحلۀ حرکت چهار اقدام» را باید با هم» انجام دهیم: شکر، رضایت، ترک کارهای بد، انجام کارهای خوب  

  • برای مبارزه با هوای نفس، نگرش دشمنانه به نفس» و عزم» را به عنوان قدم‌های مقدماتی بیان کردیم و بعد از این دو مرحله، رسیدیم به مرحلۀ حرکت». گفتیم در مقام حرکت، باید چهار اقدام را با هم انجام دهیم؛ یک‌سری اقدامات باطنی باید انجام دهیم و یک‌سری اقدامات ظاهری. در هر دو بخش اعمال باطنی و ظاهری باید باهم» کار کنیم؛ نمی‌شود هیچ کدام را نادیده گرفت و برای یک مدتی تعطیل کرد و فقط به یک بُعد پرداخت.
  • اعمال ظاهری شامل ترک کارهای بد» و انجام کارهای خوب» است و در مقام اعمال باطنی نیز دو فعل عمده داریم: شکر» و رضایت». شکر اساساً یک فعل قلبی است که مربوط به چیزهایی است که داریم. رضایت هم یک فعل باطنی دیگر است که مربوط به چیزهایی است که نداریم. شکر و رضایت در واقع از یک جنس هستند و باید به طور همزمان انجام شوند. چون انسان همواره یک چیزهایی دارد که باید شکر آن را بجا آورد و یک چیزهایی ندارد که باید نسبت به آن رضایت داشته باشد.
  • وقتی بر مبارزه با هوای نفس و ترک دوست‌داشتنی‌ها تأکید می‌کنیم بعضی‌ها می‌پرسند: نمی‌شود که انسان همۀ لذت‌ها و دوست‌داشتنی‌های خود را کنار بگذارد و ترک کند؛ پس انسان از کجا انرژی و انگیزه بگیرد؟!» پاسخش این است که شما هر چقدر هم که لذت‌های خود را ترک کنید، باز خیلی‌ خوشی‌ها دارید و خیلی لذت‌ها می‌برید، به خاطر همین داشته‌های خود شکر کنید. این یعنی بهره‌برداری درست از داشته‌ها» که به انسان انرژی می‌دهد تا نسبت به نداشته‌ها» راضی باشد. مثل کسی که از غذای افطاری و سحری به خوبی بهره‌برداری می‌کند تا بتواند در طول روز، روزه بگیرد و نداشته‌های خود را تحمل کند.

در میان کارهای بد ظلم به دیگران» از همه مهمتر و اولین گناهی است که باید ترک شود/غیبت» جزء اولین ظلم‌هایی است که باید ترک شود  

  • همان‌طور که گفتیم، افعال ظاهری بر دو نوع هستند: 1-کارهایی سلبی، یعنی کارهایی که نباید انجام دهیم 2- کارهای ایجابی، یعنی کارهایی که باید انجام دهیم. در میان همۀ کارهایی که نباید انجام دهیم، یکی را دین جلو آورده و اولویت داده و آن ظلم نکردن به دیگران» است. یعنی در میان گناهان و کارهای بد، اولین کاری که باید ترک شود ظلم به دیگران» است و بعد از آن ترک ظلم به خود» است. پس در برنامۀ مبارزه با نفس اولین کاری که باید از انجام آن جلوگیری کنیم ظلم به دیگران» است.
  • البته ظلم به دیگران» خودش الاهم فالاهم» دارد. مثلاً گرفتن جان دیگران بدتر از یدن پول دیگران است. حتی گاهی اوقات بردن آبروی دیگران بدتر از این است که جان آنها را بگیریم. یکی از موارد و مصادیق بردن آبروی دیگران»، غیبت کردن است. لذا با یک محاسبۀ ساده به این نتیجه می‌رسیم که غیبت جزء اولین ظلم‌هایی است که باید از آن جلوگیری کنیم. پس غیبت کردن» ظلمی است که در جریان مبارزه با نفس باید ترک آن را در اولویت قرار دهیم.
  • فعلاً که در مراحل مقدماتی مبارزه با هوای نفس هستیم، باید در مقام عمل یک خط قرمزهایی را در دوست‌داشتنی‌های خودمان رعایت کنیم؛ اولین خط قرمز این است که وقتی دوست‌داشتنی‌های ما از ما می‌خواهد که به دیگران ظلم کنیم، باید مراقب باشیم که هرگز به کسی ظلم نکنیم.
  • این سخن مشهور که می‌گوید: خلاصۀ همۀ نصایح در دو کلمه مرنج و مرنجان» جمع شده است» واقعاً سخن حکمت‌آمیزی است. مرنجان یعنی همان ترک ظلم به دیگران، که مهمترین ترک گناه است. مرنج نیز همان رضایت و راضی بودن نسبت به نداشته‌هاست. پس هر دو دستورِ مرنج» و مرنجان» برای مبارزه با هوای نفس است. این‌دو، از کلیدی‌ترین قدم‌های ترک هوای نفس محسوب می‌شوند.

در میان کارهای خوب، نماز» مهمتر از همه است

  • در میان کارهای خوب، آن عملی که مهمتر از بقیه است نماز» است. در این جلسه می‌خواهیم دربارۀ نقش برجستۀ نماز در مسیر مبارزه با نفس بحث کنیم. می‌خواهیم ببینیم در مسیر ذلیل کردن نفس و در مسیر اتصال ما به خدای باعظمت که راهش کشتن نفس است، نماز چه نقشی دارد؟
  • نماز، شما را در مبارزه با هوای نفس تقویت می‌کند. خداوند می‌فرماید: وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ»(بقره/45) یعنی از نماز و از صبر کمک بگیرید (که دربارۀ صبر بعداً بحث خواهیم کرد). نماز به ما کمک می‌کند در مسیر مبارزه با هوای نفس، حرکت کنیم و در سه اقدام مهم دیگر (یعنی 1-شکر 2-رضایت 3-ترک گناه) به ما کمک می‌کند.

در برخی آیات قرآن مهمترین کارکرد نماز، مبارزه با هوای نفس اعلام شده است

  • در برخی از آیات قرآن خداوند نماز را دقیقاً در نقطۀ مقابل شهوات و هوای نفس قرار داده است. مثلاً در این آیه که می‌فرماید: نماز را اقامه کن، نماز از فحشاء و منکرات جلوگیرى مى‏کند؛ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ»(عنکبوت/45) در این آیه نماز را نقطۀ مقابل فحشاء و منکر قرار می‌دهد و فحشاء و منکر نیز همان چیزهایی است که نفس ما از ما می‌خواهد. لذا در اینجا مهمترین کارکرد نماز را در واقع مبارزه با هوای نفس اعلام می‌کند. چرا که در جریان مبارزه با هوای نفس ما باید با آن خواسته‌های نفسانی که منجر به فحشاء و منکر می‌شود مبارزه کنیم، نه اینکه به هر چیزی دل‌مان خواست بگوییم نه»!
  • آیۀ دیگری که نماز را در مقابل شهوات و هوای نفس قرار می‌دهد این آیه است: فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ»(مریم/59) در آیات قبل از این آیه، خداوند از آدم‌های خوبی که به حضرت نوح(ع) و ابراهیم(ع) ایمان آوردند و هدایت شدند، تعریف می‌فرماید. در این آیه می‌فرماید: بعد از این آدم‌های خوب، گروه دیگری آمدند که آدم‌های خوبی نبودند؛ آنها کسانی بودند که نماز را ضایع کرده و از شهوات تبعیت کردند.» یعنی باز هم خداوند در این آیه، نماز را نقطۀ مقابل شهوات و هوای نفس قرار می‌دهد.

نماز چگونه ما را در ترک هوای نفس کمک می‌کند؟/ در ذات نماز یک عملیات مبارزه با نفس نهفته است

  • باید ببینیم نقش نماز در مقابلۀ با فحشاء و منکر و انواع شهوات و هوای نفس چیست؟ نماز چگونه ما را در ترک هوای نفس کمک می‌کند؟ اولین اثر نماز در اینکه ما اهل مبارزه با هوای نفس شویم، اثر تربیتی عملیات نماز» است. چون خودِ نماز ابتداءً یک کار شهوت‌انگیز، دل‌چسب و دل‌نشین نیست که آدم از انجام آن کیف کند و لذت ببرد. لااقل برای مبتدی‌ها و آدم‌های معمولی مثل خودمان اینطور نیست. (فعلاً به کسانی که مانند عرفا عاشقانه نماز می‌خوانند کاری نداریم.) در ذات نماز یک عملیات مبارزه با نفس نهفته است؛ یعنی انسان برای اجرای عملیات نماز، خود‌به‌خود باید با هوای نفسش مبارزه کند.
  • اولاً از آنجایی که نماز یک عمل تکراری است و زمان‌های آن خیلی به‌هم نزدیک است طبیعتاً نمی‌تواند دلچسب باشد. نماز مثل دعای کمیل نیست که هفته‌ای یا ماهی یک‌بار انجام دهیم و از آن لذت ببریم، بلکه یک عمل روزانۀ مداوم با فاصلۀ کم و نزدیک به هم است. این موجب می‌شود که به طور طبیعی نماز برای انسان دلچسب نباشد. گاهی اوقات باید از خواب‌مان بزنیم و نماز بخوانیم؛ مثل نماز صبح. گاهی در اوج خستگی باید نماز بخوانیم؛ مثل نماز مغرب و عشاء. گاهی نیز وقتی سرگرم کار هستیم، باید آن را قطع کنیم و برویم نماز بخوانیم؛ مثل نماز ظهر. یعنی اوقات نماز در طول شبانه‌روز، طوری طراحی شده که هر کدام یک‌جور حال آدم را می‌گیرد!
  • ثانیاً خودِ عملیات نماز هم برای ما زیاد شفاف نیست؛ مثلاً اینکه چرا نماز صبح دو رکعت است؟ چرا در هر رکعت باید دوبار سجده و یک‌بار رکوع انجام دهیم؟ دلیل مقدمات نماز مثل وضو و پاک بودن لباس هم برای ما زیاد شفاف نیست. از سوی دیگر نماز جماعت» که این‌قدر بر آن تأکید شده است، یک‌جور دیگری حال انسان را می‌گیرد؛ اینکه با تکبیرۀ‌الاحرام» همه در صفوف منظم قرار می‌گیرند و مثل پادگان‌ها، یک عملیات خاص را انجام می‌دهند. تازه سربازها نیز در پادگان معمولاً فقط صبح‌ها به صف می‌شوند، ولی در نماز جماعت هر روز سه بار به صف می‌شویم!
  • رسول اکرم(ص) می‌فرماید: از سن هفت سالگی به بعد، فرزندانتان را به خواندن نماز امر کنید و اگر نماز را ترک کرد آنها را ادب کنید (قال رسول الله(ص) مُخَاطِباً لِأَوْلِیَاءِ الْأَطْفَالِ مُرُوا أَوْلَادَکُمْ‏ بِالصَّلَاةِ وَ هُمْ أَبْنَاءُ سَبْعٍ وَ اضْرِبُوهُمْ عَلَیْهَا وَ هُمْ أَبْنَاءُ عَشْر؛ عوالی اللآلی/ج1/ص328) این نوع برخورد برای آن است که بچه بفهمد در این کار دلم می‌خواهد» نداریم و اگر هم دلش نخواست باید به زور، خودش را وادار به نماز خواندن کند. بچه‌ها باید از همان هفت‌سالگی یاد بگیرند که مخالف دل‌بخواهی‌های خودشان رفتار کنند و نماز یکی از مهمترین مواقف تمرین این موضوع است. البته پدر و مادرها نباید در مجبور کردن فرزندان به نماز افراط کنند، مثلاً حضرت امام(ره) می‌فرمود اگر بچۀ شما صبح برای نماز بیدار نشد او را به تلخی بیدار نکنید.

به اینکه نماز حال شما را بگیرد، تن بدهید/ مقید بودن به نماز اول وقت، یعنی تن دادن به حال‌گیری نماز سرِ یک زمان خاص

  • باید به اولین اثر نماز در تقویت مبارزه با هوای نفس توجه کنید. به اینکه نماز دارد حال نفس شما را می‌گیرد» توجه کنید و بگذارید نماز این کار را به خوبی روی شما انجام دهد و این اثر را بر شما بگذارد. یعنی به اینکه نماز حال شما را بگیرد، تن بدهید. لذا آیت الله بهجت(ره) می‌فرمود اگر می‌خواهید به جایی برسید نماز اول وقت را ترک نکنید. از ایشان پرسیدند این نمازی که شما می‌گویید همه‌چیز را درست می‌کند منظورتان نماز با توجه و حضور قلب است؟ ایشان فرمود: نه! همین‌که مقید باشید نمازتان را اول وقت بخوانید.»
  • مقید بودن به نماز اول وقت یعنی تن دادن به حال‌گیری نماز سرِ زمان‌های خاص. نماز اول وقت حتی اگر همراه با توجه و حضور قلب هم نباشد، این اثر تربیتی خود را خواهد داشت. ممکن است یک‌بار که می‌خواهی بلند شوی و نماز اول وقت بخوانی واقعاً حالش را داشته باشی، اما دفعۀ بعد و در نوبت بعدی حال نماز خواندن را نداشته باشی، این نوسانات به‌طور طبیعی در انسان هست، لذا از این بابت از خودت شکایت نکن؛ اتفاقاً گاهی در اوقاتی که حال نماز خواندن نداری، وقتی بلند شوی و مؤدبانه نماز بخوانی بیشتر رشد می‌کنی.
  • اگر اول وقت، حالِ نماز خواندن نداشتید، نباید پیش خود بگویید: حالا تا آخر وقت نماز، فرصت دارم، هر وقت حال داشتم نماز می‌خوانم! این‌طوری توجه و حضور قلبم سر نماز بیشتر خواهد بود.» خودتان را با این حرف‌ها فریب ندهید، چون اثر تربیتی این نماز هرگز به نماز اول وقت نمی‌رسد. پس نگویید که هر وقت حال داشتم نماز می‌خوانم!»، حال خودتان را با نماز اول وقت بگیرید. درست است که نماز اول وقت واجب نیست و یک فرصت چند ساعته برای نماز خواندن به ما داده شده ولی این فرصت چند ساعته را برای کسانی گذاشته‌اند که واقعاً ناتوانی یا مانع جدّی و مشکل خاصی دارند. اگر مانعی ندارید همان اول وقت نماز بخوانید و حالِ نفس‌تان را با این نماز اول وقت بگیرید و به کمک نماز اول وقت، با هوای نفس‌تان مبارزه کنید.

کسی که وقت نماز، از ترس خدا خودش را جمع و جور نمی‌کند، آیا وقت‌های دیگر، مبارزه با هوای نفس خواهد کرد؟!   

  • اگر می‌خواهید در مبارزه با هوای نفس تقویت شوید؛ در خودِ نماز مبارزه با هوای نفس کنید. کسی که آن‌قدر تنبل است که حتی وقتی مهمان به خانه‌اش می‌آید خانه را به‌خاطر مهمان جمع و جور نمی‌کند؛ آیا وقتی مهمان نیست و خودش تنهاست خانه را جمع و جور خواهد کرد؟! اگر کسی در وقت نماز که پای خدا در میان است و ترس از خدا و آتش جهنم در میان است، خودش را برای نماز خواندن جمع و جور نکند و بلند نشود نماز بخواند، آیا در وقت‌های دیگر مبارزه با هوای نفس خواهد کرد؟!
  • چرا نماز انسان را از فحشاء و منکر بازمی‌دارد؟ (تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ) چون خود نماز یک تمرین است برای مبارزه با هوای نفس. جدای از محتوای نماز، بزرگان فرموده‌اند به زمان نماز هم خیلی توجه کنید و خودتان را به نماز اول وقت مقید کنید که همین نماز اول وقت آثار تربیتی بسیار خوبی دارد.
  • یکی از نکاتی که باید در مورد نماز توجه کنیم این است که انسان قرائت نمازش را درست کند؛ همین کار ساده، اثر تربیتی زیادی روی انسان دارد. همچنین در موقع نماز اگر نفس‌تان گفت که سریع نمازت را بخوان و تمامش کن» باز هم برای اینکه حال نفس خود را بگیرید، نماز را با حوصله و تأمل بخوانید و با گفتن اذکار مختلف کمی طولانی‌تر کنید، نه اینکه اذکار نماز را خیلی سریع و جویده‌جویده بخوانید تا زود تمام شود. بگذارید مبارزه با هوای نفس در نماز به دل‌تان بچسبد و از نماز کمک بگیرید. بعضی‌ها نماز را ضایع می‌کنند.(أَضاعُوا الصَّلاة؛ مریم/59) مثلاً یک موقعی نماز می‌خوانند که نماز حال‌شان را نگیرد، یا طوری نماز می‌خوانند که حالِ نفس‌شان گرفته نشود. لذا خداوند متعال دربارۀ برخی از نمازخوان‌ها می‌فرماید: فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ*الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتهِِمْ سَاهُون»(ماعون/4و5) یک جای دیگری هم کسالت در نماز را علامت نفاق اعلام می‌فرماید: إِنَّ الْمُنافِقینَ یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا کُسالى‏»(نساء/142)

انسان ابتداءً نمی‌تواند با توجه» نماز بخواند، لذا فعلاً باید با ادب» نماز بخواند/ انسان برای اینکه با نماز، آدم شود باید به تلخی و سختی نماز تن دهد

  • بعضی‌ها غوره نشده می‌خواهند مویز شوند! یعنی از همان ابتدا می‌خواهند از نماز خواندن لذت ببرند. می‌پرسند: چه‌کار کنیم که از نماز خواندن لذت ببریم؟!» البته خوب است انسان از نماز لذت ببرد، ولی اینها غالباً دنبال لذت معنوی نیستند، بلکه می‌خواهند نماز خواندن مثل بستنی خوردن برایشان راحت و لذت‌بخش باشد! اینها ناراحت هستند از اینکه سرِ نماز درگیر مبارزه با نفس هستند! اینها اساساً با فلسفۀ زندگی آشنا نیستند و توجه ندارند که کل مسیر زندگی همین است که انسان در مقابل بعضی‌ از دوست‌داشتنی‌هایش بایستد. لذا خداوند نماز را طوری طراحی فرموده است که انسان ابتداءً از نماز لذت نبرد، به سادگی سرِ نماز توجه پیدا نکند و به عمق آن نرسد؛ همه‌اش برای این است که انسان با سختیِ نماز، آدم شود». لذا انسان برای اینکه با نماز خواندن آدم شود باید به تلخی و سختی نماز تن دهد. 
  • طبیعی است که انسان ابتداءً نمی‌تواند نماز با توجه» بخواند و از نمازش لذت ببرد، لذا فعلاً باید نمازش را با ادب» بخواند تا به مرور به جایی برسد که با توجه و لذت نماز بخواند. مرحوم سید مرتضی(ره) آخر عمرش وصیت کرد همۀ نمازهایش را قضا کنند! چون تردید داشت نمازهایش درست باشد. گفتند شما که با عشق و لذت نماز می‌خواندید! فرمود: مشکل در همین‌جا است؛ چون از نمازم خیلی لذت می‌بردم می‌ترسم به خاطر نفسم نماز خوانده باشم!

چرا کسی که نماز را ترک کند به او کافر می‌گویند؟/چون ترک نماز لذت ندارد و فقط از روی بی‌احترامی به خداست

  • از امام صادق(ع) پرسیدند: چرا کسی که کار است (و حتی ممکن است حکم او اعدام باشد) به او کافر نمی‌گویند اما کسی که نماز را ترک کرده است به او کافر می‌گویند؟ امام صادق(ع) فرمود: کسی که مرتکب شده در اثر فشار شهوت این گناه بزرگ را انجام داده است اما کسی که نماز نخوانده است چه شهوتی موجب شده نماز نخواند؟ وقتی در ترک نماز لذتی وجود ندارد غیر از این نیست که امر خدا را کوچک و سبک شمرده و به آن بی‌اعتنایی کرده؛ وَ سُئِلَ مَا بَالُ اَّانِی لَا تُسَمِّیهِ کَافِراً وَ تَارِکُ الصَّلَاةِ قَدْ سَمَّیْتَهُ کَافِراً وَ مَا الْحُجَّةُ فِی ذَلِکَ فَقَالَ لِأَنَّ اَّانِیَ وَ مَا أَشْبَهَهُ إِنَّمَا یَفْعَلُ ذَلِکَ لِمَکَانِ الشَّهْوَةِ لِأَنَّهَا تَغْلِبُهُ وَ تَارِکُ الصَّلَاةِ لَا یَتْرُکُهَا إِلَّا اسْتِخْفَافاً بِهَا وَ ذَلِکَ لِأَنَّکَ لَا تَجِدُ اَّانِیَ یَأْتِی الْمَرْأَةَ إِلَّا وَ هُوَ مُسْتَلِذٌّ لِإِتْیَانِهِ إِیَّاهَا قَاصِداً إِلَیْهَا وَ کُلُّ مَنْ تَرَکَ الصَّلَاةَ قَاصِداً إِلَیْهَا فَلَیْسَ یَکُونُ قَصْدُهُ لِتَرْکِهَا اللَّذَّةَ فَإِذَا نُفِیَتِ اللَّذَّةُ وَقَعَ الِاسْتِخْفَافُ وَ إِذَا وَقَعَ الِاسْتِخْفَافُ وَقَعَ الْکُفْر»(کافی/2/386)
  • کسی که گناه می‌کند، شهوت او را بیچاره کرده است اما کسی که نماز نمی‌خواند آیا از نماز نخواندنش خیلی لذت می‌برد؟! نه! به هیچ وجه. چرا ما اول موضوع نماز را مطرح کردیم؟ چون برای ترک نماز، فشار شهوت سنگینی روی تو نیست، فقط به خاطر تنبلی، بی‌عرضگی و بی‌خاصیتی است که اینها شهوت محسوب نمی‌شود و لذتی ندارد. این تنبلی را به خاطر نماز کنار بگذار، تا خداوند آن جاهایی که شهوات سنگین به تو حمله می‌کنند، کمکت کند. امام صادق(ع) می‌فرماید: نماز سدّ الهی است. یعنی نماز، آدم را از معاصی باز می‌دارد و این شرح آیۀ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ» است؛ الصَّلَاةُ حُجْزَةُ اللَّهِ وَ ذَلِکَ أَنَّهَا تَحْجُزُ الْمُصَلِّیَ عَنِ الْمَعَاصِی مَا دَامَ فِی صَلَاتِهِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر»(توحید شیخ صدوق/ص166)
  • به پیامبر(ص) گفتند یک جوانی هست که همراه شما نماز می‌خواند ولی کارهای خیلی بدی هم مرتکب می‌شود. حضرت فرمود: نمازش یک روزی او را از گناه جدا می‌کند. چند وقت نگذشت که همین‌طور شد و آن جوان توبه کرد؛ أَنَّ فَتًى مِنَ الْأَنْصَارِ کَانَ یُصَلِّی الصَّلَاةَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ یَرْتَکِبُ‏ الْفَوَاحِشَ‏ فَوُصِفَ ذَلِکَ لِرَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ إِنَّ صَلَاتَهُ تَنْهَاهُ‏ یَوْماً مَا. فَلَمْ یَلْبَثْ أَنْ تَاب‏»(تفسیر صافی/4/1) در روایت دیگری هست که به رسول خدا(ص) گفتند: فلانی روز نماز می‌خواند و شب ی می‌کند! حضرت فرمودند که نماز او روزی او را از این کار بازخواهد داشت؛ قِیلَ لِرَسُولِ اللَّهِ ص إِنَّ فُلَاناً یُصَلِّی بِالنَّهَارِ وَ یَسْرِقُ بِاللَّیْلِ. فَقَالَ إِنَ‏ صَلَاتَهُ‏ لَتَرْدَعُه‏»(بحارالانوار/79/198 و تفسیر نورالثقلین/4/162)
  • امام رضا(ع) از قول رسول خدا(ص) می‌فرماید: مادامی‌که مؤمن نمازش را رعایت کند شیطان همیشه از مؤمن وحشت دارد و می‌ترسد. اما وقتی نمازش را ضایع کرد، شیطان بر او دلیر می‌شود و جرأت پیدا می‌کند و او را دچار گرفتاریهاى بزرگ مى‏کند؛ لَا یَزَالُ الشَّیْطَانُ ذَعِراً مِنَ الْمُؤْمِنِ مَا حَافَظَ عَلَى الصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ- فَإِذَا ضَیَّعَهُنَ‏ تَجَرَّأَ عَلَیْهِ وَ أَوْقَعَهُ فِی الْعَظَائِم‏»(صحیفۀ امام رضا(ع)/ص42)

عملیات مبارزه با تنبلی و دلم می‌خواهد» سرِ نماز چگونه است؟/توصیۀ امام رضا(ع) برای رعایت ادب سرِ نماز

  • باید دید عملیات مبارزه با دلم می‌خواهد» سرِ نماز چگونه انجام می‌گیرد؟ عملیات مبارزه با تنبلی و بی‌حالی و بی‌ادبی سرِ نماز چگونه است؟ امام رضا(ع) به این سؤال پاسخ داده است. حضرت می‌فرماید: اگر خواستی نماز بخوانی، با کسالت برای نماز بلند نشو؛ با چرت نماز نخوان، با عجله نماز نخوان بلکه با س و وقار نماز بخوان. وقتی خواستی سرِ نماز در مقابل پروردگارت بایستی، مثل بندۀ گنهکاری که مولایش می‌خواهد او را تنبیه کند، در مقابل خداوند بایست. (این ادب نماز است؛ حتی اگر گناهی نکرده باشی) قدم‌هایت را صاف و محکم قرار بده، نفس خودت را اذیت کن، به این‌طرف و آن‌طرف نگاه نکن، با ریش و سایر جوارح خودت بازی نکن، انگشت‌هایت را نشکن، و بدنت را نخواران، به دماغ و لباست دست نزن و بازی نکن، همیشه در طول نماز مادامی‌که ایستاده هستی نگاهت به محل سجده باشد. با طمع، و خوف و رغبت نماز بخوان؛ فَإِذَا أَرَدْتَ‏ أَنْ‏ تَقُومَ‏ إِلَى الصَّلَاةِ فَلَا تَقُومُ إِلَیْهَا مُتَکَاسِلًا وَ لَا مُتَنَاعِساً وَ لَا مُسْتَعْجِلًا وَ لَا مُتَلَاهِیاً وَ لَکِنْ تَأْتِیهَا عَلَى السُّکُونِ وَ الْوَقَارِ وَ التُّؤَدَةِ وَ عَلَیْکَ الْخُشُوعُ وَ الْخُضُوعُ مُتَوَاضِعاً لِلَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ مُتَخَاشِعاً عَلَیْکَ خَشْیَةٌ وَ سِیمَاءُ الْخَوْفِ رَاجِیاً خَائِفاً بِالطُّمَأْنِینَةِ عَلَى الْوَجَلِ وَ الْحَذَرِ فَقِفْ بَیْنَ یَدَیْهِ کَالْعَبْدِ الْآبِقِ الْمُذْنِبِ بَیْنَ یَدَیْ مَوْلَاهُ فَصُفَّ قَدَمَیْکَ وَ انْصِبْ نَفْسَکَ وَ لَا تَلْتَفِتْ یَمِیناً وَ شِمَالًا وَ تَحْسَبُ کَأَنَّکَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَکُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاکَ وَ لَا تَعْبَثْ بِلِحْیَتِکَ وَ لَا بِشَیْ‏ءٍ مِنْ جَوَارِحِکَ وَ لَا تُفَرْقِعْ أَصَابِعَکَ وَ لَا تَحُکَّ بَدَنَکَ وَ لَا تُولَعْ بِأَنْفِکَ وَ لَا بِثَوْبِکَ وَ لَا تُصَلِّ وَ أَنْتَ مُتَلَثِّمٌ وَ لَا یَجُوزُ لِلنِّسَاءِ الصَّلَاةُ وَ هُنَّ مُتَنَقِّبَاتٌ وَ یَکُونُ بَصَرُکَ فِی مَوْضِعِ سُجُودِکَ مَا دُمْتَ قَائِماً وَ أَظْهِرْ عَلَیْکَ الْجَزَعَ وَ الْهَلَعَ وَ الْخَوْفَ وَ ارْغَبْ مَعَ ذَلِکَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»(فقه الرضا(ع)/ص101)
  • امام باقر(ع) هم در یک روایت مشابهی می‌فرماید: وقتی برای نماز ایستاده‌ای، با دست و سر و ریش خودت بازی نکن و سر نماز فکر و خیال نکن . یک‌بار روی این‌پا و یک‌بار روی پای دیگر تکیه نکن و روی هر دو پا تکیه کن، دو پا را به هم نچسبان و زیاد هم از همدیگر باز نکن؛ إِذَا قُمْتَ فِی الصَّلَاةِ فَعَلَیْکَ بِالْإِقْبَالِ عَلَى صَلَاتِکَ فَإِنَّمَا یُحْسَبُ لَکَ مِنْهَا مَا أَقْبَلْتَ عَلَیْهِ وَ لَا تَعْبَثْ فِیهَا بِیَدِکَ وَ لَا بِرَأْسِکَ وَ لَا بِلِحْیَتِکَ وَ لَا تُحَدِّثْ‏ نَفْسَکَ‏ وَ لَا تَتَثَاءَبْ وَ لَا تَتَمَطَّ وَ لَا تُکَفِّرْ فَإِنَّمَا یَفْعَلُ ذَلِکَ الْمَجُوسُ وَ لَا تَلَثَّمْ وَ لَا تَحْتَفِزْ وَ لَا تَفَرَّجْ کَمَا یَتَفَرَّجُ الْبَعِیرُ وَ لَا تُقْعِ عَلَى قَدَمَیْکَ وَ لَا تَفْتَرِشْ ذِرَاعَیْکَ»(کافی/3/299)
  • چرا اهل‌بیت(ع) به این جزئیات در آداب نماز خواندن تأکید فرموده‌اند؟ به خاطر اینکه رعایت ادب در مقابل پروردگار خیلی مهم است و اهل‌بیت(ع) خواسته‌اند ادب نماز خواندن را به ما یاد بدهند. باید دقت کنیم که فعلاً مؤدبانه نماز خواندن را یاد بگیریم تا انشاءالله توفیق نماز خواندن عارفانه و عاشقانه را هم پیدا کنیم. در متنِ نماز تمرین مبارزه با هوای نفس است و یکی از اصول مبارزه با هوای نفس این است: جاهایی که می‌توانی مبارزه با هوای نفس کنی، مبارزه کن که قدرت بگیری تا برای جاهایی که نمی‌توانی، قدرت پیدا کنی» این کار مثل تمرین بدن‌سازی برای ورزشکاران است.  

جلسات هفتگی هیئت محبین امیرالمومنین(ع) جمعه‌ها بعد از نماز مغرب و عشاء، در محل مسجد امام صادق(ع) واقع در میدان فلسطین با سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان و با موضوع تنها مسیر»(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی) و در ادامۀ مباحث بسیار مهم ماه مبارک رمضان برگزار می شود. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در سی و نهمین جلسه را می‌خوانید:

چرا نماز این‌قدر اهمیت دارد؟/ نماز، مهمترین اقدام برای مبارزه با هوای نفس است

  • ما در مسیر مبارزه با دوست داشتنی‌ها -که این مبارزه می‌تواند از طریق تکالیف الهی باشد و می‌تواند از طریق تقدیر الهی باشد- به اولین قدم‌های عملیاتی رسیدیم و چهار قدم کلیدی  را برشمردیم: عمل باطنی شکر، عمل باطنی رضایت، ترک گناه، نماز خواندن. گفتیم که نماز بر هر سه مورد قبل مقدم است. دلیل اهمیت نماز، به اختصار این است که عمل ظاهری آسان‌تر از عمل باطنی است. انجام عمل باطنی سخت است، چون راضی کردن دل کار ساده‌ای نیست، ولی عمل ظاهری را می‌توان به سرعت انجام داد. مثلاً می‌توان فوری وضو گرفت و دو رکعت نماز خواند. هرچند این عمل ظاهری به اعماق جان نفوذ نکند، ولی بالاخره عمل انجام شده و اثر خاص خودش را هم خواهد داشت.
  • ترک گناه نیز در مقایسه با عملی عبادی مانند نماز، در رتبه دوم قرار می‌گیرد. اگرچه می‌توان هم نماز خواند و هم گناه نکرد، ولی انسان از نماز خواندن که کار راحت‌تری است برای ترک گناه کمک می‌گیرد. کما اینکه خداوند می‌فرماید: إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ»(عنکبوت/45)
  • نماز اولین اقدام و از جهتی مهمترین اقدام برای مبارزه با هوای نفس است. زیرا نماز از دو جهت انسان را در مبارزه با هوای نفس کمک می‌کند: 1- نماز یک اثر تربیتی دارد که مبارزه با هوای نفس را آسان می‌کند. 2- نماز انگیزۀ انسان را در مبارزه با هوای نفس تقویت می‌کند. (این دو غیر از مطلب جلسه قبل است که گفتیم خود نماز یک مبارزه با هوای نفس است)
  • بخش اول اثر نماز در مبارزه با هوای نفس اثر وضعی و تربیتی نماز است که مبارزه با هوای نفس را آسان می‌کند. نماز، شبیه آداب نظامی در ارتش است. آیین و مقرراتی که در ارتش وجود دارد، چه کاری انجام می‌دهد؟ مقررات ارتش و انضباط اجتماعی آن باعث می‌شود نیروهای زیردست، مطیع و فرمان‌بردار نیروی مافوق خود شوند تا به هنگام خطر و در زیر آتش و حمله دشمن، سربازی که عادت به اطاعت کرده است، در چنین شرایط سختی هم فکر جان خودش را نکند و دستور را بپذیرد. در ارتش، با رعایت برخی آداب نظامی، جان‌باختن در هنگام ضرورت تعلیم داده می‌شود. رعایت آداب ارتش، فرمان‌پذیری در شرایط سخت را آسان می‌کند. کسی هم که می‌خواهد مبارزه با نفس کند، خداوند برای او آیین و عملیاتی را در صبحگاه، ظهر و شامگاه طراحی کرده است که باید آن را انجام دهد، ولو اینکه حال عبادت هم نداشته باشد. در ارتش هم انضباط تعریف شده‌ای را باید رعایت کرد، چه سرباز علاقه داشته باشد و چه نداشته باشد.

اثر تربیتی نماز این است که مبارزه با نفس را آسان می‌کند/در نماز اظهار ادب» در مقابل خدا لازم است نه اظهار محبت/ چه کسی از اثر تربیتی نماز، بهره بیشتری می‌گیرد؟

  • اثر تربیتی نماز این است که انسان را در مبارزه با هوای نفس تمرین می‌دهد و آن را برای انسان آسان می‌کند. و همان‌طور که قبلاً بیان شد، انسان اساساً برای مبارزه با دوست‌داشتنی‌ها آفریده شده است. اینجاست که نقش نماز برجسته می‌شود.
  • هنگام نماز خواندن، اظهار ادب لازم است و ادب یک خصوصیت همیشگی است که ارتباطی به حال داشتن و محبت پیدا کردن ندارد. اولیاء خدا نیز در نمازهایشان و حتی در مناجات‌هایشان بیشتر اظهار ادب می‌کنند تا اظهار محبت. دوست داشتن به تنهایی فایدۀ زیادی ندارد، بلکه بعد از آن باید تبعیت کرد تا این محبت و دوست داشتن دارای نتیجه شود. خداوند متعال به رسول اکرم(ص) می‌فرماید: ای پیغمبر! به آنها بگو اگر خدا را دوست دارید از من تبعیت کنید، تا خدا هم شما را دوست بدارد؛ قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی‏ یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ»(آل‌عمران/31) اساساً ادب در جهت مخالف هوی» است. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: نفس آدمى بر سوء ادب سرشته شده است؛ النّفسُ مَجْبولَةٌ على سُوءِ الأدبِ»(مشکاة الأنوار/247) و امام صادق(ع) هم فرموده‌اند: بهترین چیزی که پدران برای فرزندان خود به ارث می‌گذارند ادب است؛ إِنَّ خَیْرَ مَا وَرَّثَ‏ الْآبَاءُ لِأَبْنَائِهِمُ الْأَدَبُ‏»(کافی/8/150)
  • ادب یعنی رفتاری که از سر دلم می‌خواهد»، نباشد. ادب،  رفتاری طبق برنامه است و بهترین ادب در مقابل پروردگار عالم، نماز است. چه کسی از اثر تربیتی نماز بهره بیشتری می‌گیرد؟ کسی که نماز را مؤدبانه‌تر بخواند.
  • امام جواد(ع) می‌فرماید: اگر دو نفر با هم یکسان باشند، آن کسی که ادب بیشتری داشته باشد، در نزد خداوند برتر است. پرسیدند برتری او در نزد مردم را می‌فهمیم اما برتری او نزد خداوند به چیست؟ حضرت فرمود: به قرائت صحیح قرآن، همان‌طور که نازل شده و روایت کردن احادیث ما همان‌طور که گفته‌ایم و دعا کردن و خواندن خداوند؛ مَا اجْتَمَعَ رَجُلَانِ إِلَّا کَانَ أَفْضَلُهُمَا عِنْدَ اللَّهِ آدَبَهُمَا. فَقِیلَ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَدْ عَرَفْنَا فَضْلَهُ عِنْدَ النَّاسِ فَمَا فَضْلُهُ عِنْدَ اللَّهِ؟ فَقَالَ بِقِرَاءَةِ الْقُرْآنِ کَمَا أُنْزِلَ وَ یَرْوِی حَدِیثَنَا کَمَا قُلْنَا وَ یَدْعُو اللَّهَ مُغْرَماً بِدُعَائِه‏»(ارشاد القلوب/‏1/160)

نماز و مقدمات آن، یک برنامۀ مستمر برای مبارزه با هوای نفس است/هر کس ادب نماز را بیشتر رعایت کند، بهتر آدم می‌شود/ نماز گسترده‌ترین تمرین برای مبارزه با هوای نفس است

  • نماز، با نوعی سختی و تلخی همراه است و نماز خواندن نوعی مبارزه با هوای نفس نیاز دارد. حتی انجام مقدمات نماز هم مخالفت با هوای نفس نیاز دارد. مثلاً برای اینکه نماز خوبی بخوانی، نباید پرخوری کرده و از طعام سیر باشی. حضرت یحیی(ع)، ابلیس را دید در حالی‌که زنجیرهایی به دوش داشت و آن‌ها را به دنبال خود می‌کشید. پرسید: اینها چیست که با خودت می‌بری؟ شیطان گفت: اینها را به دست و پای مردم می‌اندازم تا به سمت خودم بکشم و اسیرشان کنم. حضرت یحیی(ع) پرسید: برای ما هم زنجیر داری؟ شیطان گفت: بله. زنجیری که برای شما استفاده می‌کنم این است که گاهی غذا زیاد می‌خوری و حال نماز از شما گرفته می‌شود. حضرت یحیی گفت: سوگند می‌خورم که دیگر شکم خود را از غذا پر نکنم. امام صادق(ع) در ادامۀ روایت می‌فرمایند: ما اهل بیت(ع) هیچگاه شکم خود را از غذا پر نکردیم، تا بتوانیم راحت نماز بخوانیم؛ ظَهَرَ إِبْلِیسُ لِیَحْیَى بْنِ زَکَرِیَّا ع وَ إِذَا عَلَیْهِ مَعَالِیقُ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ فَقَالَ لَهُ یَحْیَى مَا هَذِهِ الْمَعَالِیقُ یَا إِبْلِیسُ فَقَالَ هَذِهِ الشَّهَوَاتُ الَّتِی أَصَبْتُهَا مِنْ ابْنِ آدَمَ قَالَ فَهَلْ لِی مِنْهَا شَیْ‏ءٌ قَالَ رُبَّمَا شَبِعْتَ‏ فَثَقَّلَتْکَ عَنِ‏ الصَّلَاةِ وَ الذِّکْرِ قَالَ یَحْیَى لِلَّهِ عَلَیَّ أَنْ لَا أَمْلَأَ بَطْنِی مِنْ طَعَامٍ أَبَداً وَ قَالَ إِبْلِیسُ لِلَّهِ عَلَیَّ أَنْ لَا أَنْصَحَ مُسْلِماً أَبَداً ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَا حَفْصُ لِلَّهِ عَلَى جَعْفَرٍ وَ آلِ جَعْفَرٍ أَنْ لَا یَمْلَئُوا بُطُونَهُمْ مِنْ طَعَامٍ أَبَداً وَ لِلَّهِ عَلَى جَعْفَرٍ وَ آلِ جَعْفَرٍ أَنْ لَا یَعْمَلُوا لِلدُّنْیَا أَبَداً»(محاسن/2/440)
  • این یعنی مقدمات نماز هم(که پُرنبودن شکم یکی از این مقدمات محسوب می‌شود)، مبارزه با هوای نفس می‌خواهد. خود نماز هم گسترده‌ترین تمرین برای مبارزه با هوای نفس است و از این نماز باید برای مبارزه با نفس در کل زندگی کمک گرفت. اولین نوع اثر تربیتی نماز این است که خود نماز و مقدمات آن، یک برنامه مستمر، فراگیر و تکراری برای مبارزه با هوای نفس است. این جریان، خود به خود مبارزه با هوای نفس را برای انسان تسهیل خواهد کرد. هر کسی بیشتر ادب نماز را رعایت کند، بهتر آدم می‌شود.

نماز، هدف خلقت ما -یعنی ملاقات خدا»- را یادآوری می‌کند/ نماز مقدمه‌ای برای لقاء الله است

  • بخش دوم اثر نماز در مبارزه با هوای نفس، این است که نماز انگیزۀ شما برای مبارزه با هوای نفس را افزایش می‌دهد و آن را تقویت می‌کند. نماز انگیزه تولید می‌کند. چون نماز نشانه‌ای از ملاقات با پروردگار عالم است. وقتی که امیرالمؤمنین علی(ع) صدای اذان را می‌شنیدند، رنگ از صورت مبارکشان می‌پرید و می‌فرمودند: وقت ادای امانت رسید؛ امانتی که کوهها از پذیرفتنش ابا کردند، ولی انسان این امانت را پذیرفت. الان باید این امانت را تحویل بدهم؛ أَنَّهُ کَانَ ع إِذَا حَضَرَهُ وَقْتُ الصَّلَاةِ تَلَوَّنَ وَ تَزَلْزَلَ فَقِیلَ لَهُ مَا لَکَ فَیَقُولُ جَاءَ وَقْتُ‏ أَمَانَةٍ عَرَضَهَا اللَّهُ تَعَالَى‏ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ‏ فِی ضَعْفِی فَلَا أَدْرِی أُحْسِنُ إِذَا مَا حُمِّلْتُ أَمْ لا»(مناقب آل ابیطالب ع/2/124)
  • نماز، ما را به یاد هدف و غایت زندگی می‌اندازد؛ اصل و هدف خلقت و حیات ما ملاقات خداست و بقیه اهداف فرع هستند. لذا همیشه باید به یاد اصل ماجرا باشیم. نماز، قطعه‌ای از بهشت است که به آدم می‌دهند. نماز مقدمه‌ای برای ملاقات خدا است.
  • ما برای چه چیزی آفریده شده‌ایم؟ نماز، هدف خلقت را یادآوری می‌کند. نماز، لقاء الله است. هدف مبارزه با هوای نفس هم همین است. قبلاً صحبت کرده‌ایم که هدف مبارزه با هوای نفس، اتصال به پروردگار عالم است. چون فرق ما با حیوان و فرشته این است که ما خودمان باید لیاقت ملاقات با خدا را به دست بیاوریم ولی حیوان و فرشته، نمی‌توانند تغییری در خود بوجود بیاورند. نماز، ایمان انسان را به معاد که همۀ بشارت‌ها برای جوایز مبارزه با هواس نفس در آنجاست، افزایش می‌دهد. نماز ایمان انسان را به معاد که تمام عذاب‌ها و عقاب‌ها(برای کسی‌که مبارزه با هوای نفس نمی‌کند، در آنجا است) افزایش می‌دهد. نماز، حضور پروردگار عالم را در مقدرات ما تقویت می‌کند.

نماز این قدرت را دارد که شما را با هدف اصلی خلقت پیوند بزند

  • بنابراین نماز به دو صورت برای مبارزه با هوای نفس به انسان کمک می‌کند. اول اینکه خودش یک اثر تربیتی دارد و یک مبارزه با هواس نفس محسوب می‌شود و حتی مقدمات نماز هم مبارزه با هوای نفس می‌خواهد. دوم اینکه نماز، انگیزه و ایمان ما را تقویت می‌کند. هر کسی انگیزۀ مبارزه با هوای نفس را تقویت نماید، مبارزه با هوای نفس برای او بسیار آسان می‌شود. اینکه بزرگانی مانند آیت الله قاضی(ره) و آیت الله بهجت(ره) بر نماز تأکید ویژه‌ای داشتند، به این دلیل است که واقعاً نماز این قدرت را دارد که شما را با هدف پیوند بزند. و اگر کسی پیوند محکمی با هدف داشته باشد، مسیر و راه را هم به درستی تشخیص می‌دهد. اگر جاذبه هدف، کسی را به سمت خود بکشد، از تمام سنگلاخ‌ها عبور می‌کند. پیوند با هدف، سرعت و دقت را هم افزایش می‌دهد. جاذبۀ هدف برای ما با نماز تقویت می‌شود و به تعبیری می‌توان گفت اصل دین و دنیای ما نماز است.

نماز، فرمانده است و باید از او اطاعت کرد/اطاعت از نماز یعنی پرهیز از فحشاء و منکر

  • طبق آیه قرآن به حضرت شعیب(ع) گفتند: ای شعیب آیا نماز تو، دستور می‌دهد که ما عبادت بت‌هایی که پدرانمان می‌پرستیدند را رها کنیم؟ قالُوا یا شُعَیْبُ أَصَلاتُکَ تَأْمُرُکَ أَنْ نَتْرُکَ ما یَعْبُدُ آباؤُنا»(هود/87) به نظر می‌رسد که نماز در بین تمام دستورات دینی، نقشی کلیدی دارد به حدّی که گویا نماز فرماندۀ بقیه دستوراتی است که به پیغمبر می‌رسد. نماز چنین جایگاه مهمی دارد. درباره نماز روایات بسیار زیادی داریم. به عنوان نمونه، پیغمبر گرامی اسلام(ص) می‌فرماید: کسی که از نماز اطاعت نکند، در واقع نماز نخوانده است و اطاعت از نماز هم این است که از فحشاء و منکر پرهیز داشته باشید؛ لا صَلاةَ لِمَن لم یُطِعِ الصَّلاةَ، و طاعَةُ الصَّلاةِ أن تَنهى عنِ الفَحشاءِ و المُنکَرِ»(بحارالانوار/79/198) نماز، خودش فرمانده است؛ اگر از نماز اطاعت نکنی، نماز نخوانده‌ای. دستور نماز این است که از فحشاء و منکر پرهیز داشته باشی.
  • در یک روایت دیگر فرموده‌اند: کسی که نمازش او را از فحشاء و منکر نهی نکند، این نماز به جز دوری از خدا، چیزی به او اضافه نمی‌کند؛ مَن لم تَنهَهُ صلاتُهُ عنِ الفَحشاءِ و المُنکَرِ لَم یَزدَدْ مِنَ اللّه ِ إلاّ بُعدا»(کنزالعمال/20083) باید نماز بخوانیم تا انگیزۀ ما برای حرکت و مبارزه با نفس تقویت شود. علامت تقویت شدن انگیزه هم این است که از فحشاء و منکر جدا شده باشیم. اگر نماز نخوانی، کافر شده‌ای (مَنْ‏ تَرَکَ‏ الصَّلَاةَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ کَفَر؛ عوالی اللئالی/2/224) و پیوند خودت را با هدف قطع کرده‌ای. و اگر نماز بخوانی و روی تو اثر نگذارد، تو را از خدا دور می‌کند.(روایت فوق: لَم یَزدَدْ مِنَ اللّه ِ إلاّ بُعدا)
  • حضرت عیسى (ع) فرمود: پرخورى نکنید، زیرا پرخورى، باعث پرخوابى می‌شود و هر کس زیاد بخوابد، نماز کم مى‏خواند و هر کس نماز کم بخواند از غافلان بشمار مى‏رود؛ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ لَا تُکْثِرُوا الْأَکْلَ فَإِنَّهُ مَنْ أَکْثَرَ الْأَکْلَ أَکْثَرَ النَّوْمَ‏ وَ مَنْ أَکْثَرَ النَّوْمَ أَقَلَّ الصَّلَاةَ وَ مَنْ أَقَلَّ الصَّلَاةَ کُتِبَ‏ مِنَ الْغَافِلِین‏»(مجموعۀ ورّام/1/47)و (شرح ابن‌ابی‌الحدید/19/8) این یعنی نماز، ضد خوردن و خوابیدن زیاد است. در واقع نماز، مقدماتی برای مبارزه با هوای نفس دارد.

افزایش انگیزه؛ اثر مهم‌تر نماز از نظر قرآن

  • همان‌طور که بیان شد، اثر اول نماز که یک اثر وضعی و تربیتی است، این است که قدرت مبارزه با نفس را افزایش می‌دهد. اثر دوم نماز این است که پیوند ما را با مبدأ و معاد افزایش می‌دهد و از این جهت انگیزۀ ما را برای مبارزه با نفس افزایش می‌دهد. در بین این دو اثری که نماز دارد، قرآن مجید ویژگی اثر دوم را قوی‌تر‌ می‌داند. خداوند می‌فرماید: نماز را برپا دار، نماز از فحشاء و منکر باز می‌دارد ولی از آن مهمتر اینکه شما را به یاد خدا می‌اندازد؛ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ»(عنکبوت/45). نماز ذکر خدا است.(أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی؛ طه/14‏) این اثر نماز که ذکر خدا است، بزرگ‌تر از همه چیز است و ما را به هدف می‌رساند. توجه به مبدا و معاد به انسان حیات و جان می‌دهد. (رک: تفسیر المیزان، ذیل آیه45 سوره عنکبوت)

 


 

جلسات هفتگی هیئت محبین امیرالمومنین(ع) جمعه‌ها بعد از نماز مغرب و عشاء، در محل مسجد امام صادق(ع) واقع در میدان فلسطین با سخنرانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان و با موضوع تنها مسیر»(راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی) و در ادامۀ مباحث بسیار مهم ماه مبارک رمضان برگزار می شود. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در چهلمین جلسه را می‌خوانید:

مبارزه با هوای نفس، محور اصلی رشد انسان است/ مسأله اصلی بشر، قرار ندادن هواپرستی به جای خداپرستی است

  • همان‌طور که در جلسات قبل بیان شد، مبارزه با هوای نفس مبنای تولید ارزش یا مبنای ارزشمند شدن انسان است. در واقع محوری‌ترین موضوعی که موجب ارزش یافتن انسان می‌شود و برایش تولید ارزش افزوده می‌کند، و او را در مسیر اصلی خلقت قرار می‌دهد، این است که با برخی از علاقه‌های خودش مبارزه کند. این مخالفت، محور رشد انسان است. برای کمال، یک راه بیشتر نیست که همان راه مبارزه با هوای نفس است. همۀ اعمال خوب، یا دارای مقدماتی برای مبارزه با هوای نفس هستند یا لوازم و نتایج آن‌ها برای مبارزه با هوای نفس به کمک انسان می‌آید.
  • این بحث، صرفاً بحثی اخلاقی نیست، البته می‌توان گفت ما یک نظام اخلاقی را ارائه می‌دهیم ولی این بحث، یک بحث اعتقادی نیز هست. یعنی از ابتدا که فکر می‌کنی دین را بپذیری یا نپذیری، موضوع هوای نفس مطرح است. بعد که دین را پذیرفتی و می‌خواهی اجرا کنی، باز هم موضوع هوای نفس مطرح است. بعد که اجراء کردی و می‌خواهی در این راه سالم بمانی و رشد کنی و کارهایت قبول شود، باز هم موضوع هوای نفس مطرح است. اگر به مراتب بالا رسیدی، هنوز هم موضوع هوای نفس مطرح است. در مراتب بالا هم دوست‌داشتنی‌های خوبی هست که باید به خاطر خدا از آن دوست داشتنی‌های خوب بگذری.
  • باید متوجه باشیم که مسأله اصلی ما چیست؟ مسأله اصلی بشر، قرار ندادن هواپرستی به جای خداپرستی است. هوای نفس»، هر علاقه‌ای است که انسان را پائین‌تر بیاورد، لذا هر علاقه‌ای می‌تواند هوای نفس ما باشد - با توجه به سطح و مرتبه‌ای که انسان دارد-. محور هوای نفس هم خودخواهی» ما است و این نزاع تا پایان عمر انسان ادامه دارد.

چرا ولایتمداری ارزشمندترین قسمت دین است؟/هیچ یک از اوامر الهی به اندازه امر به ولایت، مخالف هوای نفس انسان نیست

  • حالا می‌خواهیم از این زاویه به موضوع ولایت بپردازیم که اگر محور تولید ارزش برای انسان، مخالفت با دوست‌داشتنی‌ها است، چگونه می‌توان توضیح داد که ولایت، ولایت‌پذیری و تبعیت از ولایت ولی خدا، ارزشمندترین قسمت دین است؟
  • سابقاً به این بحث پرداختیم که اگر مبارزه با هوای نفس، محور تولید ارزش در وجود آدمی است؛ چرا نماز عمود خیمه دین است؟ چون نماز دائمی‌ترین و منظم‌ترین برنامۀ مبارزه با هوای نفس است. برای اینکه اهمیت ولایت را نیز بیشتر درک کنیم باید آن را در جریان مبارزۀ دائمی با هوای نفس برای خودمان تحلیل کنیم. مثلاً تبعیت از پدر و مادر چرا اهمیت دارد؟ چون یکی از برنامه‌های جدی مبارزه با هوای نفس، تفاوت سلیقه‌ای است که بین پدر و مادر با فرزند وجود دارد. پدر و مادر چیزی را دوست دارند که فرزند دوست ندارد و این مبارزه با هوای نفس، برنامه‌ای همیشگی برای فرزند می‌شود. خداوند بطور طبیعی تفاوت‌هایی بین پدر و مادر و فرزند قرار داده است که محل رشد و کمال یافتن فرزند است.
  • یکی دیگر از زمینه‌های مبارزه با نفس در همان آغاز سن تکلیف در انسان ایجاد می‌شود؛ به این صورت که در این سن غریزۀ جنسی در انسان فعال می‌شود و لذا نوجوانی که تازه به سن تکلیف رسیده است به صورت کاملاً جدّی درگیر مبارزه با نفس می‌شود. اینجا دوباره اهمیت مبارزه با نفس دیده می‌شود. چون معمولاً کسی در این سن نوجوانی ازدواج نمی‌کند، لذا بستری برای مبارزه با نفس در مسائل برایش شکل می‌گیرد.
  • این مبارزه با هوای نفس و دوست داشتنی‌ها آن‌قدر مسألۀ جدّی و مهمی است که خداوند برای قوی شدن و رشد کردن ما، بسترهای مختلفی را برای شکل‌گیری این مبارزه قرار داده است. همۀ اعمال و رفتارها را می‌توان از زاویۀ مبارزه با هوای نفس نگاه کرد؛ مباحث خانوادگی، مقدراتی که سر راه انسان قرار می‌گیرد، تکالیف مختلف اجتماعی و فردی و
  • از این زاویه، می‌توان توضیح داد که چرا ولایت رکن دین است. چرا اگر ولایت نباشد، نماز هم قبول نمی‌شود؟ چرا اهمیت ولایت خیلی بالا است؟ برای اینکه هیچ امری از اوامر الهی به اندازه امر به ولایت، مخالف هوای نفس انسان نیست. حتی دستور به جهاد و کشته شدن در راه خدا هم به اندازۀ دستور به تبعیت از ولایت نمی‌تواند در جهت مبارزه با هوای نفس این‌قدر مؤثر باشد.

ولایت مخالف‌ترین مخالفان با هوای نفس انسان است/کسی که ولایت را بپذیرد، گناهانش راحت‌تر بخشیده می‌شود

  • اگر محور تولید ارزش توسط انسان را مبارزه با هوای نفس بدانیم، و از طرف دیگر ولایت» را مهمترین اصل دین بدانیم، علی‌القاعده می‌توان گفت؛ ولایت مخالف‌ترین مخالفان با هوای نفس انسان است و اگر کسی ولایتمدار شود، در حال سر بریدن نفس است. کسی که ولایتمدار شود، در واقع سر نفس خور را بریده است. به همین دلیل است که اگر کسی ولایت را بپذیرد، گناهان او را راحت می‌بخشند. اما بخشش گناهان ولایت‌ندارها اینطور نیست و در نقطۀ مقابل ولایت‌مدارها قرار می‌گیرند.
  • چند نفر از ولایت‌ندارها نزد امام رضا(ع) آمدند و گفتند ما دیده‌ایم بعضی از شیعیان شما که ولایت‌مدار هستند، علنی در راه عرق می‌خورند. امام رضا(ع) فرمودند: الحمدلله که آنها در راه هستند، و این خوب است! گفتند نه آقا! منظورمان این است که در راه یعنی در مسیر عبور و مرور دیگران و به صورت علنی، عرق می‌خورند! حضرت به تعبیری گفتند: خُب عرق نعنا که اشکال ندارد! (حضرت به معنای دیگری که برای کلمۀ نبیذ» وجود دارد، اشاره کردند و به این صورت خواستند با اغماض از کنار این موضوع بگذرند) آنها گفتند: نه! عرق یعنی مُسکر می‌خورند. آقا فرمودند: ولایت‌مدار عرق نمی‌خورد؛ و بر فرض اگر یک فرد ولایت‌مدار هم عرق بخورد، روز قیامت یک خدای مهربان، یک پیامبر رئوف و امام شفیع دارد که دست او را می‌گیرد و نجاتش می‌دهد. اما شما چه کسی را دارید؟ (أَنَّ رَجُلًا مِنَ الْمُنَافِقِینَ قَالَ لِأَبِی الْحَسَنِ الثَّانِی ع إِنَّ مِنْ شِیعَتِکُمْ قَوْماً یَشْرَبُونَ الْخَمْرَ عَلَى الطَّرِیقِ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَهُمْ عَلَى الطَّرِیقِ فَلَا یَزِیغُونَ عَنْهُ وَ اعْتَرَضَهُ آخَرُ فَقَالَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِکَ مَنْ یَشْرَبُ النَّبِیذَ . قَالَ فَإِنْ فَعَلَهَا الْمَنْکُوبُ مِنْهُمْ فَإِنَّهُ یَجِدُ رَبّاً رَءُوفاً وَ نَبِیّاً عَطُوفاً وَ إِمَاماً لَهُ عَلَى الْحَوْضِ عَرُوفاً وَ سَادَةً لَهُ بِالشَّفَاعَةِ وُقُوفاً وَ تَجِدُ أَنْتَ رُوحَکَ فِی بَرَهُوتَ مَلُوفاً؛ مشارق الانوار/ص289) و (عَنْ فُرَاتِ بْنِ أَحْنَفَ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ رَجُلٌ مِنْ هَؤُلَاءِ الْمَلاعِینِ فَقَالَ وَ اللَّهِ لَأَسُوءَنَّهُ مِنْ شِیعَتِه‏ . إِنَّ شِیعَتَکَ یَشْرَبُونَ‏ النَّبِیذَ فَقَالَ وَ مَا بَأْسٌ بِالنَّبِیذِ أَخْبَرَنِی أَبِی عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ أَنَّ أَصْحَابَ رَسُولِ اللَّهِ ص کَانُوا یَشْرَبُونَ‏ النَّبِیذَ فَقَالَ لَیْسَ أَعْنِیکَ النَّبِیذَ إِنَّمَا أَعْنِیکَ الْمُسْکِرَ فَقَالَ شِیعَتُنَا أَزْکَى وَ أَطْهَرُ مِنْ أَنْ یَجْرِیَ لِلشَّیْطَانِ فِی أَمْعَائِهِمْ رَسِیسٌ‏ وَ إِنْ فَعَلَ ذَلِکَ الْمَخْذُولُ مِنْهُمْ فَیَجِدُ رَبّاً رَءُوفاً وَ نَبِیّاً بِالاسْتِغْفَارِ لَهُ عَطُوفاً وَ وَلِیّاً لَهُ عِنْدَ الْحَوْضِ وَلُوفاً وَ تَکُونُ وَ أَصْحَابَکَ بَبَرَهُوتَ‏ مَلْهُوفاً؛ التمحیص/ص40)

چرا ولایت ارزشمندترین امر دین است؟/ چون پذیرش ولایت، ریشه هوای نفس انسان را می‌زند

  • اگر کسی ولایت داشته باشد، وعدۀ شفاعت به او داده‌اند. (قَوْلُهُ‏ لا یَمْلِکُونَ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً قَالَ إِلَّا مَنْ دَانَ اللَّهَ بِوَلَایَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ‏ بَعْدِهِ‏ فَهُوَ الْعَهْدُ عِنْدَ اللَّه‏؛ کافی/1/431) و (رسولُ اللّه ِص: شَفاعَتی لاُِمَّتی مَن أحَبَّ أهلَ بَیتی؛کنزالعمّال/روایت ٣٩٠٥٧) منطق این مطلب را در بحث مبارزه با هوای نفس می‌توانید به دست بیاورید.
  • اگر اصل تولید ارزش افزوده در مخالفت با دوست‌داشتنی‌ها است، چرا ولایت ارزشمندترین امر دین است، به حدّی که فرموده‌اند: لَمْ یُنَادَ بِشَیْ‏ءٍ کَمَا نُودِیَ‏ بِالْوَلَایَة» (امام محمد باقر(ع): بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ اَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْ‏ءٍ کَمَا نُودِیَ‏ بِالْوَلَایَة؛ کافی/2/) چون ولایت، سرِ هواپرستی انسان را از بدنش جدا می‌کند و ریشه هوای نفس را می‌زند. چون ولایت می‌گوید اختیارت را به من بده؛ من صاحب اختیار تو می‌شوم. یعنی تو می‌شوی عبد و ولایت می‌شود مولا.
  • خیلی‌ها می‌پرسند حالا اگر ولایت اختیار ما را در دست بگیرد، مگر چه کار می‌خواهد بکند؟! مثلاً می‌خواهد دستور به نماز بدهد، ولی من خودم نماز می‌خوانم. می‌خواهد بگوید گناه نکن؛ بسیار خُب، گناه نمی‌کنم ولی اختیارم را نمی‌دهم! در حالی که اصلاً ولایت همین اختیار تو را می‌خواهد و دادن اختیار سخت است. به عنوان مثال اگر کسی بخواهد از خانۀ شما استفاده کند، در اختیار او قرار می‌دهید تا مثلاً روضه یا مراسم دیگری در آن برگزار کند ولی سند آن را به نام فرد تقاضاکننده‌ نمی‌زنید. این فرق اطاعت و ولایت است. کسی که ولایت را می‌پذیرد، خودش را وقف کرده است و اختیار خود را به طور کامل به ولی» داده است.

پذیرش ولایت یعنی اختیار خودت را به ولیّ خدا بدهی/ ولیّ، صاحب اختیار است

  • پذیرش یا تبعیت از هوای نفس، یعنی یک جاهایی حرف نفس را گوش کرده‌ای و به علاقۀ آن جواب مثبت داده‌ای. مبارزه با نفس یعنی با برخی از خواسته‌های نفس مبارزه کرده‌ای. اما ولایت‌پذیری یعنی اینکه کلاً نفس تو رفته است و عبد شده‌ای. چرا ولایت مهمترین رکن دین است؟ چون ریشۀ هوای نفس را زده است، خود نفس را داده‌ای، رفته است؛ یعنی من دوست دارم»، دیگر معنایی ندارد. ولایت یعنی اینکه پیغمبر(ص) دیگر فقط پیغام نمی‌دهد، بلکه صاحب اختیار فرد می‌شود، صاحب اموال او هم می‌شود. با این روش است که ریشۀ نفس کنده می‌شود. قرآن می‌فرماید: النَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»(احزاب/6) یعنی پیامبر(ص) صاحب اختیار مردم است و اختیارش در مورد آدم‌ها از خود آن‌ها بیشتر است. امام صادق(ع) می‌فرماید: نتیجۀ اینکه پیامبر(ص) از خود مؤمنین نسبت به آنان اختیاردارتر است این است که اگر کم آوردید، مولای شما جبران می‌کند و این را ضمانت کرده است. (عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‏، أَنَّ النَّبِیَّ ص قَالَ: أَنَا أَوْلَى بِکُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ نَفْسِهِ وَ عَلِیٌّ أَوْلَى بِهِ مِنْ بَعْدِی» فَقِیلَ لَهُ: مَا مَعْنَى ذَلِکَ؟ فَقَالَ: قَوْلُ النَّبِیِّ ص: مَنْ تَرَکَ دَیْناً أَوْ ضَیَاعاً فَعَلَیَّ وَ مَنْ تَرَکَ مَالًا فَلِوَرَثَتِه‏؛ کافی/1/406) و (مَنْ تَرَکَ مَالًا فَلِوَرَثَتِهِ وَ مَنْ تَرَکَ دَیْناً أَوْ ضَیَاعاً فَعَلَیَّ وَ إِلَیَّ»(تفسیر قمی/2/176)

کسی که ولایت را نپذیرفته، یعنی اصل ماجرای دین را هنوز نپذیرفته است/ ولیّ خدا آن‌قدر دوست‌داشتنی است که دیدن مهربانی‌های او پذیرش ولایت را آسان می‌کند

  • کسی که ولایت را نپذیرفته، یعنی اصل ماجرای دین را هنوز نپذیرفته است. کسی که نپذیرفته پیغمبر(ص)، مولای او است؛ پس چه چیزی را پذیرفته است؟! ابلیس هم همه چیز را پذیرفته بود ولی سروریِ آدم را نپذیرفت و به جهنم رفت، یعنی هیچ کدام از عبادت‌ها و نمازهای او برایش فایده‌ای نداشت. (امیرالمؤمنین ع: فَاعْتَبِرُوا بِمَا کَانَ مِنْ فِعْلِ اللَّهِ بِإِبْلِیسَ إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِیلَ وَ جَهْدَهُ الْجَهِیدَ وَ کَانَ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ؛ نهج‌البلاغه/خطبه192)
  • درست است که پذیرش شخص دیگری به عنوان صاحب اختیار انسان به طور طبیعی برای انسان دشوار است، اما ولیّ خدا آن‌قدر دوست‌داشتنی است که دیدن مهربانی‌های ولیّ خدا پذیرش ولایت را آسان می‌کند. امیرالمؤمنین(ع) که مولا و صاحب اختیار ما است، مولایی است که واقعاً زیردست‌های خود را رعایت می‌کند؛ اصلاً علی(ع) دقیقاً همان‌طوری است که ما دوست داریم آن‌گونه باشد.
  • امام حسین(ع) هم در شب عاشورا به یارانشان فرمود: من مولای شما هستم؛ اگر می‌خواهید بروید، بروید. دشمن مرا می‌خواهد و من را خواهند کشت. اگر بایستید هم فایده‌ای ندارد، اگر از روی محبت هم می‌‌خواهید بمانید، فایده‌ای ندارد. مرا خواهند کشت، بروید. (ثُمَّ جَاءَ اللَّیْلُ فَجَمَعَ الْحُسَیْنُ ع أَصْحَابَهُ . فَقَالَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَصْلَحَ مِنْکُمْ وَ لَا أَهْلَ بَیْتٍ أَبَرَّ وَ لَا أَفْضَلَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی . ‏ فَإِنَّهُمْ لَا یُرِیدُونَ غَیْرِی؛ اللهوف/ص90) همه متحیر مانده بودند که چه جوابی بدهند. امام حسین(ع) فرمود: عباسم! با شما هم هستم! امام حسین(ع) با این کار چند نشانه زد. یکی اینکه عباس(ع) که مانند عبدی در مقابل مولای خودش ساکت بود به حرف بیاید و چیزی بگوید. دوم اینکه عباس(ع) به دیگران یاد بدهد که چه جوابی باید بدهند. شرح کلام حضرت عباس(ع) این بود که: آقا! ما که به درد شما نمی‌خوریم و جلوی شهید شدن شما را نمی‌توانیم بگیریم، یعنی برگردیم و شما شهید شوید و ما بعد از شما زنده باشیم؟! یا ابا عبدالله به ما رحم کن! بعد از حضرت عباس(ع) دیگران یاران اباعبدالله(ع) هم تبعیت کردند و کلام ابالفضل(ع) را ادامه دادند. (فَقَالَ لَهُ إِخْوَتُهُ وَ أَبْنَاؤُهُ وَ أَبْنَاءُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ وَ لِمَ نَفْعَلُ ذَلِکَ لِنَبْقَى بَعْدَکَ لَا أَرَانَا اللَّهُ ذَلِکَ أَبَداً بَدَأَهُمْ بِذَلِکَ الْقَوْلِ الْعَبَّاسُ بْنُ عَلِیٍّ ع ثُمَّ تَابَعُوه‏؛ همان) سپس امام حسین(ع) اجازه داد که آن‌ها کشته شوند. اگر حضرت اجازه نمی‌دادند، همه باید برمی‌گشتند و می‌رفتند. آقا اذن شهادت دادند. اخلاق امام زمان(عج) هم مثل اخلاق امام حسین(ع) است. باید از حضرت خواهش کنیم تا اجازه بدهد که در راهش جانبازی کنیم و شهید شویم، نه اینکه جان خود را برداریم و فرار کنیم.

کلام پیامبر(ص) و امام هادی(ع) در مورد صاحب اختیار بودن حضرت علی(ع) /پاداش کسی که در جهت اطاعت از امامش مبارزه با نفس کند

  • برای درک صاحب اختیار بودن ولی خدا، آیات و روایات بسیاری وجود دارد. از جمله پیامبر(ص) در روز عید غدیر خم فرمودند: آیا من از مؤمنین نسبت به خودشان صاحب‌ اختیارتر نیستم؟ أَلَسْتُ‏ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ‏ مِنْ‏ أَنْفُسِهِمْ» مردم گفتند بله، خدا شاهد است که همین‌طور است. بعد حضرت فرمودند: پس هر کسی که من صاحب اختیار او هستم، از این به بعد علی(ع) صاحب اختیار او است؛ فَمَنْ کُنْتُ مَوْلَاه‏ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ» (معانی الاخبار/ص67) بعضی‌ها خیلی زود کم آوردند و اصلاً نتوانستند ولایت علی(ع) را بپذیرند و تحمل کنند لذا تقاضای عذاب کردند. و عذاب هم نازل شد و در جا به جهنم رفتند.(لما نصب‏ رسول‏ الله‏ ص علیا ع یوم غدیر خم، و قال: من کنت مولاه فعلی مولاه، . فقدم على النبی ص النعمان بن الحارث‏ الفهری، فقال: . فرماه الله بحجر على رأسه فقتله، و أنزل الله تعالى: سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ‏؛ کافی/8/57 و مجمع البیان/10/530 و البرهان فی تفسیر القرآن/ج5/485) از اینجا به بعد بود که آنهایی که مخالف ولایت حضرت علی(ع) بودند، مخالفت خود را پنهان کردند.
  • امام هادی در زیارتی به نام زیارت غدیریه می‌فرمایند: من شهادت می‌دهم پیغمبر اکرم(ص) ابلاغ کرد آنچه که درباره تو از طرف خدا نازل شده بود؛ أَشْهَدُ أَنَّهُ‏ قَدْ بَلَّغَ‏ عَنِ اللَّهِ مَا أَنْزَلَهُ فِیکَ؛ و پیامبر(ص) امر خدا را افشاء و علنی کرد- علنی کردنی که ممکن است مخالفت‌ها را هم برانگیزد- و طاعت و ولایت تو را بر امت خود واجب کرد، و بیعت تو را بر گردن آنها انداخت؛ فَصَدَعَ بِأَمْرِهِ وَ أَوْجَبَ عَلَى أُمَّتِهِ فَرْضَ طَاعَتِکَ وَ وَلَایَتِکَ وَ عَقَدَ عَلَیْهِمُ الْبَیْعَةَ لَکَ؛ و تو را صاحب اختیار مردم قرار داد، صاحب اختیارتر از خودشان، همچنان که خداوند پیغمبر(ص) را اولی بالمؤمنین من انفسهم قرار داده بود؛ وَ جَعَلَکَ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ کَذَلِکَ؛ پس خدا را شاهد گرفت بر آن‌ها و گفت: آیا من ابلاغ کردم؟ گفتند بله؛ ثُمَّ أَشْهَدَ اللَّهَ تَعَالَى عَلَیْهِمْ فَقَالَ أَ لَسْتُ قَدْ بَلَّغْتُ فَقَالُوا اللَّهُمَّ بَلَى»(بحارالانوار/97/360)
  • در روایتی از پیامبر گرامی اسلام(ص) نقل شده است: هر یک از دوستان خدا با نفسش مخالفت کند، در جهت اطاعت از امامش و دلسوزی برای امامش؛ در رفیق اعلی-جایی که رفقای او بهترین رفقا باشند- با ما خواهد بود؛ مَا نَظَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى وَلِیٍّ لَهُ یُجْهِدُ نَفْسَهُ بِالطَّاعَةِ لِإِمَامِهِ وَ النَّصِیحَةِ إِلَّا کَانَ‏ مَعَنَا فِی‏ الرَّفِیقِ‏ الْأَعْلَى‏‏»(کافی/1/404)

با پایان یافتن بخش اول مباحث بسیاری مهم تنها مسیر» که از ابتدای ماه مبارک رمضان توسط حجت الاسلام پناهیان آغاز شده بود، بخش دوم این مباحث که شامل برخی از نکات تکمیلی و مراحل عالی مبارزه با هوای نفس است، آغاز شد. جلسات هفتگی تنها مسیر» جمعه شب‌ها در مسجد امام صادق(ع) واقع در میدان فلسطین برگزار می‌شود. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در اولین جلسه از قسمت دوم مباحث تنها مسیر» را می‌خوانید:

آدم‌های خوبی که مبارزه با نفس نکنند، خوب‌های قلّابی هستند/تنها هدف کلیدی در آموزش و پرورش باید آموختن مبارزه با هوای نفس باشد 

  • موضوع بحث ما تنها مسیر» است. در جلسات پیشین از این موضوع گفتگو کردیم که تنها مسیر رسیدن به کمال و تقرب به خداوند و تنها مسیر تأمین منافع دنیوی و اخروی انسان، و تنها مسیر نجات جوامع بشری از ظلم و ستم، این است که انسان با برخی» از تمایلات خود که به آن هوای نفس گفته می‌شود مخالفت و مقابله کند. و این مبارزه با هوای نفس تا آخر زندگی انسان ادامه دارد. این موضوع به حدّی مهم است که می‌توان گفت آدم‌های خوبی که مبارزه با نفس نکنند، خوب‌های قلّابی هستند. همچنین بر اساس این بحث می‌توان گفت تنها مسیر ارتقاء و اصلاح آموزش و پرورش نیز این است که آموختن مبارزه با هوای نفس به عنوان تنها هدف کلیدی در آموزش و پرورش قرار گیرد.
  • در این جلسه چند روایت دربارۀ مبارزه با هوای نفس خدمت شما تقدیم می‌کنم. روایات و کلمات اهل‌بیت(ع) دربارۀ هر موضوعی، دقیق‌ترین و عمیق‌ترین عباراتی هستند که می‌شود دربارۀ آن موضوع مطرح کرد و شاید دربارۀ موضوع خاص مبارزه با هوای نفس و جهاد با نفس، کلمات ائمۀ هدی(ع) بیش از هر موضوع دیگری دلنشین باشد، چون این کلمات ضمن عمق و ظرافت و لطافتی که دارند، یک شیرینی خاصی نیز به تلخی مبارزه با هوای نفس می‌دهند.

نفس امارۀ بالسوء» یعنی نفس انسان مدام به ما دستور می‌دهد و همۀ دستوراتش هم بد است

  • پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: باعظمت‌ترین جهادها، جهاد با نفس است، چون نفس انسان این‌گونه است که خیلی انسان را به بدی وادار می‌کند؛ أَعْظَمُ‏ الْجِهَادِ جِهَادُ النَّفْسِ لِأَنَّهَا أَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ»(ارشاد القلوب/1/98) نفس انسان مثل یک بچۀ لوس و نُنُر است که همۀ درخواست‌هایش بد و غلط است، مثلاً وقتی می‌گوید این کار را برای من انجام بده، چه شما انجام می‌دهید و چه انجام ندهید، بلافاصله یک درخواست دیگر را مطرح می‌کند، و خواسته‌هایش پایانی ندارد. امارۀ بالسوء یعنی نفس انسان مدام به ما دستور می‌دهد و همۀ دستوراتش هم بد و غلط است.
  • حضرت در ادامۀ روایت فوق می‌فرماید: نفس انسان به شرّ و کار بد رغبت دارد؛ رَاغِبَةٌ فِی الشَّرِّ» یعنی نفس انسان به کارهای بد رغبت دارد و تمایلش به سمت شرّ و بدی است. لذا اگر این کار بد را نتوانست انجام دهد و با مانعی مواجه شد، به سراغ یک کار بد دیگر می‌رود و متوقف نمی‌شود. حضرت در ادامه می‌فرماید: نفس انسان به شدّت میل به شهوات دارد و وقتی به کار خوب می‌رسد سنگین است و سختش می‌آید انجام دهد، و نفس انسان آرزوهای زیاد دارد؛ مَیَّالَةٌ إِلَى الشَّهَوَاتِ، مُتَثَاقِلَةٌ بِالْخَیْرَاتِ کَثِیرَةُ الْآمَالِ»

آمال و آرزوهای زیاد» از تولیدات خبیث نفس هستند ولی متاسفانه تفریح‌گاه مردم شده‌اند/ باید برنامه داشته باشیم که روز و شب، نفس خود را از راحتی جدا کنیم

  • متاسفانه مردم داشتن آمال و آرزوهای زیاد را چیز بدی نمی‌دانند، به حدّی که تفریح‌گاه مردم شده‌اند، در حالی که آمال و آرزوها از تولیدات خبیث نفس هستند. آرزو موجب می‌شود مهمترین واقعه‌ای که در زندگی همۀ ما اتفاق می‌افتد را نبینیم. لذا اکثر لحظات زندگی ما طوری سپری می‌شود که انگار هیچ‌وقت قرار نیست بمیریم! چه می‌شود که ما به مرگ فکر نمی‌کنیم؟ آمال و آرزوهای ما این کار را می‌کنند. چون آمال حجاب آجال هستند و باعث می‌شوند انسان اجل و مرگ خود را نبیند. اگر مرگ را ببینیم و باور کنیم، فرقی نمی‌کند زمان این مرگ نزدیک باشد یا دور باشد؛ حتی اگر به ما تضمین بدهند صد سال دیگر می‌میریم، باز هم لحظه‌ای از یاد مرگ غافل نخواهیم شد.
  • حضرت در ادامه روایت می‌فرماید: نفس انسان دوست دارد که انسان اهوال و مواقع خطرناک پیش روی خود را فراموش کند؛ نَاسِیَةٌ لِلْأَهْوَالِ» منظور از اهوال، هول و تکان‌های مهمی است که در زندگی انسان پیش می‌آید، از اهوال مرگ گرفته تا اهوال روز قیامت. یعنی نفس انسان به او می‌گوید این اهوال را فراموش کن، تا راحت زندگی کنی! مرگ را فراموش کن تا راحت زندگی کنی!» حضرت در ادامه می‌فرماید: نفس انسان ریاست را دوست دارد و طالب راحتی است؛ مُحِبَّةٌ لِلرِّئَاسَةِ وَ طَالِبَةٌ لِلرَّاحَةِ» نفس انسان او را به راحت‌طلبی دعوت می‌کند، لذا باید برنامه داشته باشیم که روز و شب، نفس خودمان را از راحت‌طلبی جدا کنیم. حضرت در پایان می‌فرماید: خداوند متعال در قرآن(از زبان حضرت یوسف ع) می‌فرماید: نفس، امّارۀ به بدی‌ها است مگر اینکه خدا رحم کند؛ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى:‏ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا ما رَحِمَ رَبِّی» یعنی انسان هرچقدر در مبارزه با این نفس سرکش تلاش کند، باز هم معلوم نیست از پسِ این نفس بربیاید، لذا باید از شرّ این نفس سرکش به خداوند پناه ببرد.‏
  • در این روایت، برخی از ابعاد بدی‌های نفس و تنوعی که در بدی‌های نفس موجود است را دیدیم. باید بدانیم که این بدی‌های نفس انسان طبیعی است لذا هر کسی این بدی‌ها را در خودش دید، فکر نکند فاجعه‌ای برایش اتفاق افتاده است چون ما با این خصلت‌های نفسانی زاده شده‌ایم، البته پشت سر این بدی‌ها گرایش‌های خوب و زیبایی هم داریم که باید شکوفا شوند.

7 تا 14 سالگی دورانی است که بچه‌ها باید مبارزه با هوای نفس را تمرین کنند

  • در خصوص وم مبارزه با هوای نفس و آثار و فواید مجاهدۀ با نفس، امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: بهترین و باارزش‌ترین عمل آن عملی است که خوشت نیاید؛ أَفْضَلُ‏ الْأَعْمَالِ‏ مَا أَکْرَهْتَ‏ نَفْسَکَ عَلَیْه»(نهج‌البلاغه/حکمت 249) یعنی اصلاً قرار است که ما حال نفس خودمان را بگیریم. بر اساس این روایت، هر یک از ما باید از خودمان بپرسیم: من الان مشغول چه کاری هستم که خوشم نمی‌آید؟» اگر آموزش و پرورش بخواهد مبتنی بر این بحث،‌ برنامه‌ریزی کند باید شیوۀ تعلیم و تربیت و آموزش خود را طوری طراحی کند که وقتی دانش‌آموز فارغ التحصیل شد، دلم می‌خواهد» در نظرش زشت و بد باشد.‏ نه اینکه در برخی از مدارس دانش‌آموزمحوری را روش آموزشی خود قرار دهند و مثلاً طوری برنامه‌ریزی کنند که دانش‌آموز آزاد باشد هر ساعتی که دلش خواست در هر کلاسی که دلش خواست شرکت کند. ممکن است این روش را برای 14 تا 21 سالگی پسندیده باشد، ولی برای 7 تا 14 سالگی اصلاً پسندیده نیست، چون 7 تا 14 سالگی دورانی است که بچه‌ها باید مبارزه با هوای نفس را تمرین کنند.
  • خداوند انسان و حیوان را (به تعبیری) برعکس هم ساخته است؛ به حیوان الهام شده که از هر چیزی خوشش آمد، به سوی آن برود، لذا اگر حیوان به سمت چیزی که خوشش آمد حرکت کند درست عمل کرده است. اما دربارۀ انسان برعکس است؛ یعنی هرچیزی که از آن خوشت آمد نباید به سمت آن بروی! در این میان، نقش ایمان به خدا این است که هم به ما برنامه می‌دهد و هم وعده‌های خوب آخرتی می‌دهد تا در این مسیر روحیه و انرژی بگیریم.

عرفا هیچ کار خاصی غیر از مراقبت و مجاهدۀ با نفس انجام نداده‌اند/اگر تعداد عرفای ما زیاد بود در شاخه‌های مختلف علمی شاهد شکوفایی فوق‌العاده بودیم

  • عرفای ما هم در اصل، هیچ کار خاصی غیر از مراقبت و مجاهدۀ با نفس انجام نداده‌اند. تصور نکنید که عرفا، به خاطر نماز و عبادت زیاد به این مقام رسیده‌اند. به عنوان مثال آیت الله بهجت(ره) به خاطر دستور پدرشان به ترک مستحبات و پرداختن به درس، تا زمانی که پدرشان زنده بودند، نماز شب نخواندند.(مصاحبه پسر آیت الله بهجت: تا پدرش زنده بود نماز شب نخواند. این را یقین داریم.» پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه، خبر 93027) پس آقای بهجت(ره) چه کاری انجام داده‌اند که به این مقام رسیدند؟ اصل کاری که انجام داده‌اند، مراقبت و مبارزۀ با هوای نفس بوده است.
  • متاسفانه تعداد عرفای ما کم است که همین تعداد کم نیز اکثراً وارد عرصۀ علوم مذهبی می‌شوند. اگر تعداد عرفای ما زیاد بود، آن‌وقت در همۀ شاخه‌های علمی و مشاغل مختلف، شاهد حضور فعال عرفا بودیم و در این صورت پیشرفت و شکوفایی فوق‌العاده‌ای در همۀ امور و شاخه‌های علمی پیدا می‌کردیم. مثلاً تصور کنید یک عارف فیلمساز، یک عارف مهندس و یک عارف پزشک داشتیم، هر کدام از عرفا در هر عرصه‌ای وارد شوند، غوغا خواهند کرد. مثلاً علامۀ طباطبایی(ره) به عرصۀ تفسیر قرآن وارد شد و غوغا کرد، و تفسیری نوشت که در تاریخ تفاسیر قرآن بی‌نظیر است. حالا تصور کنید اگر ایشان پزشک و مهندس بود، چه غوغایی در عالم پزشکی و مهندسی رخ ‌می‌داد!
  • همچنین بخش عمده‌ای از همین‌مقدار رشدی که در شاخه‌های مختلف علمی شاهد هستیم، نتیجۀ یک‌مقدار مجاهدۀ با نفس است. به عنوان مثال می‌توان گفت نقش مجاهدۀ نفس‌ دکتر حسابی در موفقیت ایشان بیش از استعداد ایشان بوده است. ایشان زندگی سختی داشت و گویا با این زندگی سخت خوب کنار آمده بود و همین خوب کنار آمدن که مبارزه با نفس است در موفقیت‌های علمی ایشان مؤثر بوده است.
  • اگر انسان در انجام کارهایی که نفسش دوست ندارد، قوی شود، به جایی خواهد رسید که از همین کارهای مخالف هوای نفس لذت خواهد برد، در این صورت این لذت دیگر لذت نفسانی نیست بلکه لذت فطرت عالی انسانی و الهی است. مانند این لذتی که می‌گوید: در بلا هم می‌کشم لذات او/مات اویم مات اویم مات او»

برخی آثار اخروی مبارزه با هوای نفس

  • دربارۀ آثار و فواید اخروی مبارزه با هوای نفس، امیرالمؤمنین(ع) در کلام شریفی می‌فرماید: به بهشت دسترسی پیدا نمی‌کند مگر کسی که با نفسش مجاهده کرده باشد؛ لَنْ یَحُوزَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ‏ جَاهَدَ نَفْسَه‏»(غررالحکم/ص553) حالا اگر کسی با نفس خود مبارزه نکرده باشد، از لحظۀ جان دادن به بعد سختی‌هایی می‌کشد تا جبران شود؛ از فشار قبر گرفته تا سختی‌های صحرای م و قیامت و جهنم. این عذاب‌ها برای افراد مختلف بستگی به این دارد که چقدر باید در دنیا مبارزه با نفس می‌کردند ولی این سختی را به خودشان نداده‌اند و حالا باید آن سختی‌ها را به شیوۀ دیگری تحمل کنند.

فهرست دوست‌داشتنی‌هایت را بنویس و سعی کن یکی یکی از آنها صرفنظر کنی

  • امام صادق(ع) می‌فرماید: ای بندگان دنیا! من واقعاً این سخن را به حق می‌گویم: شرافت آخرت را به دست  نمی‌آورید مگر با ترک آنچه که دوست دارید؛ یَا عَبِیدَ الدُّنْیَا بِحَقٍّ أَقُولُ لَکُمْ لَا تُدْرِکُونَ شَرَفَ الْآخِرَةِ إِلَّا بِتَرْکِ مَا تُحِبُّونَ»(تحف العقول/392) فهرست دوست‌داشتنی‌هایت را (برای خودت) بنویس و به درگاه خدا اعتراف کن که من اینها را دوست دارم. بعد یکی یکی سعی کن از آنها صرفنظر کنی و آنها را دور بریزی. البته باید گفت اکثر» دوست‌داشتنی‌های ما این‌طور هستند که باید دور ریخته شوند نه همۀ آنها. یعنی ممکن است دوست‌داشتنی‌های باارزش و عمیق نیز در قلب خود داشته باشیم؛ مانند محبت به امام حسین(ع).

داشتن تمایل ذلت‌‌آور برای مؤمن زشت است

  • یکی از آثار هوای نفس در این کلام جذاب امام صادق(ع) بیان شده که می‌فرماید: چقدر برای مؤمن زشت است که یک تمایلی در وجودش باشد که این تمایل او را ذلیل کند؛ مَا أَقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أَنْ تَکُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّه‏»(کافی/2/320) یعنی حضرت، داشتن تمایلات پست و ذلت‌‌آور را برای یک مؤمن، زشت و ناپسند معرفی می‌فرماید و از این زاویۀ زیبا به موضوع هوای نفس نگاه می‌کند.

تمداری که مردم خود را به لهو و لعب تشویق کند، خائن است

  • امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: کسی که واله و شیفتۀ بازی است و نسبت به کارهای بیهوده حریص است، عقل ندارد و نمی‌تواند تعقل کند؛ لَمْ‏ یَعْقِلْ‏ مَنْ‏ وَلِهَ بِاللَّعِبِ وَ اسْتَهْتَرَ بِاللَّهْوِ وَ الطَّرَب»(غررالحکم/ص565)‏ کسی که عاشق بزن و بکوب» است و شیفتۀ تفریحات این‌چنینی است، چقدر عقلش کار می‌کند؟ تمداری که مردم خود را به لهو و لعب تشویق کند، خائن است و حتی از کسی که می‌خواهد با مسموم کردن آب، مردم یک شهر را بکشد نیز خیانتکارتر است، چون کسی که آب را مسموم می‌کند، صادقانه به جنگ مردم آمده ولی این تمدار، فریبکارانه و ریاکارانه به جنگ با مردم آمده است.
  • انسان در برنامه و سبک زندگی خودش، باید لهو و لعب و بازی‌ها و کارهای بیهوده را کم کند، البته تفریحات سالم مانند مسافرت و ورزش باید در برنامۀ ما باشد.
  • ما قبلاً دو بال مبارزه با هوای نفس را بیان کردیم، یکی تکالیف و دستورات الهی است که باید اطاعت کنیم و انجام دهیم و یکی تقدیرات الهی است که وقتی سختی و رنجی برای ما مقدر شده و به ما می‌رسد باید صبر کنیم. امام صادق(ع) در کلام شریفی این دو بال را به زیبایی در کنار هم بیان فرموده است: شما به آنچه می‌خواهید(خواسته‌های معنوی) نمی‌رسید، مگر به ترک آن چیزهایی که شهوت شما اقتضا می‌کند، و به آرزوهای معنوی خود نمی‌رسید مگر با صبر در برابر چیزهایی که خوشتان نمی‌آید؛ إِنَّکُمْ لَا تُصِیبُونَ مَا تُرِیدُونَ إِلَّا بِتَرْکِ مَا تَشْتَهُونَ وَ لَا تَنَالُونَ مَا تَأْمُلُونَ إِلَّا بِالصَّبْرِ عَلَى مَا تَکْرَهُونَ»(تحف العقول/ص305)
  • حضرت در ادامه می‌فرماید: از چشم‌چرانی بپرهیز، چرا که چشم‌چرانی بذر شهوت را در قلب انسان می‌کارد و همین برای فتنه و گرفتاری انسان کافی است؛ إِیَّاکُمْ وَ النَّظِرَةَ فَإِنَّهَا تَزْرَعُ فِی الْقَلْبِ الشَّهْوَةَ وَ کَفَى بِهَا لِصَاحِبِهَا فِتْنَةً» متاسفانه گاهی به نظر می‌رسد که این مسائل در جامعۀ ما حرمت ندارد، به حدّی که آدم‌ها به آن حریص شده و فکر می‌کنند این نگاه‌های آلوده فرصت‌هایی است که باید غنیمت شمرد! در حالی که رسول خدا(ص) می‌فرماید: نگاه حرام تیر مسمومی است که از جانب ابلیس به تو برخورد می‌کند؛ النَّظِرَةُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ»(مستدرک‌الوسایل/14/268) و انسان نمی‌داند این تیر مسموم چه بلایی بر سر او می‌آورد و چه آفاتی دارد. اگر این آفات یک مقدار در جامعۀ ما خوب بیان شده بود هیچ فیلم‌سازی جرأت نمی‌کرد مردم را به دیدن صحنه‌هایی دعوت کند که بذر شهوت را در قلب انسان‌ها می‌کارد.

برای توفیق در مبارزه با هوای نفس، باید در خانۀ خدا تضرع کنیم   

  • امام صادق(ع) در کلام دیگری می‌فرماید: خوشا به سعادت کسی که در راه خدا با نفس خودش جهاد کند و هر کسی ارتش هوای نفسش را نابود کند، به رضایت خدا خواهد رسید؛ طُوبَى‏ لِمَنْ‏ جَاهَدَ فِی‏ اللَّهِ نَفْسَهُ وَ هَوَاهُ وَ مَنْ هَزَمَ جُنْدَ هَوَاهُ ظَفِرَ بِرِضَى اللَّهِ تَعَالَى؛ مستدرک الوسائل/11/139) چون نفس انسان برای خودش ارتش و لشکری دارد. یعنی ما فقط با یک یا دو هوای نفسانی طرف نیستیم، بلکه با یک لشکر از هواهای نفسانی طرف هستیم لذا به هر خواسته‌ای از نفس خودمان نه می‌گوییم، یک خواستۀ نفسانی دیگر جلو می‌آید.
  • حضرت در ادامه روایت می‌فرماید: هرکش عقلش، با کوشش و فروتنى، و تضرع در خانۀ خدا، بر نفْس امّاره اش چیره شود، به پیروزى بزرگى دست یافته باشد؛ وَ مَنْ جَاوَزَ عَقْلُهُ نَفْسَهُ الْأَمَّارَةَ بِالسُّوءِ بِالْجَهْدِ وَ الِاسْتِکَانَةِ وَ الْخُشُوعِ عَلَى بِسَاطِ خِدْمَةِ اللَّهِ فَقَدْ فَازَ فَوْزاً عَظِیماً» یعنی برای توفیق در مبارزه با هوای نفس، باید درِ خانۀ خدا تضرع کنیم تا خدا ما را در این راه کمک کند، و الا بدون تضرع و گریه و ضجه زدن، همین‌طوری کسی در مبارزه با نفس، به جایی نمی‌رسد. البته اینکه حضرت می‌فرماید درِ خانۀ خدا گریه و تضرع کنید، بیشتر برای مراحل بعدی و سخت‌تر مبارزه با نفس است و الا در مراحل اولیه و ابتدایی، مبارزه با هوای نفس خیلی سخت نیست. هرچقدر مبارزه سخت‌تر می‌شود، نیاز ما به تضرع در درگاه الهی هم بیشتر می‌شود.

بیچاره کسی است که نیم‌بند مبارزه با هوای نفس می‌کند/ یک‌مقدار مبارزه با هوای نفس کردن، هنری نیست

  • بیچاره کسی است که نیم‌بند مبارزه با هوای نفس می‌کند. بعضی‌ها یک‌مقدار مبارزه با نفس می‌کنند و مثلاً خودشان را تا مسجد می‌آورند و به نماز خواندن وادار می‌کنند، ولی این مبارزه را ادامه نمی‌دهند و در موارد دیگر با هوای نفس خودشان کنار می‌آیند، مثلاً قیافه می‌گیرند و دچار غرور می‌شوند. به خاطر همین است که آدم باید درِ خانۀ خدا تضرع کند و الا یک‌مقدار مبارزه با هوای نفس کردن، هنری نیست، مهم این است که بعد از یک‌مقدار مبارزه با نفس، دچار عُجب و غرور نشویم و از خدا و بندگان خدا طلبکار نشویم و متکبرانه برخورد نکنیم. بعضی‌ها به خاطر اینکه یک‌مقدار مبارزه با نفس به خودشان حق می‌دهند مرتکب هر ظلم بشوند. این‌قبیل آدم‌ها اگر از همان اول اصلاً مبارزه با نفس نمی‌کردند و به دنبال گناه می‌رفتند بهتر بود!
  • حضرت در ادامۀ کلام پیشین خود می‌فرماید: هیچ پرده‌ و حجابی بین انسان و خدا وحشتناک‌تر از نفس و هوی نیست و هیچ اسلحه‌ای برای قتل نفس بُرنده‌تر از گریه و گدایی کردن و خشوع درِ خانۀ خدا و گرسنگی و تشنگی(روزه گرفتن) و بیداری شب برای عبادت نیست و اگر صاحب چنین مبارزه با هوای نفسی بمیرد، شهید است و اگر زنده بماند به رضوان خدا خواهد رسید؛ وَ لَا حِجَابَ أَظْلَمُ وَ أَوْحَشُ بَیْنَ الْعَبْدِ وَ بَیْنَ اللَّهِ تَعَالَى مِنَ النَّفْسِ وَ الْهَوَى‏ وَ لَیْسَ لِقَطْعِهِمَا وَ قَتْلِهِمَا سِلَاحٌ وَ آلَةٌ مِثْلُ الِافْتِقَارِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ الْخُشُوعِ وَ الْجُوعِ وَ الظَّمَإِ بِالنَّهَارِ وَ السَّهَرِ بِاللَّیْل‏ فَإِنْ مَاتَ صَاحِبُهُ مَاتَ شَهِیداً وَ إِنْ عَاشَ وَ اسْتَقَامَ أَدَّاهُ عَاقِبَتَهُ إِلَى رِضْوَانِ اللَّهِ الْأَکْبَر»(مستدرک‌الوسایل/11/139)

برخی آثار دنیوی مبارزه با نفس/کسی که به خاطر خدا مبارزه با نفس کند، خدا دنیا را در اختیارش قرار می‌دهد

  • در روایات به آثار دنیوی مبارزه با نفس هم اشاره شده است. پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: خداوند متعال می‌فرماید به عزتم و جلالم و عظمتم و کبریایی‌ام و نورم و علوّ مقامم و ارتفاع مکانم قسم می‌خورم که هیچ بنده‌ای نیست که هوای نفس خود را بر هوای من ترجیح دهد(یعنی حرف هوای نفس خود را گوش کند و حرف من را گوش نکند) مگر اینکه من کارش را خراب می‌کنم و امور زندگی او را پریشان و پراکنده می‌کنم و دنیا را از او روی‌گردان می‌کنم، و قلبش را مشغول دنیا می‌کنم و هیچ چیزی از دنیا به او نمی‌دهم مگر همان مقداری که از اول برایش مقدر کرده بودم (یعنی حداقلی از دنیا را به او می‌دهم)؛ یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِزَّتِی‏ وَ جَلَالِی‏ وَ عَظَمَتِی‏ وَ کِبْرِیَائِی وَ نُورِی‏ وَ عُلُوِّی وَ ارْتِفَاعِ مَکَانِی لَا یُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَاهُ عَلَى هَوَایَ إِلَّا شَتَّتُّ عَلَیْهِ أَمْرَهُ وَ لَبَّسْتُ عَلَیْهِ دُنْیَاهُ وَ شَغَلْتُ قَلْبَهُ بِهَا وَ لَمْ أُؤْتِهِ مِنْهَا إِلَّا مَا قَدَّرْتُ لَهُ»(کافی/2/335) اینها جزای کسی است که هوای نفس خود را به هوای نفس خداوند ترجیح بدهد و البته اینها فقط آثار دنیایی مبارزه نکردن با هوای نفس است و این هشدارهای دنیایی می‌تواند حتی برای آدم‌های ضعیف هم سازنده و مؤثر باشد.
  • حضرت در ادامه می‌فرماید: به عزت و جلال و عظمت و نور و علوّ و ارتفاع مکانم سوگند که هیچ بنده‌ای میل مرا بر میل خودش ترجیح نداد مگر اینکه ملائکۀ خودم را فرستادم تا از او محافظت کنند و زمین و آسمان‌ها را مأمور رزقش می‌کنم (که روزی او را برسانند و به او خدمت کنند) و پشت سر هر تجارتی که انجام دهد، خودم از او حمایت می‌کنم و دنیا به سوی او می‌آید و او از دنیا بهره می‌برد؛ وَ عِزَّتِی‏ وَ جَلَالِی‏ وَ عَظَمَتِی‏ وَ نُورِی‏ وَ عُلُوِّی وَ ارْتِفَاعِ مَکَانِی لَا یُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَایَ عَلَى هَوَاهُ إِلَّا اسْتَحْفَظْتُهُ مَلَائِکَتِی وَ کَفَّلْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ رِزْقَهُ وَ کُنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَةِ کُلِّ تَاجِرٍ وَ أَتَتْهُ الدُّنْیَا وَ هِیَ رَاغِمَةٌ»(همان) یعنی خدا به کسی که به خاطر او مبارزه با نفس کند، دنیا هم می‌دهد و دنیا را به راحتی در اختیارش قرار می‌دهد تا به او خدمت کند.

 


با پایان یافتن بخش اول مباحث بسیاری مهم تنها مسیر» که از ابتدای ماه مبارک رمضان توسط حجت الاسلام پناهیان آغاز شده بود، بخش دوم این مباحث که شامل برخی از نکات تکمیلی و مراحل عالی مبارزه با هوای نفس است، آغاز شد. جلسات هفتگی تنها مسیر» جمعه شب‌ها در مسجد امام صادق(ع) واقع در میدان فلسطین برگزار می‌شود. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در دومین جلسه از قسمت دوم مباحث تنها مسیر» را می‌خوانید:

پیامبر(ص) با احکام سادۀ فردی و اجتماعی، تمدن عظیم اسلام را پی‌ریزی کردند  

  • سخنانی که پیامبر اکرم(ص) برای دعوت مردم به اسلام بیان می‌کردند، بسیار سخنان ساده‌ای بود و ایشان با همان سخنان ساده، تمدن عظیم اسلامی را پی‌ریزی کردند و با همان‌ها تنها حکومت جهانی ابدی را شکل خواهند داد. آیه قرآن می‌فرماید: خداوند پیامبر خود را با هدایت و دین حق فرستاد، تا آن را بر همۀ ادیان عالم پیروز گرداند؛ هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ»(توبه/33) یعنی دعوت پیامبر اکرم(ص) منجر به یک فراگیری در عالم می‌شود. دقت کنید که در این آیه هدف عملیاتی پیامبر(ص) را رساندن تک‌تک انسان‌ها به بهشت الهی بیان نمی‌فرماید بلکه هدف عملیاتی را فراگیر شدن و غلبه این دین بیان فرموده است.
  • پیامبر گرامی اسلام(ص) با برقرار کردن سادۀ ارتباط انسان با خداوند و رعایت چند حکم الهی در زندگی فردی و اجتماعی، یک تمدن باعظمت را پی‌ریزی کردند. به عنوان مثال، یکی از این توصیه‌های سادۀ پیامبر(ص) به مردم این بود که: به پدر و مادر خود نیکی کنید؛ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»(نساء/36) یا اینکه تقوا داشته باشید تا رستگار شوید؛ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»(بقره/9) و می‌فرمود: بگویید لا اله الا الله تا رستگار شوید؛ یَا أَیُّهَا النَّاسُ قُولُوا لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا»(مناقب آل ابیطالب(ع)/1/56) یعنی ایشان با یک‌سری توصیه‌ها و احکام ساده، یک جامعه و یک جهان پر از قدرت و ت و یک تمدن بسیار مستحکم را بنیان‌گذاری کردند، البته فرآیند تحقق این تمدن بزرگ طول می‌کشد، و پای آن شهادت‌ها و مظلومیت‌ها رقم می‌خورد ولی در نهایت تحقق خواهد یافت.

برخی یون ربط بین احکام اسلامی با قدرت و ت را درک نمی‌کنند/ محبت و اطاعت از ولیّ خدا می‌تواند مبدأ پاک‌ترین قدرت در جهان باشد/ پاک‌ترین قدرت، قدرتی است که با تمنّای مردم پدید بیاید نه با توافق مردم

  • احکام به‌ظاهر سادۀ اسلام، فوق‌العاده احکام ی و قدرت‌ساز برای جامعۀ اسلامی هستند. اما متاسفانه برخی یون ربط بین احکام اسلامی با قدرت و ت و امنیت را درک نمی‌کنند و لذا به برخی از احکام اسلامی بی‌اعتنایی می‌کنند و ضربه‌های سهمگینی به جامعه وارد می‌کنند. جالب اینجاست که صهیونیست‌ها ارتباط بین این احکام ساده با ت را بهتر از این یون بلد هستند.
  • یکی از توصیه‌های سادۀ دین به ما این است که پیامبر اکرم(ص) و اهل‌بیت(ع) را دوست داشته باشید قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی»(شوری/23) عشق و محبت مردم نسبت به پیامبر(ص) و ائمۀ هدی(ع) موجب اطاعت از ایشان خواهد شد و بعد، موجب قدرت در جامعه خواهد شد، یعنی این محبت می‌تواند عالی‌ترین و پاک‌ترین قدرت را در جامعه و جهان تولید کند. پاک‌ترین قدرت، قدرتی است که با کمترین نظارت و بیشترین تبعیت پدید بیاید، قدرتی است که با تمنّای مردم پدید بیاید نه با توافق مردم. (یعنی مردم مصرانه و ملتمسانه از کسی بخواهند که قدرت را به دست بگیرد) با همین مکانیزم سادۀ محبت و اطاعت از ولیّ خدا، کار به شکل‌گیری پاک‌ترین قدرت در جهان خواهد رسید، قدرتی که هیچ‌وقت فساد نمی‌کند و اصلاً انگیزۀ انجام فساد نخواهد داشت. چون مبدأ این قدرت، محبت مردم و اطاعت سر دستور دین بوده است.
  • برخی می‌گویند: قدرت فساد می‌آورد» اما باید دید کدام قدرت فساد می‌آورد؟ قدرتی که با فساد به دست آمده باشد، طبیعتاً فساد بیشتر خواهد آورد، اما قدرتی که با منّت‌کشی و التماس مردم به دست آمده باشد، برای چه باید فاسد شود؟! اصلاً کسی که این‌طوری به قدرت رسیده باشد، روز به روز پاک‌تر خواهد شد. کسی که به زور قدرتی را به دست آورده باشد، طبیعتاً این قدرت فساد می‌آورد، اما اگر مردم به کسی اصرار کردند و خواستند قدرت را به دست بگیرد چه؟ به ویژه اینکه اصرار مردم مبتنی بر یک محبت و معرفت عمیق باشد. 1400 سال است که مردم دارند التماس امام زمان(ع) را می‌کنند و یک روز مردم جهان به پای حضرت خواهند افتاد و ضجه خواهند زد و از ایشان ملتمسانه تمنا خواهند کرد قدرت را به دست بگیرد، آیا این قدرت مطلقه فساد خواهد آورد؟! اصلاً بحث عصمت هم مطرح نیست؛ در مورد ولیّ فقیه نیز همین‌طور خواهد بود.

جهاد با نفس در قدرت بخشیدن به حاکمیت دینی نقش اول را دارد

  • ما در این سلسله جلسات دربارۀ این موضوع بحث کردیم که نخ تسبیح فضائل دین جهاد با نفس» است. در اینجا باید گفت: نخ تسبیح فضائلی که منجر به قدرت حاکمیت اسلامی می‌شود نیز جهاد با نفس است. یعنی مبارزه با هوای نفس، یک موضوع کاملاً تمدنی، کاملاً ی و کاملاً قدرت‌آفرین است. اگر جهاد با نفس در زندگی شخصی یک انسان از روز اول تا آخر، نقش کلیدی و محوری دارد، در تشکیل حکومت اسلامی و قدرت بخشیدن به حاکمیت دینی هم نقش اول و محوری را دارد. به همین خاطر است که برخی از مظاهر مبارزه با هوای نفس نقش کلیدی در مقدمه‌سازی برای ظهور حضرت پیدا می‌کند.

گناه نکردن ما، فوق قدرت ی، اقتصادی و نظامی آمریکا می‌تواند قدرت تولید کند/ اگر ما با هوای نفس مبارزه کنیم، برای امام زمان(ع) قدرتی تولید می‌شود که ایشان بر دنیا حاکم شود

  • امام زمان(ع) می‌فرماید: چیزی ما را در حبس و دوری از شیعیان‌مان قرار نمی‌دهد، غیر از گناهان شیعیان ما؛ فَمَا یَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا یَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَکْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ»(احتجاج/2/499) این کلام حضرت یعنی هیچ عاملی جز گناه شیعیان، ظهور را به تأخیر می‌اندازد. دقت کنید که حضرت نمی‌فرماید گناهکاری و خلافکاری و عرق‌خوری کافران ظهور را به تأخیر می‌اندازد بلکه می‌فرماید گناه شیعیان ما ظهور را عقب می‌اندازد. حالا فکر کنید گناه ما شیعیان چگونه امر فرج را به تأخیر می‌اندازد؟ آیا این نشان نمی‌دهد که گناه کردن ما ابعاد ی دارد؟! یعنی گناه نکردن ما شیعیان به حدّی قدرت‌آفرین است که در عرصۀ بین‌المللی می‌تواند برای امام زمان(ع) قدرت‌‌آفرین باشد؛ قدرتی که برتر از قدرت همۀ مستکبران عالم است. یعنی گناه نکردن ما، فوق قدرت ی و اقتصادی و نظامی آمریکا و سایر مستکبران جهان می‌تواند قدرت تولید کند. پس اگر ما مبارزه با هوای نفس کنیم، برای امام زمان(ع) قدرتی تولید می‌شود که ایشان بر دنیا حاکم شود.

امیرالمؤمنین(ع): عبد شهوت ذلیل‌تر از برده است/ نظام برده‌داری به نظام شهوت‌پراکن فعلی کشورهای غربی شرف دارد

  • امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: کسی که مغلوب شهوت است از بردۀ مملوک دیگران ذلیل‌تر است؛ مَغْلُوبُ‏ الشَّهْوَةِ أَذَلُّ مِنْ مَمْلُوکِ الرِّق‏»(غررالحکم/709) یعنی کسی که شهوتش بر او غلبه دارد و او نمی‌تواند بر شهوات و علاقۀ نفسانی خود غلبه کند از برده‌ای که خرید و فروش می‌شود، پست‌تر و ذلیل‌تر است. حالا به این روایت از بعد ی نگاه کنید. به عنوان مثال، غربی‌ها که نظام برده‌داری را به صورت گسترده‌ای در جهان راه انداخته بودند (و رسماً آفریقایی‌ها را به بردگی می‌گرفتند و آنها را خرید و فروش می‌کردند) بعد از مدتی دیدند که دیگر نمی‌توانند به این وضعیت ادامه بدهند، لذا نهضت آزاد کردن بردگان شروع شد تا نظام برده‌داری را پایان دهند. اما به جای آن نظام برده‌داری، یک نظام ظالمانۀ دیگر(اومانیسم و به تعبیری نظام شهوت‌پرستی) را راه انداختند به حدّی که می‌توان گفت نظام برده‌داری قبلی، به نظام شهوت‌پراکن فعلی کشورهای غربی شرف دارد، چون امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: عبد شهوت ذلیل‌تر از بردۀ زرخرید است؛ عَبْدُ الشَّهْوَةِ أَذَلُّ مِنْ عَبْدِ الرِّق‏»(غررالحکم/464)
  • کسی که اسیر موسیقی و بندۀ شهوت شد و عشق او به سمت مسائل غریزی رفت، او بدتر و ذلیل‌تر از برده است و صهیونیست‌ها این مسأله را خوب بلد هستند و با استفاده از آن توانسته‌اند جوامع بشری را به بردگی خود بکشانند. صد سال است که دارند روی این مسأله کار می‌کنند، برنامه‌ریزی و سرمایه‌گزاری می‌کنند؛ یعنی مردم و جوانان را با شراب و قمار و هرزگی و زن‌بارگی و هم‌جنس‌بازی فاسد می‌کنند و وقتی مردم شهوت‌پرست شدند، آن‌وقت است که ذلیل‌تر از بردگان دورۀ برده‌داری عبد و بندۀ صهیونیست‌ها خواهند شد و به همین شیوه بر جهان تسلط پیدا کرده‌‌اند.  

چرا رئیس نخست وزیر اسرائیل نگران موسیقی جوانان ایرانی است؟/ امام(ره): موسیقی گوش کردن ارادۀ انسان را ضعیف می‌کند

  • شما فکر می‌کنید چرا نخست وزیر اسرائیل رسماً می‌گوید: جوانان ایران باید به راحتی بتوانند موسیقی غربی گوش کنند و شلوار جین بپوشند»؟! چون اگر یک جوان هر نوع موسیقی‌ای را که دلش خواست گوش کند و هر کاری که دلش خواست انجام دهد؛ هرزه می‌شود و کسی که هرزه بشود، خیلی راحت بردۀ مستکبران خواهد شد.
  • حضرت امام(ره) گوش کردن به موسیقی را یکی از عوامل تضعیف کنندۀ عزم و اراده می‌دانستند و می‌فرمودند: جرئت بر معاصى کم‏کم انسان را بى‏عزم مى‏کند، و این جوهر شریف را از انسان مى‏رباید. استاد معظّم ما [مرحوم ایت الله شاه‌آبادی] -دام ظلّه- مى‏فرمودند بیشتر از هر چه، گوش کردن به تغنّیات سلب اراده و عزم از انسان مى‏کند.»( شرح چهل حدیث/ص8). امام(ره) در جای دیگری هم می‌فرماید: از جمله چیزهایى که باز مغزهاى جوانها را مخدّر است و تخدیر مى‏کند موسیقى است»(صحیفه امام/ج‏9/ص200) و می‌فرمود: یک آدم افیونى نمى‏تواند فکر کند براى یک مملکت. یک آدمى که مغزش به موسیقى عادت کرد نمى‏تواند براى مملکت مفید باشد.»(صحیفه امام/ج9/ص464)

امیرالمؤمنین(ع): کسی که هوای نفسش قوی باشد، اراده‌اش ضعیف است/ آنچه مهم است، مخالفت با هوای نفس است، نه صرفاً انجام کارهای به ظاهر خوب

  • امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: کسی که هوای نفسش قوی باشد، اراده‌اش ضعیف است؛ مَنْ‏ قَوِیَ‏ هَوَاهُ‏ ضَعُفَ عَزْمُه‏»(غررالحکم/ص588) کسی که اراده‌اش ضعیف باشد باید بداند که هوای نفسش قوی است. چنین کسی حتی ممکن است آن‌چنان کارهای بدی هم انجام ندهد و حتی کارهای خوب هم زیاد انجام دهد ولی همان‌طور که قبلاً گفتیم، برای قوی شدن هوای نفس لازم نیست انسان حتماً کارهای بد انجام دهد، بلکه ممکن است انسان همه‌اش کارهای خوب انجام دهد، اما هوای نفسش قوی باشد، چون کارهای خوبی که انجام می‌دهد در جهت هوای نفسش است نه مخالف هوای نفسش.
  • ممکن است شما آدم نمازخوانی باشید ولی اتفاقاً نماز خواندن، مطابق هوای نفس شما باشد(نه مخالف هوای نفس) و اتفاقاً گناه خیابانی هم مخالف هوای نفس شما باشد و انجام ندهید، ولی هنوز با هوای نفس خودتان مخالفت نکرده‌اید، اما اعتبار پیدا کردن در مسجد و محله، مطابق هوای نفس شما باشد و برای رسیدن به آن حاضر باشید هر کار بدی و هر ظلم و ستمی را انجام دهید. مثلاً ممکن است به خاطر اعتبار خودتان مرتکب گناه بزرگی مثل غیبت» شوید. پس آنچه مهم است، مخالفت با هوای نفس است، نه انجام کارهای خوب.

اگر در آموزش و پرورش مبارزه با هوای نفس» را به بچه‌ها یاد دهیم، از استعدادهای متوسط، دانشمندان برتر خواهیم ساخت/مبارزه با نفس» موجب رشد علمی و علم موجب قدرت است

  • اگر آموزش و پرورش ما هیچ چیزی به بچه‌ها یاد ندهد، اما در عوض طوری کار کند که وقتی این بچه‌ها دیپلم گرفتند، دلم می‌خواهد» در نظر آنها زشت و ناپسند باشد، ارزش دارد. یعنی فقط کافی است همین یک کار کلیدی را انجام دهد و الا می‌توان گفت فایده‌ای نداشته است. در روانشناسی هم به این واقعیت رسیده‌اند که ضریب هوشی(آی کیو) وماً عامل موفقیت نیست، بلکه دانش‌آموزانی که بیشتر می‌توانند خودداری» کنند و هرچه دلشان خواست انجام نمی‌دهند، در آینده موفق‌تر بوده و از خلاقیت بیشتری برخوردار خواهند بود، حتی اگر ضریب هوشی بالا نداشته باشند؛ این مفهوم در ادبیات ما همان مبارزه با هوای نفس» است. لذا اگر در آموزش و پرورش مبارزه با هوای نفس» را به فرزندان خود یاد بدهیم، از استعدادهای متوسط دانشمندان برتر خواهیم ساخت. ربط این مسأله با موضوع قدرت و ت نیز از این فرمایش امیرالمؤمنین(ع) مشخص می‌شود که فرمود: علم موجب قدرت می‌شود؛ العلم‏ سلطان‏ من وجده صال‏ به»(شرح نهج‌البلاغه ابن‌ ابی‌‌الحدید/20/319)  

جامعۀ شهوتران ذلیل‌تر از یک جامعۀ برده و پذیرندۀ هرگونه سلطه/ رواج شهوترانی زمینه تسلط هرکس بر جامعه را فراهم می‌کند

  • کسی که خیلی از آزادی اجتماعی دم می‌زنند، بیشتر از آن باید از آزادی انسان از هوای نفس و شهوات دم بزند و الا دروغ می‌گوید؛ شبیه همان دروغی که صهیونیست‌ها به همۀ مردم عالم گفته‌اند و دیگران را عبد و بردۀ خود کرده‌اند. چون شدیدترین وضعیت نبودن آزادی اجتماعی به بردگی کشاندن انسان‌ها است، اما کسی که عبد شهوت است از کسی که آزادی اجتماعی ندارد ذلیل‌تر است. (امیرالمؤمنین(ع): عَبْدُ الشَّهْوَةِ أَذَلُّ مِنْ عَبْدِ الرِّق‏؛ غررالحکم/464) پس کسی که دنبال آزادی اجتماعی است، اگر راست می‌گوید، هر قدمی که برای این هدف برمی‌دارد باید دوبرابرش برای آزادی انسان‌ها از بردگی هوای نفس بردارد. کسی که شعار آزادی اجتماعی سر می‌دهد و از سوی دیگر در جهت اشاعۀ شهوات در جامعه اقدام می‌کند، در واقع همان کار صهیونیست‌ها و مستکبران عالم را دارد انجام می‌دهد، چون وقتی شهوترانی در جامعه رواج پیدا کرد، افراد آن جامعه ذلیل‌تر از بردگان خواهند شد و هر کسی می‌تواند بر آن جامعه مسلط شود.

از صبح تا حالا، با کدام خواستۀ نفس خود مبارزه کرده‌اید؟/ امروز چند بار روی هوای نفس خود پا گذاشته‌اید؟

  • برای مبارزه با هوای نفس، باید ببینید چه چیزی را دوست دارید تا روی آن پا بگذارید و قربانی بدهید (ببینید هوای نفس شما چه می‌خواهد، تا روی خواستۀ نفس‌تان پا بگذارید) ببینید چه کارهایی مطابق هوای نفس شماست، و برخلاف آن عمل کنید. در حدیث قدسی چنین آمده است که: مردم یک‌بار می‌میرند ولی مؤمن به خاطر مخالفت با هوای نفس و در جهاد با نفس خودش روزی هفتاد بار می‌میرد؛ یَمُوتُ النَّاسُ مَرَّةً وَ یَمُوتُ‏ أَحَدُهُمْ‏ فِی‏ کُلِ‏ یَوْمٍ‏ سَبْعِینَ مَرَّةً مِنْ مُجَاهَدَةِ أَنْفُسِهِمْ وَ مُخَالَفَةِ هَوَاهُم»(میزان الحکمه/روایت 2916)‏ یعنی یک مؤمن دائماً در حال مبارزه و مجاهده با هوای نفس خود است.
  • باید در طول مدت شبانه‌روز، بارها و بارها با هوای نفس خودمان مخالفت کنیم.(طبق روایت فوق هر روز هفتاد بار این کار را انجام دهیم) مثلاً همین امروز ببینید که از صبح تا حالا، با کدام خواستۀ نفس خودتان مبارزه کرده‌اید؟! چه چیزهایی را دوست داشته‌اید و از آن گذشته‌اید؟ باید بتوانید فهرستی از دوست‌داشتنی‌هایی که امروز با آنها مخالفت کرده‌اید، تهیه کنید.

 


با پایان یافتن بخش اول مباحث بسیاری مهم تنها مسیر» که از ابتدای ماه مبارک رمضان توسط حجت الاسلام پناهیان آغاز شده بود، بخش دوم این مباحث که شامل برخی از نکات تکمیلی و مراحل عالی مبارزه با هوای نفس است، آغاز شد. جلسات هفتگی تنها مسیر» جمعه شب‌ها در مسجد امام صادق(ع) واقع در میدان فلسطین برگزار می‌شود. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در سومین جلسه از قسمت دوم مباحث تنها مسیر» را می‌خوانید:

دو وضعیت آشکار و پنهان هوای نفس داریم لذا دو نوع عملیات آشکار و پنهان برای مبارزه با نفس باید صورت بگیرد/ قسمت اول: مبارزه با هوای نفس آشکار  

  • شما وقتی مسیر مبارزه با هوای نفس را شروع می‌کنید باید بدانید که با دو وضعیت مواجه هستید: 1-وضعیت آشکار هوای نفس 2- وضعیت پنهان هوای نفس. لذا در جریان مبارزه با هوای نفس نیز دو نوع عملیات باید انجام دهیم: 1- عملیات آشکار 2- عملیات پنهان
  • وضعیت آشکار هوای نفس، آنجایی است که نفس انسان صریحاً از او درخواست معصیت می‌کند. یعنی نفس شما انجام یک کار بد را از شما تقاضا می‌کند، در حالی که هم شما می‌دانید این کار بد است و هم اینکه آن کار، برچسب بد دارد، مانند فحش دادن» یا ظالمانه سیلی زدن» یا غیبت کردن». در این موارد، مبارزه با هوای نفس یک مقدار راحت‌تر است، البته به شرطی که اصل وم مبارزه با هوای نفس برایمان جاافتاده باشد و ایستادن در مقابل خواستۀ نفس را یاد گرفته باشیم.
  • بعضی‌ها می‌پرسند: چه‌کار کنیم که غیبت نکنیم؟ یک راه حل خوب به ما یاد بدهید!» اگر کسی بهشان بگوید: سعی کنید غیبت نکنید، می‌گویند: نمی‌شود، ما نمی‌توانیم خودداری کنیم.» معمولاً کسانی این سؤال را می‌پرسند که اصل مبارزه با هوای نفس برایشان جانیفتاده است، لذا سؤال‌شان در واقع این است که من چه‌کار کنم که اصلاً دوست نداشته باشم غیبت کنم، یعنی اصلاً درخواست گناه یا تمایل به گناه در من از بین برود!» متاسفانه اینها هنوز نفهمیده‌اند که نفس انسان خیلی از چیزهای بد را از او می‌خواهد که انسان باید جلوی این خواسته‌ها بایستد. نمی‌شود که صورت مسأله را پاک کرد و گفت که اصلاً نفس من چیزهای بد نخواهد! باید ایستادن جلوی خواستۀ نفس و نه گفتن» به هوای نفس را یاد بگیری. باید کنترل کردن نفس و جنگیدن با هوای نفس را یاد بگیری. پس کسی که می‌گوید: من چه کار کنم که غیبت نکنم؟» در واقع می‌خواهد بدون اینکه نفسش را کنترل کند، همین‌طوری آدم خوبی باشد. مثل کسی که دنبال یک قرص معجزه‌آسا می‌گردد تا بخورد و یک‌دفعه‌ای آدم خوبی بشود، غافل از اینکه تنها راه برای خوب شدن، مبارزه با هوای نفس» است.

سوالی که هر شب باید از خودمان بپرسیم: امروز چند بار با هوای نفست مبارزه کردی؟

  • یکی از سؤالاتی که باید هر شب از خودمان بپرسیم این است که امروز چند بار با هوای نفس خودت مبارزه کرده‌ای؟». کسی که زندگی‌اش بر مبنای مبارزه با هوای نفس استوار باشد می‌تواند به این سؤال، جواب بدهد. مثلاً می‌گوید: امروز یک کسی با من دعوا کرد و من می‌خواستم ناسزا به او بگویم اما نگفتم؛ یا می‌خواستم خیلی ابراز ناراحتی کنم، اما فقط یک کم ابراز ناراحتی کردم. و الا اگر در طول روز هر کار بدی-مطابق هوای نفس- که پیش آمده، انجام داده باشی، معنایش این است که اصلاً مبارزه با نفس نکرده‌ای؛ یعنی هر چه هوای نفست خواسته مطابق آن عمل کرده‌ای. و اگر هم برخی از کارهای بد را انجام نداده‌ای به خاطر این بوده که موقعیتش پیش نیامده یا عرضه‌اش را نداشتی و الا آن را هم انجام می‌دادی.     

قسمت دوم: مبارزه با هوای نفس پنهان/گاهی هوای نفس ما هر کاری بخواهد انجام می‌دهد و اصلاً ما نمی فهمیم

  • بخش اولیه، آسان، و سرگرم‌کنندۀ ماجرای مبارزه با هوای نفس، در واقع همین مبارزه با هوای نفس آشکار است که انسان را به معصیت دعوت می‌کند، اما قسمت دوم ماجرا، مبارزه با هوای نفس پنهان است. گاهی اوقات آن‌قدر هوای نفس ما توسط ما شناسایی نشده است که هر کاری دلش بخواهد در دل‌مان انجام می‌دهد و اصلاً ما نمی‌فهمیم که دارد چه‌کار می‌کند. مثلاً من نمی‌فهمم که امروز از سر حسادت چه سخنی گفته‌ام، بلکه اصلاً نمی‌دانم که حسادت دارم!
  • وقتی دربارۀ هوای نفس صحبت می‌کنیم، یعنی دربارۀ همۀ رذایل از جمله حسادت، غرور و تکبر، حب مقام، خساست، حب شهوات، حب راحت و سایر رذایل سخن می‌گوییم. اگر جلوی هوای نفس خود را بگیریم، یعنی جلوی سرچشمۀ همۀ این رذایل را گرفته‌ایم. لذا باید بنای ما این باشد که حال هوای نفس خود را بگیریم، و هر چیزی که هوای نفس ما خواست، در مقابلش بایستیم و مقاومت کنیم.» باید به نفس خود بگوییم: اصلاً من می‌خواهم ببینم تو از چه چیزی خوشت می‌آید تا با آن مخالفت کنم و حال تو را بگیرم.» (البته این مبارزه باید بر اساس موازین شرعی و الهی باشد؛ نه مانند مرتاض‌ها، که در مباحث قبلی مفصل به این نکته پرداخته شد.)

خیلی مهم است که آدم بداند نفسش چه چیزهایی می‌خواهد

  • کسی که اصلاً این گفتگو را با نفس خودش انجام نداده و بنای خود را بر این نگذاشته که حال نفس خود را بگیرد، اصلاً متوجه نمی‌شود که نفسش چه می‌خواهد! آیا شما آمار دوست‌داشتنی‌های نفس خودتان را دارید؟ این خیلی مهم است که آدم به خودآگاهی برسد و بداند که نفسش چه چیزهایی می‌خواهد؛ مثلاً چقدر حب راحت دارد؟ چند درصد دچار حسادت است؟ چند درصد دچار تکبر است و در چه مواردی دچار این رذایل است؟ مثلاً در چه مواقعی به هیچ وجه حاضر نیست از اعتبار اجتماعی خودش بگذرد و برای خدا از اعتبارش مایه بگذارد؟ چون یک جاهایی انسان باید اعتبار اجتماعی خودش را قربانی کند.

با هوای نفس آشکار خودت مبارزه کن تا کم‌کم هوای نفس پنهان خود را پیدا کنی/ اوج مبارزه با نفس در مبارزه با هوای نفس پنهان» است

  • یک جاهایی نفس تو به‌طور علنی تقاضاهای بدی از تو دارد که باید جلوی نفس خودت بایستی تا کم‌کم بتوانی نفس خودت را ببینی و بشناسی. وقتی توانستی نفس خودت را ببینی و شناسایی‌اش کنی، کم‌کم اقرار می‌کند و چیزهایی به تو می‌گوید که اصلاً باورت نمی‌شود که نفس تو واقعاً این‌طوری بوده باشد؛ یعنی می‌فهمی که تهِ تهِ گوشۀ دلت چه خواسته‌ها و تمایلات و چه رذایلی پنهان شده است. به این ترتیب کم‌کم می‌توانی هوای نفس پنهان خودت را پیدا کنی و اوج مبارزه با هوای نفس نیز در همین مبارزه با هوای نفس پنهان است.
  • پس قدم اول با ترک معصیت شروع می‌شود، اما وقتی در ترک معصیت موفق شدی تازه وارد مرحلۀ بعدی می‌شوی. در روایت هست که ابلیس می‌گوید من ابتدا انسان‌ها را به معصیت وادار می‌کنم و هلاکشان می‌کنم، اما آنها با توبه کردن» مرا هلاک می‌کنند. بعد از این شکست، من آنها را با هوای نفس هلاک می‌کنم؛ یعنی آنها را به چیزهایی که دوست دارند ولی گناه نیست، وادار می‌کنم؛ یعنی به کارهای خنثی یا کارهای خوبی که طبق هوای نفس‌شان است و به خاطر خدا نیست، وادار می‌کنم. از آنجایی که ظاهر این کارها گناه نیست، دست شیطان رو نمی‌شود. به این ترتیب چون انسان‌ها نمی‌فهمند که دارند به سوی جهنّم می‌روند، دیگر توبه هم نمی‌کنند(چون به ظاهر گناهی نکرده‌اند) و من با همین وضعیت آنها را به جهنم می‌برم.(قال رسول الله(ص): إنّ إبلیسَ قالَ: أهلَکتُهُم بِالذُّنوبِ فأهلَی بالاستِغفارِ، فلَمّا رأیتُ ذلکَ أهلَکتُهُم بالأهواءِ، فهُم یَحسَبونَ أنّهُم مُهتَدونَ فلا یَستَغفِرونَ؛ میزان الحکمه/٢١٣٨٩)

یکی از موارد خودشناسی، شناختن هوای نفس پنهان است/ شناختن هوای نفس پنهان، نیاز به مراقبت از نفس دارد

  • هر کسی باید در مورد خودش ببینید، آن هوای نفسی که از آن تبعیت کرده‌ ولی از آن توبه نمی‌کند، چیست؟ فرق بین آدم‌های خوبی که معصیت نمی‌کنند با امثال حضرت آیت الله بهجت(ره) در همین است؛ ایشان علاوه بر هوای نفس آشکار، جلوی هوای نفس پنهان خودش را هم گرفته است، و رسیدن به این مرحله نیاز به مراقبت از نفس دارد. باید آن‌قدر مراقبت کنیم تا بتوانیم این هوای نفس پنهان خود را ببینیم و بشناسیم. بعد اگر نفس خودت را ببینی، خیلی چیزها را در این عالم می‌توانی ببینی و نسبت به دیگران هم شناخت پیدا می‌کنی. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: هرکس خودش را بشناسد، دیگران را هم بهتر می‌شناسد؛ مَن عَرَفَ نَفسَهُ فهُوَ لِغَیرِهِ أعرَفُ»(غررالحکم/ص636) و می‌فرماید: هرکس خودش را نشناسد، هیچ‌کس را نمی‌شناسد؛ مَن جَهِلَ نَفسَهُ کانَ بِغَیرِهِ أجهَلَ»(غررالحکم/ص627) پس اگر کسی نفس خودش را ببیند و بشناسد، می‌تواند نفس دیگران را هم ببیند و بشناسد.
  • یکی از جاهایی که انسان باید خودش را بشناسد، همین هوای نفس پنهان خودش است. اگر مراقبت کنی، می‌توانی هوای نفس پنهانت را ببینی، و چه‌بسا بفهمی که بسیاری از کارهایی که در زندگی انجام داده‌ای به خاطر برخی از همین هواهای نفسانی پنهان بوده است. متاسفانه آدم‌ها عادت ندارند نفس خودشان را ببینند و تشخیص دهند که نفس‌شان از آنها چه می‌خواهد و آنها را به چه کارهایی وادار می‌کند و لذا می‌توان گفت اغلب زندگی‌ها مبتنی بر هوای نفس است.
  • یک نمونه از هوای نفس پنهان در روایتی از پیامبر اکرم(ص) ذکر شده: از شهوت پنهان بپرهیزید، شهوت پنهان این است که عالِم دوست دارد دیگران در محضرش بنشینند و دور او را بگیرند؛ احْذَرُوا الشَّهْوَةَ الْخَفِیَّةَ: الْعَالِمُ یُحِبُّ أَنْ یُجْلَسَ إِلَیْهِ»(میزالحکمه/14289) یعنی اگر یک عالم دوست داشته باشد که دیگران دورش را بگیرند، این ناشی از هوای نفس پنهان است. در مورد حضرت امام(ره) نقل شده که وقتی از محل درس به خانه برمی‌گشتند تعدادی از طلبه‌ها به خاطر اینکه ایشان را دوست داشتند، همراه ایشان حرکت می‌کردند، اما حضرت امام(ره) مانع از این همراهی می‌شدند و خودشان تنهایی می‌رفتند. 

درخواست‌های پنهانِ بدی که نفس‌تان دارد را بشناسید و با آنها مبارزه کنید

  • می‌دانید چقدر باید از نفس خود مراقبت کنیم؟ آن‌قدر باید مراقبت و مجاهدت کنیم که شهوات نفس خود را بکشیم. امیرالمؤمنین(ع) در اوصاف متقین می‌فرماید: شهوتش مرده است؛ مَیِّتَةً شَهْوَتُهُ‏»(نهج‌البلاغه/خطبۀ193) همان‌طور که می‌دانید در زبان عربی منظور از شهوت، فقط غرایز جنسی نیست، بلکه هر چیزی که نفس انسان به آن اشتها و میل دارد را شهوت می‌گویند. البته نمی‌گوییم که شما کاملاً جلوی درخواست‌های حلال نفس خودتان بایستید و نه بگویید، فعلاً می‌گوییم درخواست‌های پنهانِ بدی که نفس‌تان دارد» را بشناسید و با آنها مبارزه کنید.
  • مثلاً نسبت به کسی حسادت داری، اما چون بچۀ خوبی هستی به او ناسزا نمی‌گویی، او را مسخره نمی‌کی و بدگویی نمی‌کنی، یعنی حسادت خود را صریح و علنی بروز نمی‌دهی. چون اگر این کارها را انجام دهی، همه می‌فهمند تو حسود هستی، اما وقتی نفس تو نمی‌تواند تو را به یک عملیات علنی وادار کند که حسادت خود را بروز بدهی، عملیات مخفیانه و پنهانی انجام می‌دهد. مثلاً از تو می‌خواهد او را نصیحت کن و مثلاً اگر او جایزه‌ای گرفته (و از این بابت به او حسادت می‌کنی) به او بگو: قدر جایزه‌ای که گرفته‌ای بدان و مراقبش باش!» تا به این ترتیب ضمن حفظ ظاهر، یک‌مقدار حسادت خود را هم ء کرده باشی. درست است که این نصیحت کردن تو، به ظاهر کار بدی نیست ولی منشأ این نصیحت، هوای نفس تو است و لااقل برای خودت روشن است که به خاطر خدا این کار را انجام نداده‌ای.
  • اگر یک‌مقدار مراقب نفس‌تان باشید کم‌کم می‌توانید سخنانی که از روی هوای نفس گفته‌اید را تشخیص دهید و به اصطلاح، بوی بد آنها را استشمام کنید، حتی می‌توانید بوی سخن دیگران را که از روی هواس نفس سخن گفته‌اند هم استشمام کنید. لذا اگر کسی یک حرف خوب هم به شما بزند، می‌توانید بفهمید که به خاطر خدا این را گفته یا به خاطر هوای نفس خودش، مثلا می‌توانید بفهمید که این حرف خوب را از روی حسادت به شما گفته است یا نه.

سرگرمی اصلی زندگی ما، مراقبت از هوای نفس پنهان و کنترل فریب‌های نفس است

  • این مراقبت و دقت در نفس و مبارزه با هوای نفس پنهان، یک بازی و سرگرمی فوق‌العاده شیرین و جذاب است که اگر مشغول این بازی شوی، همۀ زندگی‌ات را فرا می‌گیرد. همین پیدا کردن و شناختن هواهای نفسانی پنهان، یک سرگرمی بسیار جذاب است. از صبح تا شب با همین کار سرگرم باش؛ مراقب نفس خودت باش تا بتوانی زیرآبی رفتن‌ها و کارهای مخفیانه و پنهانی‌اش را ببینی و درک کنی. اگر این مراقبت دائمی را داشته باشی، کم‌کم نفس خودت را می‌بینی و می‌فهمی که چقدر این نفس امارۀ بالسوء» است چون از صبح تا شب دارد خواسته‌های نادرست و فریبنده از شما می‌خواهد.
  • در واقع بازی و سرگرمی اصلی زندگی ما، کنترل فریب‌های نفس و فریب دادن نفس است. وقتی به طور جدی وارد این بازی بشوی، می‌فهمی که نفست چقدر مکّار و حیله‌گر است، لذا می‌فهمی که باید نفس خودت را فریب بدهی.
  • مثلاً گاهی اوقات نفست از تو می‌خواهد به مسجد بروی. در این مواقع به نفست بگو: ای موجود مکّار! چه شده که از من می‌خواهی به مسجد بروم؟!» احتمال بده یک فریبی در این خواستۀ خوب نفس تو وجود داشته باشد چون نفس امارۀ بالسوء که چیز خوب از تو نمی‌خواهد. مثلاً ممکن است به خاطر این باشد که چند وقت است آلودۀ به گناه شده‌ای، لذا نفست دارد می‌بیند که کم‌کم دارد از خودت بدت می‌آید و داری آمادگی توبه کردن پیدا می‌کنی، لذا تو را دعوت می‌کند به مسجد بروی تا یک‌مقدار از عذاب وجدان رها شوی و به سراغ توبه نروی! به خاطر همین، بعد از اینکه به مسجد رفتی، نفست به تو می‌گوید: اشکالی ندارد که یک‌مقدار گناه کرده‌ای، آن‌قدر هم آدم بدی نیستی، چون به مسجد هم می‌روی! لذا نفست می‌داند که اگر الان به مسجد بروی، فریب خواهی خورد و توبه کردنت به تأخیر می‌افتد. در واقع این نفس اماره» است که برای اینکه از کارهای بد و گناهانی که انجام داده‌ای پشیمان نشوی و توبه نکنی، دارد تو را وادار می‌کند به مسجد بروی.
  • البته این گفتگو در مقام مراقبت از نفس و برای شناختن نفس است، اما در مقام عمل باید ببینی وظیفه‌ات چیست و مطابق دستورات خداوند عمل کنی. مراقبت از نفس هم کمک می‌کند تا بهتر وظیفه‌ات را بشناسی و عمل کنی و کمتر دچار فریب و مکر نفس و غرور شوی.

اگر کسی در خودش زیاد گناه و سیاهی نمی‌بیند، به خاطر این است که هواپرستی‌های پنهانش را نمی‌بیند

  • شما باید تشخیص بدهید کدام قسمت دل‌تان دارد از شما می‌خواهد کار خوب انجام دهید؛ قسمت خوب دل یا قسمت بد دل؟ چون یک قسمت دل اماره با‌لسوء» است و یک قسمت دل لوامه» است. مثلاً اگر الان دوست داری به مسجد بروی، باید تشخیص بدهی که آیا نفس امارۀ تو دارد از تو می‌خواهد به مسجد بروی، یا نفس لوامۀ تو این درخواست را دارد؟ برای اینکه تشخیص بدهی، ببین با چه حالتی داری به مسجد می‌روی، اگر با حالت افتادگی داری می‌روی و در دلت می‌گویی: خدایا! من آدم بدی هستم، من آن‌چیزی که باید باشم، نیستم.» یعنی بنا به خواست نفس لوامه‌ات داری می‌روی. اگر بعد از اینکه به مسجد رفتی در دلت بگویی: من دیگر کارم درست شد، مسجدم را هم رفتم!» این نشان می‌دهد نفس اماره دخیل بوده و تو را فریب داده تا فکر کنی آدم خوبی هستی.
  • کسی که زیاد توبه نمی‌کند، معلوم می‌شود وضعش خراب است. چون فکر می‌کند کارش درست است و لذا توبه نمی‌کند. غافل از اینکه احتمالاً اغلب کارهای خوبش را دارد به دستور نفس اماره‌اش انجام می‌دهد. اگر کسی زیاد حس و حال توبه ندارد، باید بفهمد که نفس اماره‌اش سوار بر اوست، اگر کسی در خودش زیاد گناه و سیاهی نمی‌بیند، به خاطر این است که هواپرستی‌های پنهان خودش را نمی‌بیند و از آن غافل است.

انسان نمی‌تواند مهربانی خدا را ببیند؛ مگر اینکه بدیِ نفس خود را باور کند

  • انسان نمی‌تواند مهربانی خدا را ببیند؛ مگر اینکه بدیِ نفس خودش را باور کند. وقتی بدیِ نفس خودت را ببینی و باور کنی، غرق محبت خدا می‌شوی، چون می‌گویی: خدایا! تو چقدر مهربان هستی که داری من را با این‌همه بدی‌، تحمل می‌کنی.» اما اگر کسی بدی‌های نفس خودش را نبیند، وقتی یک‌مقدار کار خوب انجام می‌دهد، فکر می‌کند اوضاعش درست شده است.

موفقیت در مبارزه با هوای نفس آشکار، برای ورود به مرحلۀ مبارزه با نفس پنهان بسیار موثر است

  • یادآوری می‌کنیم که بحث مبارزه با هوای نفس پنهان، مربوط به مرحلۀ دوم بحث است و موفقیت در مبارزه با هوای نفس آشکار»، یعنی معاصی، برای ورود به مرحله مبارزه با هوای نفس پنهان»، یعنی جلوگیری از مکرهای نفس، بسیار موثر است. در مرحلۀ اول گفتیم که برای مبارزه با هوای نفس آشکار، در قدم اول عملیاتی سلبی»، باید ترک معصیت انجام بگیرد و در قدم اول عملیاتی ایجابی»، باید نماز خوانده شود و همچنین در قدم اول عملیات قلبی(باطنی) سلبی»، باید در بلا و مصیبت، رضایت و صبر داشته باشیم و در قدم اول عملیات قلبی(باطنی) ایجابی»، باید به خاطر داشته‌های خودمان، شکر انجام دهیم. یعنی خودِ قدم اول، چند وجه دارد، چون انسان دارای چند وجه است.
 
 

 

با پایان یافتن بخش اول مباحث بسیار مهم تنها مسیر» که از ابتدای ماه مبارک رمضان توسط حجت الاسلام پناهیان آغاز شده بود، بخش دوم این مباحث که شامل برخی از نکات تکمیلی و مراحل عالی مبارزه با هوای نفس است، آغاز شد. جلسات هفتگی تنها مسیر» جمعه شب‌ها در مسجد امام صادق(ع) واقع در میدان فلسطین برگزار می‌شود. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در چهارمین جلسه از قسمت دوم مباحث تنها مسیر» را می‌خوانید:

واقعاً دین می‌خواهد از ما چه بسازد؟/دینداری کردن، یک ضرورت درونی است که همۀ وجود ما به آن بستگی دارد     

  • واقعاً دین می‌خواهد از ما چه بسازد؟ ما می‌خواهیم با دینداری خودمان به کجا برسیم؟ پاسخ‌های متعددی برای این سؤال وجود دارد؛ مثلاً اینکه قرار است ما خدا را اطاعت کنیم تا آدم‌های خوبی بشویم، به کمال برسیم و به خداوند مقرب شویم. همۀ این پاسخ‌ها درست است اما انسان برای این سؤال نیاز به یک پاسخ ویژه دارد که برایش آرامش‌بخش باشد. به عنوان مثال برای یک جوان، آیا تلاش برای قبول شدن در یک امتحان مهم مثل کنکور، حیاتی‌تر است یا تلاش برای نجات از یک بیماری مهلک مثل سرطان؟ قطعاً نجات از این بیماری برایش حیاتی‌تر است چون به حقیقت وجود او بستگی دارد و یک ضرورت درونی است، اما قبول شدن در آن امتحان، یک امر خارج از وجود او و یک ضرورت بیرونی محسوب می‌شود، لذا در مورد بیماری سرطان، روحش خیلی عمیق‌تر درگیر این مسأله می‌شود، چون وجودش به آن وابستگی بسیار عمیق دارد و بحث مرگ و زندگی مطرح است.
  • دینداری کردن و نمره گرفتن نزد پروردگار عالم، یک ضرورت درونی و یک امر وجودی است، یعنی همۀ وجود ما به این مسأله بستگی دارد. عذاب جهنم هم از یک نگاه، چیزی نیست جز نتیجه‌ای که اعمال ما بر روی روح ما گذاشته است، یعنی آتشی است که خودمان درون خودمان روشن کرده‌ایم، نه نتبیهی که خداوند دستور داده برای ما اجرا شود. عذاب جهنم از نگاهی دیگر، برای این است که عالم هستی بعضی‌ها را نمی‌پذیرد و می‌خواهد آنها را بسوزاند و متلاشی کند. نه اینکه خداوند از دست آنها عصبانی باشد و بخواهد تنبیه کند و به آنها سیلی بزند. بلکه این عالم هستی است که این برخورد را با آنها انجام می‌دهد. شبیه عالم ماده که وقتی جنازه‌ای در خاک قرار می‌گیرد به طور طبیعی آن را می‌پوساند و متلاشی می‌کند. روز قیامت نیز عالم هستی به برخی انسان‌ها غضب می‌کند و وجود آنها را به آتش می‌کشاند، و این یک امر طبیعی محسوب می‌شود.
  • دین و اوامر پروردگار مثل قوانین راهنمایی رانندگی نیست که اگر آنها را رعایت نکنیم، حداکثرش این است که ترافیک خیابان‌ها سنگین‌تر بشود و ما جریمه بشویم. نتیجه رعایت نکردن قوانین راهنمایی، جریمه شدن است که یک امر بیرونی است، نه اینکه وجودمان متلاشی شود یا یک غدۀ سرطانی در بدن ما ایجاد شود.
  • دین مثل تجارت هم نیست که اگر در تجارت ضرر کنیم، حداکثرش این است که یک‌مقدار از پول خود را از دست بدهیم.
  • دین مانند مربی یا دکتری می‌ماند که می‌خواهد خودت سالم باشی و رشد کنی.

دین می‌خواهد خودت را مدام از علف‌های هرز هوای نفس پاک کنی/پدید آمدن علف‌های هرز(هواهای نفسانی) در وجود انسان اجتناب‌ناپذیر است

  • این‌طور نیست که دین از ما انجام یک کار خاصی را بخواهد و ما هم آن را انجام دهیم و برویم! بلکه دین خودِ خودت را می‌خواهد و می‌خواهد این خودِ تو سالم بشود؛ سلامت از علف‌های هرزی که بدتر از سرطان، روح انسان را خراب و نابود می‌کنند؛ سلامت از علف‌های هرزی که هر لحظه در وجود انسان می‌روید و باید مدام با آنها مقابله کرد. چون جلوگیری از پدید آمدن بذر و نهال‌های کوچک این علف‌های هرز در وجود انسان امکان ندارد. با اینکه طبیعت انسان، طبیعیت پاک و خوبی است و انسان فطرت الهی دارد، اما پدید آمدن این علف‌های هرز(هوای نفس) در وجود انسان اجتناب‌ناپذیر است. لذا اینکه ما در این مسیر چقدر جلو رفته‌ایم تأثیری در کم شدن مراقبت ندارد، و باید همیشه به این فعالیت مبارزه با علف‌های هرز مبارزه با هوای نفس» ادامه دهیم و نمی‌شود توقف کرد.
  • علف ‌هرزۀ هوای نفس در طبیعت روح ما مدام متولد می‌شود. لذا در چنین شرایطی پاک شدن» و رسیدن به رسیدن به وضعیت پاکی» معنا ندارد، چون مدام علف‌های هرز دارند پدید می‌آیند. درست است که خداوند می‌فرماید: هر کسی خودش را پاک کند، رستگار می‌شود؛ قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها»(شمس/9) ولی باید دقت کنیم که تزکیه» یک عملیات مستمر است. در روایت دارد که قلب انسان مانند آهن زنگ می‌زند و مدام نیاز به صیقل دارد. (قال رسول الله(ص): إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَصْدَأُ کَمَا یَصْدَأُ الْحَدِیدُ قِیلَ فَمَا جِلَاؤُهَا قَالَ ذِکْرُ اللَّهِ وَ تِلَاوَةُ الْقُرْآن‏؛ دعوات راوندی/ص237) پس دین از ما پاک شدن یا یک قلب صیقل‌یافته نمی‌خواهد(البته با توضیح فوق)، بلکه یک فعالیت مستمر و مداوم برای پاک کردن و صیقل دادن خودمان می‌خواهد که همان مبارزه با هوای نفس است و این فعالیت یک درگیری همیشگی است. آن چیزی که دین از ما می‌خواهد این است که در مبارزه دائمی با هوای نفس قدرت و مهارت پیدا کنیم.   
  • حضرت امام(ره) با قدرتی که در خودش داشت، ریشۀ هواهای نفسانی که در دل متولد می‌شود را می‌دید و قبل از اینکه رشد کند، آنها را می‌زد و از بین می‌برد. به تعبیر ما، قدرت فوق‌العاده‌ای در مبارزه با هواهای نفسانی پنهان داشت. ولی ما هنوز با گناهان گل‌درشت و با هواهای نفسانی آشکار خودمان درگیر هستیم یعنی هنوز به ریشۀ بدی‌های خود کاری نداریم بلکه فعلاً با نتایج شوم و آشکار هواهای نفسانی خود(یعنی گناهان) درگیر هستیم. بعد ازمعاصی آشکار، باید سراغ شهوات پنهان برویم.

خدا از ما نتیجه نمی‌خواهد بلکه اجرای یک فرآیند» را می‌خواهد/ ما در زندگی درگیر یک فرآیند هستیم وآن مبارزه تمام نشدنی با نفس است

  • دین از ما می‌خواهد در فعالیت مداوم مبارزه با نفس مهارت پیدا کنیم و این کار، مرخصی و تعطیلی هم ندارد. پس خوب شدن» مثل دیپلم گرفتن نیست که یک‌بار تلاش کنیم و به آن برسیم و بعد راحت باشیم، بلکه خوب شدن یک عملیات مستمر و دائمی است. شبیه کار یک خلبان که وقتی هواپیما را از روی زمین بلند کرد، کارش هنوز تمام نشده بلکه باید تا پایان مسیر با دقت به هدایت هواپیما ادامه دهد. از امام صادق(ع) پرسیدند: راه رسیدن به راحتی چیست؟ حضرت فرمود: در مخالفت با هوای نفس است. پرسیدند: چه موقع عبد به راحتی می‌رسد؟ حضرت فرمود: اولین روزی که وارد بهشت می‌شود؛ قِیلَ لَهُ: أَیْنَ طَرِیقُ‏ الرَّاحَةِ؟ فَقَالَ ع: فِی خِلَافِ الْهَوَى. قِیلَ: فَمَتَى یَجِدُ عَبْدٌ الرَّاحَةَ؟ فَقَالَ ع عِنْدَ أَوَّلِ یَوْمٍ یَصِیرُ فِی الْجَنَّة»(تحف العقول/ص370) یعنی مبارزه با هوای نفس دائمی است و تا آخر عمر ادامه دارد.
  • خداوند از ما انجام یک‌سری اعمال و تکالیف را نمی‌خواهد که با انجام آنها کارمان تمام شود، همچنین خدا از ما نمی‌خواهد به یک جای خاصی برسیم مثلاً به یک مقام و جایگاه معنوی برسیم و بعد فکر کنیم به آنجایی که باید برسیم، رسیده‌ایم. به تعبیری، خدا از ما نتیجه نمی‌خواهد بلکه از ما درست اجرا کردن یک فرآیند» را می‌خواهد و این فرآیند خوب بودن، یعنی مبارزه با هوای نفسی که مثل علف هرز مدام در دل انسان می‌روید. لذا باید مدام از خودمان بپرسیم که آیا داریم این فرآیند را اجرا می‌کنیم یا نه.

از خودت بپرس: الان با کدام شهوت مخفی خودت داری مبارزه می‌کنی؟/اول باید باور کنیم که حتماً یک‌سری عیوب پنهان، در وجود خود داریم/هر لحظه باید هوای نفس را از ریشه-یعنی در وضعیتی که هنوز پنهان است-ریشه‌کن کنیم

  • ما هوای نفس را به علف هرزه‌ای تشبیه می‌کنیم، که یک خارهای آزاردهنده‌ای هم دارد لذا وقتی می‌خواهیم با آنها مبارزه کنیم، دستمان به این خارها برخورد می‌کند و اذیت می‌شویم. پس بهتر است قبل از اینکه بذر این علف‌های هرز در خاک ریشه بدواند و از خاک بیرون بیاید، با آن مبارزه کنیم. بنابراین مبارزه با هوای نفس پنهان، اهمیت فوق‌العاده‌ای دارد چون همۀ خبرها آنجاست.
  • هر یک از ما باید دائماً از خودمان بپرسیم: الان با کدام شهوت مخفی خودت داری مبارزه می‌کنی؟!» باید در وجود خودمان دقت کنیم و ببینیم چندتا گرایش پنهانِ بد داریم که از نوع هوای نفس هستند، یعنی عیب‌های پنهان خود را بشناسیم و با آنها مبارزه کنیم. اگر در مبارزه و زدن آنها موفق شدی، بلافاصله یکی دیگر جای آن در می‌آید(پیامبر(ص) فرمود: هر عیبی را از خودت دور کنی، یک عیب دیگر در خودت می‌یابی؛ فَإِنَّهُ لَا یَنْفِی مِنْهَا عَیْباً إِلَّا بَدَا لَهُ عَیْبٌ؛ کافی/ج2/ص148) پس این مبارزه برای همیشه ادامه دارد.     
  • اول باید باور کنیم و مطمئن باشیم که حتماً عیوب پنهانی، در وجود خودمان داریم. خداوند می‌فرماید: هیچ وقت خودتان را آدم خوبی ندانید، خدا خودش واقف‌تر است که چه کسی بیشتر تقوا دارد؛ فَلا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقی»(نجم/32) انسان خودش نمی‌تواند بفهمد چقدر آدم خوبی شده است؛ از کجا می‌خواهد بفهمد؟ آیا از روی حجم عمل‌های خوبش می‌خواهد بفهمد؟! آیا از روی صفات و حالات خوبی که دارد می‌خواهد بفهمد؟!
  • هوای نفس مانند علف هرزه دائماً می‌روید و دائم باید آن‌را قطع کنیم. بلکه باید هر لحظه از ریشه-یعنی در وضعیتی که هنوز پنهان است-آن‌را ریشه‌کن کنیم.

امان از دیندارانی که هوای نفس پنهان دارند و از آن غافلند/ بنابر کلام پیامبر(ص) خطر هوای نفس پنهان برای جامعه در حد رباخواری است

  • رسول گرامی اسلام(ص) می‌فرماید: بدترین چیزی که بعد از خودم برای امتم می‌ترسم، سه چیز است(که بسیار خطرناک و نابودکننده هستند)؛ کسب مال حرام، هوای نفس پنهان و ربا؛ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِی مِنْ بَعْدِی هَذِهِ الْمَکَاسِبُ الْحَرَامُ وَ الشَّهْوَةُ الْخَفِیَّةِ وَ الرِّبَا»(کافی/5/124) ببینید! داشتن شهوت مخفی یا هوای نفس پنهان آن‌قدر بد و خطرناک است که پیامبر اکرم(ص) آن را بین دو تا کار بسیار بد و مهلک قرار داده است یعنی در کنار کسب حرام و رباخواری.
  • ما فکر می‌کنیم همین که مذهبی شدیم، تمام شده است! انگار خدا از ما می‌خواسته که فقط یک‌سری کارهای خوب انجام دهیم و بچۀ خوبی باشیم! امان از دیندارانی که هوای نفس پنهان دارند و از آن غافل هستند؛ اینها با شهوت مخفی، خودشان و جامعه را خراب می‌کنند، درست مثل رباخوارانی که جامعه را به فساد می‌کشانند و نابود می‌کنند.
  • کسی که شهوت آشکار دارد، می‌شود او را از منکر نهی کرد، مثلاً به خانمی که حجاب درستی ندارد بگویند: خانم! حجاب خود را رعایت کن» اما کسی که شهوت مخفی دارد مگر می‌شود او را نهی از منکر کرد یا او را نصیحت کرد؟! حتی به او نمی‌شود گفت که سعی کن خود را درست کنی! چون بلافاصله خواهد گفت: مگر من چه مشکلی دارم؟! تو خودت را درست کن!»
  • علامۀ مجلسی در شرح روایت فوق می‌فرماید: بعید نیست منظور از این شهوت مخفی، شهوت پنهان شده در نفس باشد و آن شهوات پنهانی است که انسان احساس می‌کند چنین شهواتی در نفسش نیست ولی بعداً اثرش ظاهر می‌شود(مرآة العقول/19/89)‏ یعنی برخی از عیوب و هواهای نفسانی در دل انسان هست که خودش خبر ندارد، مثلاً وقتی می‌پرسی: آیا تو حسادت یا خساست یا حب مقام داری؟ می‌گوید: نه! اما این عیوب پنهان، بعداً آشکار می‌شود و معلوم می‌شود چه شهوات پنهانی داشته است. 
  • بعضی‌ها اوایل انقلاب دور حضرت امام(ره) می‌گشتند، ولی شهوات پنهانشان آشکار شد و معلوم شد که هیچکدام از اصول انقلاب را قبول نداشته‌اند. بعضی‌ها هم دور پیغمبر خدا(ص) می‌گشتند، اما شهوات پنهانشان بعداً آشکار شد و عبرت دیگران شدند.
  • در لغت‌نامه دربارۀ شهوت مخفی یا هوای نفس پنهان چنین آمده است: منظور از شهوت مخفی، هر گناهی است که صاحبش آن را پنهان می‌کند و به آن اصرار دارد، اگر چه به آن گناه عمل هم نمی‌کند (ولی تهِ دلش محکم به آن چسبیده و علاقه دارد، هر چند عمل بد یا گناهی هم از او سر نزند)؛ قیل هى کلّ شى‏ء من المعاصى یضمره صاحبه‏ و یصرّ علیه و إن‏ لم‏ یعمله‏. و قیل هو أن یرى جاریة حسناء فیغضّ طرفه ثم ینظر بقلبه کما کان ینظر بعینه‏»(النهایه/2/516)
  • امام صادق(ع) می‌فرماید: خیلی از اوقات تو فکر می‌کنی که دلسوز مردم هستی، در حالی که داری آنها را به سمت خودت می‌کشی(و دلسوز مردم نیستی) تا مردم به تو میل پیدا کنند و چه بسا خودت را مذمت کنی اما در حقیقت داری خودت را مدح می‌کنی؛ رُبَّمَا حَسِبْتَ أَنَّکَ نَاصِحٌ لِلْخَلْقِ وَ أَنْتَ تُرِیدُهُمْ لِنَفْسِکَ أَنْ یَمِیلُوا إِلَیْکَ وَ رُبَّمَا ذَمَمْتَ نَفْسَک وَ أَنْتَ تَمْدَحُهَا عَلَى الْحَقِیقَةِ»(مصباح الشریعه/143) ‏
  • آیت الله بهجت(ره) قریب به این مضمون می‌فرمایند که برای رسیدن به درجات کمال و یقین، قطعاً تنها دوری از محرمات کفایت نمی‌کند، نه تنها دوری از گناهان کبیره و. بلکه حتی یک نگاه تند که سبب اذیت شدن یک مؤمن و یا هتک حرمت او بشود حرام است، همچنین یک تبسم به اهل معصیت که موجب تشویق او بر گناه باشد حرام است، بنابراین کسی که می‌خواهد به درجات کمال و یقین برسد باید از این‌گونه گناهان هم پرهیز کند.(در محضر بهجت/ج2/ص7)

چهار راه حل برای مبارزه با هوای نفس پنهان: 1- تفحص 2- توبۀ مداوم 3- تواضع و افتاده حالی 4- سوءظن به خود

  • با فرض اینکه ضرورت مبارزه باهوای نفس پنهان، برای ما جاافتاده است، در اینجا چند راه حل برای مبارزه با هوای نفس پنهان معرفی می‌کنیم:
  • 1- عملیات تفحص مداوم: باید وقت بگذاریم و هواهای نفسانی پنهان خودمان را پیدا کنیم. هرچقدر هم که آدم خوبی هستی، باید مطمئن باشی که در وجود تو نیز هوای نفس پنهان (شهوت مخفی) وجود دارد. اگر امروز هیچ معصیتی نکرده‌ای که از آن توبه کنی، در وجود خودت جستجو کن تا هواهای نفسانی پنهان خودت را پیدا کنی، همین جستجو کم‌کم باعث می‌شود اتفاقات خوبی برایت بیفتد و برایت نور پدید بیاید.
  • 2- توبۀ مداوم: دائماً به خاطر بدی‌های پنهانی که در وجودت هست توبه کن، حتی اگر هنوز نتوانسته‌ای آنها را در وجود خودت پیدا کنی. خوب است علاوه بر برنامۀ توبۀ فردی، برنامۀ توبۀ دسته‌جمعی هم داشته باشیم. یعنی دور هم جمع شویم و جلسۀ دعا و مناجات و توبه داشته باشیم. اگر انسان چنین برنامه‌هایی نداشته باشد، کم‌کم دلش می‌میرد. متاسفانه برخی از مذهبی‌ها هستند که در جلسات دعا و توبه شرکت نمی‌کنند، گویا اصلاً نیاز به توبه در خودشان احساس نمی‌کنند! این خیلی بد و خطرناک است.
  • 3- تواضع و افتاده‌حالی: تواضع یک جایگاه نیست که بخواهید به آن برسید بلکه یک ابزار است برای پیدا کردن و رسیدن به آنچه باید رسید. یکی از آثار سوء تکبر(عدم تواضع) این است که مانع کسب علم و معرفت می‌شود. امام صادق(ع) می‌فرماید: بسیاری از انواع تکبّر مانع استفاده کردن از علم و قبول آن و گردن نهادن به آن می‌شود؛ کَثِیرٌ مِنْ أَنْوَاعِ الْکِبْرِ یَمْنَعُ مِنِ اسْتِفَادَةِ الْعِلْمِ وَ قَبُولِهِ وَ الِانْقِیَادِ لَهُ»(المصباح الشریعه/ص72) پس اگر معرفت نفس می‌خواهی باید افتاده‌حال و متواضع باشی. هر وقت دیدی که چیز جدیدی از درون خودت(از نفس خود) نمی‌فهمی، بدان که دچار تکبر هستی. اگر این تکبر نبود، به تو معرفت نفس می‌دادند که انفع المعارف است(مَعْرِفَةُ النَّفْسِ أَنْفَعُ‏ الْمَعَارِف؛ غررالحکم/ص712) ‏اگر تفحص، توبه و تواضع خود را زیاد کنید، در مبارزه با هواهای نفسانی پنهان، به خیلی چیزها می‌رسید.
  • 4-سوءظن به خود: باید سوءظن به خودمان را افزایش دهیم. اگر این روایت را باور کنیم که رسول خدا(ص) می‌فرماید: دشمن‌ترین دشمنان تو، نفس تو است که بین دو پهلوی تو قرار دارد؛ أَعْدَى عَدُوِّکَ نَفْسُکَ‏ الَّتِی بَیْنَ‏ جَنْبَیْک»(مجموعه ورام/ج1/ص59)‏ در این صورت همیشه نسبت به نفس خودمان سوءظن خواهیم داشت.

یک تاکتیک در مبارزه با هوای نفس: از فکر عیوب دیگران بیرون بیا وخودت را از گنهکاران هم بدتر بدان

  • موارد فوق، راه حل اصلی برای مبارزه با هوای نفس پنهان بود. اما یک تاکتیک یا عملیات فریب هم در اینجا معرفی می‌کنیم. به کار بردن این تاکتیک می‌تواند باعث شود، کارهای اصلی چهارگانۀ فوق، در مبارزه با هوای نفس پنهان، مؤثر واقع شود، و آن تاکتیک این است که درگیر عیوب دیگران درگیر نشوی و از فکر عیوب دیگران بیرون بیایی. اصلاً تو چه‌کار داری که دیگران چه عیوبی دارند؟! فقط وقتی وظیفه‌ات بود(از باب امر به معروف و نهی از منکر)، باید به آنها تذکر بدهی، و الا در سایر موارد خودت را مشغول عیوب دیگران نکن. با عیوب اطرافیان و همسایه و نزدیکان و کسانی که با تو برخورد دارند، کاری نداشته باش.
  • باید به جایی برسی که وقتی یک گناهکار (مثلاً یک عرق‌خور) دیدی، خودت را بدتر از او بدانی و تهِ دلت به او بگویی: خوب است که بدی و عیب تو آشکار است! من چه‌کار کنم که همۀ بدی‌هایم پنهان است؟» البته دقت کنید که این حرف را باید بین خودت و خداوند بگویی یعنی باید درِ خانۀ خدا و در مناجات با او بگویی، خدا اجازه نداده چنین حرف‌هایی را در جامعه فریاد بزنی. کما اینکه امام سجاد(ع) در مناجات خود به درگاه خداوند عرضه می‌داشت: پس چه کسی از من بدتر است؛ فَمَنْ یَکُونُ أَسْوَءَ حَالًا مِنِّی»(دعای ابوحمزه ثمالی، مفاتیح الجنان). البته این حرف را در دل خودمان و علیه خودمان باید بگوییم، نه اینکه آن را به اصل ارزش‌ها و سایر متدینین تعمیم دهیم و مثلاً بگوییم: چاقوکش‌ها بهتر از نمازخوان‌ها هستند»، چون با این کار در واقع داریم ارزش نماز را نادیده می‌گیریم. ارزش‌ها را باید سر جای خودش قرار دهیم و مردم را به این ارزش‌ها دعوت کنیم، اما خودمان را بدترین و کمترین خلق خدا بدانیم.
  • مبارزه با هوای نفس، مخصوصاً مبارزه با هواهای نفسانی پنهان، چنان انسان را مشغول خودش می‌کند که اصلاً نمی‌تواند به عیوب دیگران بپردازد و فقط مشغول عیوب خودش خواهد شد (حتی اگر عیب واضح دیگران را ببیند).
  • از خدا می‌خواهیم در غربال سهمگین آخرامان که قرار است منافقین رسوا شوند، ما را در اثر شهوت پنهان خودمان رسوا و نابود نکند و بدون بلا شهوت پنهان ما را از بین ببرد. یعنی بدون اینکه بلا و مصیبت سختی به ما برساند، این هواهای نفسانی پنهان ما را نابود کند.

تبلیغات

آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ترجمه ، ترجمه گوگل ، ترجمه انگلیسی به فارسی maysaco مدرسه شاد سرباز کماندار : خاطرات سربازی من نود و هشتیا | دانلود رمان #آموزش_مطالب_زناشویی#سیاست_ها#نکات_خانه_داری و ... خرید لوازم جانبی گوشی موبایل معرفی رمان های آنلاین وعاشقانه دفتر روانشناسی زهراسادات مرزانی وبلاگ نماز